شوشان - مهری کیانوش راد:
این روزها گاه تحمل سختی ها از توان انسان بیرون است .
پلشتی های زمانه به نظر می رسد ، پشته بر پشته افزوده
می شوند.
رسالت رسولان در گیجی سوگواران فراموش می شوند .
نان رسالت شگفت خود را در گوش گرسنگان میخواند .
دزدان نام و شرف ، از دیوار جان تو بالا می آیند .
و گزمه ها ، دست در دست آنان ،
حریم تو را آلوده می کنند.
و تو ترسی شگفت را هر لحظه تجربه می کنی .
و تو می مانی و اندوه بر عمری که گذشت .
اندوه بر راه های نرفته ، معشوق های ندیده ، روایت های نشنیده .
اندوه بر خاکی که می توانست بهتر باشد .
اندوه بر زمانه ای که می توانست پر شورتر باشد .
اما رسالت ما در دایره ی توان ما سنجیده می شود .
باید در گوش خود و به زبان خود
هر لحظه تکرار کنی :
به اندازه فرصت عمرت ، زندگی کن .
به اندازه ی تواناییت
بشناس و عمل کن .
اگر خدایی باشد ، که هست از تمامی زوایای وجودم با خبر است ، از عشقی که در جانم ریشه دوانده و از اخلاصی که تجربه کرده ام و یا ندارم.
همه چیز به خودمان برمی گردد، حتی اگر هزار پیامبر ، هزار قدیس و هزار شمس در کنارمان باشد .
تا چشمی نداشته باشم که قادر به دیدن زیبایی باشد ، تا چشمی نداشته باشم که شمسی را ببینیم ...
چشم برای دیدن است ، نه گذشتن و رها کردن .
اگر چشم در انبوه زشتی ها زیبایی ها را نبیند .
همه چیز زشت و کریه خواهد بود.
سالها است که چون نقاشان مثنوی به جای کشیدن نقش بر دیوار سرنوشت ، تلاش در صیقلی کردن خود دارم تا انعکاس زیبایی ها را در دون خود به نظاره بنشینم .
با خود و به زبان خود تکرار کن :
تا با خود یگانه هستی ، اندوهی نیست .
ترس زمانی است که درون هزار پاره ات ، هر کدام تو را به سویی بخواند و تو در هزار توی خیانت از خود بیگانه بمانی .
نوشتههای خانم کیانوش راد هر بار راهی را باز میکند تا قدمی به جلو بیایی احسنت