شوشان - زمان بابادی شوراب :
هیچ فکر کرده اید چرا زمان طاغوت قیمت بنزین بندرت افزایش پیدا می کرد و قیمت آن با افزایش چندانی همراه نبود؟
ضمنا می دانید چرا در شهرها ترافیک کمتری وجود داشت؟ ویا چرا سرانه مصرف بنزین کم بود؟
حتما جواب اینست که وسائل حمل و نقل بنزینی زیاد نبودند.
بله درست است ماشین کم بود ولی خیابان های مناسبی هم برای تردد وجود نداشت، بنزین هم به این نسبت تولید نمی شد و واردات آن صورت نمی گرفت و تهیه بنزین هم مشکل بود.
کلید این مسائل درست مدیریت کردن بود
و سر منشاء این مدیریت هم در انتخاب درست افراد (مدیران شایسته و توانمند) بود.
نقل از گذشته ها شده است که روسپی خانه ها در آن زمان احداث و وجود داشتند که برای گروهی ایجاد شغل کرده بود و هم بهداشت روانی و بهداشت درمانی جامعه را بطور غیرمعقول و غیر محسوس کنترل می کرد و مدیرانی در شان آن سازمان مردم نهاد مدیریت می کردند.
این مراکز بعد از انقلاب بدلایل گوناگون و اعتراضات انجام شده در کل کشور تعطیل گردیدند و شاغلین، مدیران و دیگر پرسنل از جان و تن گذشته آن، در جامعه پراکنده شدند و بدلیل نیاز مالی وگذران روزگار به انجام کارهای گوناگون دست می زدند و از طرفی دیگر متقاضیان اینگونه خدمات که حریص تر شده بودند بدنبال آنان و برای برطرف کردن نیاز خود سرگردان در شهرها بخصوص پایتخت با ماشین های خود چرخ می زدند و این موضوع ناخواسته بدون توجه برای مردم معضل و مصرف بنزین مشکل شده بود.
به همین دلیل دانشمندان و سیاست مداران، نخبگان، صاحبان قدرت و شوکت برای حل این موضوع هر تدبیری کردند به نتیجه ای نرسیدند،
بنزین را کوپنی کردند فایده ای نداشت،
سهمیه بندی شد افاقه نکرد،
آن را گران کردند فایده نداشت،
اعتراضات و نارضایتی ها بیشتر و بیشتر می شد و اوباش و اراذل هم که زاییده و تولد یافته آن سازمان مردم نهاد بودند، برای ایجاد وحشت ، بدنام و خنثی کردن اعتراضات به حق مردم ماموریت خود را بنحو احسن انجام دادند
و در این عرصه حضور فعالی داشتند.
بنده خدایی که نه جزء نخبگان و نه جزء روشنفکران بود،
اما از این قضیه گرانی و آشوبی که جانش را تهدید می کرد، فریاد بر آورد که ای بابا بدینس به مو حلس اکنم (کار را من حل می کنم)
یکی در جمع سئوال کرد چگونه این معضل بزرگ را حل می کنید؟گفت حلس اکنم گفتند چگونه مشکل ترافیک پایتخت و دیگر شهرها را حل می کنی؟
جواب داد بسیار راحت، باید روسپی خانه ها را مجدد باز کنید تا مردم پایتخت و دیگر شهرها برای پیدا کردن سوژه مورد نظر خود اینقدر دور دور نزنند.
جمعیت مدعی از جواب مرد ساده بدشان نیامد، گفتند سئوال دیگر داریم، با این همه افزایش مصرف بنزین در سطح کشور چه باید کرد؟
گفت باز هم باید روسپی خانه ها را باز کرد تا کمتر بنزین مصرف شود!
جماعت حاضر احساس کردند جواب هایش قابل قبول است بهمین دلیل تصمیم گرفتند سئوال اساسی تر را از ایشان بپرسند، سئوال شد مملکت گرفتار جمعی مدیریت ناکارآمد، ضعیف و مسئولیت ناپذیر است این را چه کنیم؟
بدون درنگ گفت باید روسپی خانه ها را باز کنید همه یک صدا با اعتراض گفتند این موضوع چه ارتباطی با دو سئوال قبل و روسپی خانه دارد؟
مرد ساده با آرامش و طمأنینه گفت اگر روسپی خانه ها باز شوند آن قشر مدیران ناکارامد در روسپی خانه سر شغل اصلی خود رفته و مدیران لایق جای آنها را خواهند گرفت.
نتیجه گیری :
همیشه نباید برای بیان واقعیت منتظر جملات جدی بود، می شود از هجویات نیز استفاده کرد.