اینستاگرام شوشان
شوشان تولبار
آخرین اخبار
اینستاگرام شوشان
شوشان تولبار
کد خبر: ۹۹۴۹۱
تاریخ انتشار: ۱۳ آذر ۱۳۹۸ - ۱۴:۴۰
شوشان - امید حلالی : 
اسماعیل فصیح (متولد ۱۳۱۳) یکی از نویسندگان ایرانی مطرح و قابل اعتناست که بین دو نحله نویسندگان مورد توجه کانون نویسندگان و حوزه هنری دهه های ۶۰ تا ۸۰ مغفول وارد شد.
فصیح سیر رمان نویسی پر تعداد خود را از ۱۳۴۷ با شراب خام شروع کرد و تا ۱۳۸۱ با گردابی چنین هایل به پیش برد.
وی به عنوان زاره و بچه درخونگاه تهران بعدها کارمند شرکت ملی مناطق نفتخیز جنوب شد و این کسوت جدا نشدنی را برای قهرمان غالب رمان هایش با کاراکتر "جلال آریان" حفظ کرد.
اگر احمد محمود نویسنده جنوبی نماینده ای برای محرومان پشت فنس های شرکت نفت تلقی می شود و سخنگویی آنان را برعهده دارد اما فصیح نقش یک کارمند تکنوکرات یا پزشک یا مترجم و مدرس کامپیوتر را در درون فنس ها و ساختار و سازمان نفت برعهده دارد که همنوایی چندانی با جامعه بومی ندارد اما به جغرافیا و محیط نفت در جنوب وفادار است.

در میان آثار ارزشمند اسماعیل فصیح که با ماجراها و برش هایی از اجتماع در انقلاب و جنگ و بمباران شهرها و مهاجرت با خارج از کشور و تحصیل در فرنگ و مراجعت و بازسازی بعد از جنگ و ... پیوند خورده است و کاراکترهایی که در همه این وقایع به دنبال بازتعریف روابط انسانی خود هستند لیکن "باده کهن" خود برجستگی خاصی را داراست و می تواند جزو آثار شاخص و درخشان فصیح باشد.

در رمان باده کهن یک پزشک قلب دکتر کیومرث آدمیت که در دو راهی امضای قرارداد با یک دانشگاه امریکایی یا آمدن به بیمارستان نفت در آبادان مانده، به جنوب پس از آتش بس و در ابتدای بازسازی برای نوعی ادای دین و خدمت می آید و قید کسب درآمد چند برابری در خارج را می زند. وی ۵۵ ساله و میانسال است و زندگی خانوادگی موفقی را نداشته است. اسیر شرب خمر است و مجبور است با قرص های آرام بخش به خواب برود. در یک کلام علیرغم داشتن تخصص در رشته خود سرگشته است و تنها. با ورود به آبادان و سامان دادن به بخش قلب بیمارستان به شکل ناگهانی با بانویی به نام "پری کمال" آشنا می شود که به دنبال راه اندازی آزمایشگاهی برای مناطق محروم به نام "وحدت" است و از دکتر برای آموزش کمک می خواهد. در همان دیدار ا ل و سخنان پراکنده قراری گذاشته می شود که به شرط نماز خواندن دکتر آن بانو به عقد وی در بیاید. با ادامه ماجرا و روابطی که دو هفته به طول می انجامد دکتر کیومرث آدمیت در ابتدا به شوق وصال و بخاطر وعده ای که به پری داده گام در راه تحول می نهد و درهای جدیدی از معرفت به روی وی گشوده می شود که می توان از آن به "عرفان" و "من عرف نفسه فقد عرف ربه" نام برد. یعنی همان خودشناسی که مقدمه خداشناسی ست و مسیری که سلوک من النفس و من الخلق الی الله است.

 مباحث میان دکتر کیومرث و پری در دیدارهای گاه به گاه و منقطع و متصل عصرانه و شبانه آنان حول واکاوی اشعار  حافظ، مولانا و تفاسیر مناجات های خواجه عبدالله انصاری و قرآن کریم دور می خورد.
مصاحبت دکتر با پری در واقع گذراندن یک دوره خودشناسی و خداشناسی ست و مروری بر عرفان اسلامی در بخشی از ادبیات فارسی که جذابیتی به روند ماجرا می دهد.
پری که بیوه شهید با فضیلتی ست به شکل ناگهانی وارد زندگی دکتر شده و به همان شکل نیز مستتر می گردد و دکتر با حالتی خمار مانند از باده ای کهن که مصاحبت تحول گرایانه با پری ست در جست و جوی وی برمی آید اما متوجه می شود که چندان اثری مادی از وی به جا نمانده است. 

فصیح با گره افکنی و گره گشایی ماهرانه در روایت و در جست و جوی پری توسط دکتر مخاطب را همراه می کند و به او نشان می دهد که وعده گاه و خانه ای که پری و دکتر در آن به وصال و وحدت رسیده بودند نه متعلق به پری بلکه مربوط است به یک مهندس شهرداری و خانه پری در جوار آن قرار دارد که اتفاقا در جنگ بر اثر بمباران به مخروبه ای تبدیل شده است. در گام نهایی دکتر پس از پرس و جو از آشنایان قدیمی و خانوادگی در آبادان در می یابد که پری کمال همسر شهید جهادگر و مخلص رضا کمال در واقع چهل روز بعد از شهادت شوهرش در بمباران خانه شان شهید می شود و شاهدی از دوستان خانوادگی آن زوج که در خاکسماری هر دو حضور داشته روایت جامعی برای دکتر بدست می دهد تا شک وی را در مورد موجودیت پری کمال به یقین مبدل نماید که به قول شاعر :

حیرت اندر حیرت است و تشنگی در تشنگی
گه گمان گردد یقین و گه یقین گردد گمان

دکتر به دنبال کشف حقیقت به قبرستان آبادان و قطعه گلزار شهدا به دنبال گمشده خود پری کمال می رود و وی را خفته زیر خروارها خاک می بیند.
 او ضربه ی دیگری می خورد و میخکوب می شود وقتی که سنگ قبر دکتر حبیب الله خداداد جنت مکان شارح مناجات های خواجه عبدالله انصاری متولد ۲ اسفند ۱۳۱۵ تهران و متوفی ۱۸ بهمن ۱۳۷۰ آبادان را در نزدیکی های مزار پری کمال می بیند که کتابش محل بحث دکتر و پری و از اسباب تحول روحی وی بوده و روز تولدش با دکتر یکی ست و زمان وفاتش به تازگی و دو هفته قبل در آبادان و همان روز دیدار دکتر و پری برمی گردد.

 اسماعیل فصیح آن قدر در روایت و رمان چیره دست است که در عین جذابیت روابط شخصیت ها و انتقال مفاهیمی شگرف وابسته به عرفان به زبانی ساده و بالنده و عینی در متن زندگی فردی امروزی و نشان دادن تحول تدریجی یک فرد سرگشته که اثرش را به حیث محتوایی بی نظیر می گرداند به لحاظ تکنیکی هم پایان بندی شگرف و غیر قابل انتظار و با وجهی سورئالیستی را تصویر می کند که در یک کلام بسیار درخشان و موفق در اجراست.

 سرگشتگی، تعارض، عشق، وعده و ایثار و وصال، تحول، مرگ و فنا و بقا و عرفان مفاهیم مورد توجه فصیح در روایتی درخشان و به شدت انسانی ست که به تصویر کشیدن و توضیح یکایک آنها می پردازد.
نویسنده ثریا در اغما و فرار فروهر که شناختی وسیع از تاریخ و فرهنگ ایران دارد باز هم تبحر خود را در شرح معارف بکار می بندد و اثری شاخص را ارایه می کند که هم سازنده است، هم پر جذبه به نوعی که نتوان کتاب را تا پایان از دست نهاد و هم ترجمه پذیر است به نوعی که بتواند با اتکا به مفهوم و روایت جغرافیا را در نوردد و رگ خواب نسل بشر سرگشته را بشناسد و بگیرد.

 فصیح نویسنده ای متعادل است که در او شور مبارزه و انقلابی گری به شیوه محمود یا سرسختی انتقادی هوشنگ گلشیری و فرهنگ اعماق محمود دولت آبادی یا فرم گرایی و تکنیک رضا براهنی یا صلابت نوشتاری و نثر شاخص و طنطنه کلامی بهرام بیضایی و ... نیست. او معمولی می نویسد. نثرش شاخص نیست. تکنیک چندانی بکار نمی گیرد. حتا فاخر و نفیس هم نیست اما فراز و فرود روایت را می شناسد و معرفت اندیش است. شخصیت هایش معمولی اند نه قهرمان و خارق عادت اما با این حال جذاب و امروزین با همه سرگشتگی، پراکندگی، یاس و هوس ها و گناه ها و شور و شوقی که ما آدم های معمولی داریم.

فصیح خیلی زیبا توانسته روابط اداری را توضیح دهد. شرحی از غذاها و دسرها و معاشرت و استراحت و ... را به دست دهد. با طمانینه است و برای به پایان بردن عجله ای ندارد. تراژیک می نویسد و در آخر اغلب داستان ها شخصیت های جذابی را که اندک اندک پرورده و مخاطب را به آنان الفت دا ه و علاقمند ساخته می میراند و پایان رمان هایش خماری پس از نوشیدن باده ای کهن را به همراه دارد و سوال های بسیاری در ذهن ایجاد می کند اما فصیح صرفا برای سرگرمی نمی نویسد و مخاطبش را به لحاظ معرفتی بالا می کشد و لایه های نامکشوفی از روایت های آشنا را برای او تصویر می کند.

جهان نوشته های اسماعیل فصیح غبطه آور است و ارزش آن را دارد که مخاطب برای دوره ای با آثار وی انس بگیرد و در پایان احساس غبن نکند و خود را بجای کاراکترها تصور نماید.

وی نویسنده ای موفق است و با کمتر مشابهی در هم دوره ها که قدر مسلم ناشناخته ماند و قدرش دانسته نشد.
فصیح در نوشتن جذاب، کالبد شکافی وقایع آشنا و رسیدن به نتایج تازه تر و متفاوت تواناست و شاخص و امید است که نسل کتابخوان دیروز با عنایت بیشتری به کارنامه وی بنگرند و نسل غریبه با کتاب و نت زده امروز نیز برای آشتی با سنت و آیین رو به فراموشی کتاب خوانی به آثار او بپردازند تا توفیق یابند به جهان داستانی از محمل گذرگاهی ایمن پای بگذارند.
قرایت تعادل بخشی که فصیح از جامعه ایرانی ارایه می دهد به نظر می رسد که امروز به عنوان‌ آرام بخش و مسکنی بکار آید چرا که فصیح یعنی تصویر کننده کاراکترهایی که از دل فرهنگ پر گیر و دار و مدارا محور ایرانی به شکل راندومی به بیرون پای گذاشته اند.
نام:
ایمیل:
* نظر:
اینستاگرام شوشان
شوشان تولبار