شوشان – دکتر لفته منصوری :
امروز حاج خانم حمیدی مادر شهیدان سردار پاسدار شهید علی و بسیجی شهید سعید حمیدی اصل و جانباز گرانقدر احمد حمیدی اصل رخ از نقاب خاک کشید و به لقاء الله شتافت و به دیدار فرزندان شهیدش نائل شد.
دو هفته پیش من و برادر گرانقدرم حاج عبدالله حمیدیان پور که برای دیدن حاج محمد حمیدی اصل به ملاثانی رفته بودیم؛ او ما را به دیدار مادر عزیزش برد. سالهاست که او را ندیده بودم. حاج خانم بر بستر بیماری افتاده و بشدت رنجور و ضعیف شده است. گرچه آلزایمر زمان و مکان را از او دزدیده و اما با معرفی حاج محمد ما را شناخت. حال و احوالش را پرسیدیم، گویی فقط حمد و ثنای الهی بر زبانش جاری است. صدایش ضعیف و بدنش تکیده و نحیف شده است.
او دختر ملا صالح انسان مومن و پرهیزگاری که فرزندان خلف و صالحی همچون حاج مرتضی (عبدالساده) و جانباز حاج عبدالامام حمیدی را تربیت کرده است. این خانواده تماماً انسانهای مومن، پرهیزگار و اهل خیر و نیکی هستند. همواره در خدمت به اسلام و انقلاب اسلامی جهاد کردند.
اما حاج خانم این بانوی مومن و بزرگوار پس از فوت مرحوم قاسم همسرش، در سال 1359 سرپرستی خانواده را به عهده داشت. شهادت علی و سعید دو برادر از یک خانواده حادثه سترگی بود که ملاثانی را مبهوت و سوگمند کرده بود. این بانوی مومن و ایثارگر در هنگام شهادت فرزندانش با ایمانی مثال زدنی چون ولی و مقتدای خود حضرت زینب دختر امیرالمومنین علی علیه السلام؛ صبر، شکیبایی، توکل و توسل به خدا پیشه کرد.
همزمان با شهادت علی و سعید دیگر فرزندانش حاج محمد، احمد، هاشم و کریم هم در جبههها حضور مستمر داشتند. احمد جانباز شد، باز او صبر کرد؛ جنگ تمام شد. حاج خانم در همان خانهی کوچک زندگی کرد. با توکل و ایمان به وعدههای خدا ایستاد و مقاومت کرد. از هیچکس هیچ انتظاری نداشت. هیچ توقعی نداشت. روشن است طرف معامله خدا است. زندگی با همان سادگی، حلال و پاک گذشت. ایمان مستقر، عزت نفس مستولی و پیشانی بلند و شکوهمند است.
این بانوی بزرگ مصداق شعر معروف سید شریف رضی اعلی الله مقامه مولف نهج البلاغه است که در رثای مادر گرامیاش و برای تجلیل از زحمات طاقت فرسای او سروده است:
لَوْ کانَ مِثْلُک کلَّ امٍّ بَرَةً / غَنی الْبَنُونُ بِهْا عَنِ الآباءِ
مادرم! اگر همه مادران مانند تو نیکو کار و پاک سرشت بودند، هیچ فرزندی نیاز به سرپرستی پدر نداشت. روحش شاد و یادش گرامی ای مادر بزرگوار!