شوشان - محسن بهداروند مرداسی :
در این نوشتار بیشتر تمرکزمان معطوف به ایده ها و تفکرات اصلاحطلبانی که دولت را به مثابه یک شرکت خصوصی نگاه میکردند.
آیا این «چارت سازمانی» دستاوردی با خود بهمراه داشت. بنابراین لازم می بینم برای پرداختن به عملکرد آنها نخست از دولت آقای روحانی آغاز کنم. شمه و شمایلی از بعضی شخصیت های «محافظه کار» با «چاشنی» ترس تا حدودی غربی ها را در برابر انقلاب و «انقلابیون» تهاجمی کرد. و نزدیک بود گفتمان انقلاب در «اصلاح» استحاله شود. اگر با همان «مشی اصلاح» انقلاب از گفتمان جامعه خارج می شد. چه امیدی بود که دوباره آن روحیه و گفتمان «انقلابی» جمع شود؟
وقتی تمامی طیف ها از «رادیکال چپ» گرفته تا محافظه کار و کارگزار تکنوکرات و معتدل میانه رو در بدنه اصلاح جمع شده بودند. چگونه با اینهمه تکثر و تناقض انتظار تغییر شکل مسالمت آمیز بوجود می آمد. با چنین معجونی آیا آن گفتمان و اصول انقلاب جمع می شد.. وقتی که تا آن لحظه آنهم با این ترفند «اصلاحیون «اردوگاه مخالف» یعنی «انقلابیون» را با تاکتیک «النصر بالرعب» به جامعه معرفی کرده تا به قدرت برسند و از «سود» این حربه استفاده کنند.
آیا در دراز مدت باعث یک بی اعتمادی در جامعه نشدند. یک تاکتیک «بین همه من بهترم» «هراس افکنی» تا خودشان به قدرت برسند. اما ای کاش واقعیت ها را منصفانه و صادقانه به جامعه میگفتند .
طی این دهه ها که دولت ها در اختیارتان بود چه برنامه ایی برای توسعه اقتصاد ارائه دادید؟ در پی تغییر چه ساز کاری بودید؟ چه چیزی را میخواستید تغییر دهید؟ خیلی به گذشته بر نمی گردم. از تاریخی که آقای روحانی با حمایت اصلاح طلبان ؛ میانه روها؛ کارگزاران تکنوکرات؛ انتخاب شد و به پاستور رفت آیا وخامت اوضاع دهک های متوسط فرایند شتابنده ایی بخود نگرفت؟ آیا طبقه متوسط آسیب پذیر تر نشد؟
رای آقای روحانی از کدام طبقه بود؟ با توجه به اینکه اقتصاد کشور در حال گردش بود اما آیا آهنگ طبقات متوسط آرام ارام به پایین پرتاب نشدند؟ آیا درآمدهای طبقه متوسط افزایش پیدا کرد؟ آیا نحوه توزیع ثروت عادلانه بود؟ آیا طبقه مرفه فربه تر نشد؟ آیا درآمد میانگین یک خانواده مرفه 3 برابر درآمد میانگین یک خانواده متوسط نبود؟ وقتی کسی درآمد خودش را از دست داد و یا حقوقش در طی سال کمتر از تورم شد. آیا به شغل دوم رضایت نمی دهد و آیا مجبور نمیشود برای جبران خرج مخارجش یک شغل پاره وقت برای خود دست پا کند؟
به همین دلایل دولت آقای روحانی که معجونی از تمامی طیف های اصلاح طلب بود هیچگونه برنامه ی اقتصادی ارائه نکرد و طبقه متوسط آرام آرام آب رفت و مجبور به سکونت در مناطق کم برخوردار شد. به همان مقدار هم سطح آموزش و امنیت و بهداشت و تحصیل او هم کمتر شد.
همه میدانیم که طبقه متوسط یکی از برجسته ترین و وسیع ترین طبقه در بین دیگر طبقات است. بزرگ ترین طبقه ای که در تمامی امور مانند اجتماعی؛ سیاسی؛ فرهنگی؛ اقتصادی؛ نقش پر رنگی را ایفا میکند و نبض تپنده ی یک جامعه بحساب می آید.
همگی در موسم و کارزار انتخابات شاهد بودیم که چگونه اکثریت نمایندگان بدنبال جذب و جلب رضایت این طبقه هستند. از آموزش پرورش گرفته؛ تا بانک ها؛ موسسات دولتی و غیر دولتی. سازمان ها و نهادهای اداری ورزشکاران؛ بانوان؛ دانشجویان. دانش آموزان.. معلمان و دبیران. نویسندگان و خبرنگاران کارمندان و کارگران مراکز علوم دانشگاهی و پزشکی همگی متعلق به همین طبقه هستند. طبقه ای که قادر است افکار جمعی را به هر سویی که بخواهد شکل دهد و یا مسیر آنرا مشخص کند. قدرت اقتصادی بالایی دارد. نیمی از اقتصاد کشور متعلق به این طبقه است. قدرت خرید بالایی دارد. لذا در تمامی مناسبات اجتماعی تعیین کننده است.
در دولت آقای روحانی این طبقه روز به روز سیر نزولی بخود گرفت. چرا منصفانه دولت ها را قضاوت نمیکنیم؟ بر خلاف 8 سال قبل دولت آقای رئیسی در تمامی حوادت پیش آمده «سیل؛ زلزله؛ متروپل» خود و معاون اولش و اکثر وزرا با تمامی آسیب دیدگان دیدار کردند. سرکشی هایی که در دولت های قبلی کمتر بچشم میخورد. اما باز هم در رسانه هایتان منصفانه قضاوت نمی کردید و با تیتر درشت می نوشتید: پوپولیسم در سیل به گل نشست!
با وجود دشمنان خارجی امروز در بدترین شرایط تحریم هستیم. باید در نشر تحلیل هایمان بدور از هر رنگ لعاب سیاسی و جناحی انصاف را رعایت کرد. مشکل کسر بودجه از دولت قبل به بالا رفتن تورم دامن زد و دولت آقای رئیسی در جهت حل اصلاح ساختار اقتصادی است. از شروع این دولت تاکنون یک فساد ساختاری نداشته ایم. چون آقای رئیسی مستقیم با مردم صحبت میکند. و همین ارتباط ارزشمند کلی به مردم امید می دهد و امروز قدرت گفتمان انقلابی مشهود است. حضرت آقا بارها فرمودند: «روح انقلابی نباید از کالبد جمهوری اسلامی گرفته شود. یعنی نه ظلم می کنیم و نه ظلم می پذیریم».
«اصلاح» در مقابل «انقلاب» قدرت بسیج اجتماعی را ندارد. اصلاح در دوران فرایند خود ناخواسته دچار یک «نیهیلیسم» اجتماعی میشود و در فضای استیصالش هیچ راهبرد موثری را در کسیه ندارد و تا زمانی که شکل دوگانه و «پارادوکس» دارد سازشکار است. چون بدون سرمایه اجتماعی قادر به برداشتن یک گام بجلو نیست و همان طور که رهبری فرمودند هر جا خوب عمل کردیم موفق شدیم و هر کجا به توان داخلی اعتماد کردیم موفق شدیم.