شوشان - دکتر سید محمدرضا موالی زاده :
مجلس این روزها دیدن دارد ، بحث بودجه است باجلسات مستمر ، صبح وعصر وشب ، تبصره های گوناگون ، پیشنهادهای متعدد، قیام ، قعود، کمیسیون ، دولت ،
ماه شعبان است، همسایه دیوار به دیوار رمضان ، ماه پیامبر، دو روز پیش میلاد سرور آزادگان جهان حضرت اباعبدالله الحسین (ع) بود ،دیروزتولداسوه حقیقی مردی ووفاداری قمربنی هاشم حضرت اباالفضل العباس (ع) بود وامروزنیزتولد حضرت سیدالساجدین و زین العابدین ( ع) است روزهایی سراسر نورونورانیت در مجلس نشسته ایم برروی صندلی هایی که رنگ سرخ شان رایادآور سرخی خون پاک شهیدان می دانند ومی خوانند شهدایی که تصویر چهل تن از آنان برپیشانی مجلس شورای اسلامی نور می پاشدوماهرگاه که بخواهیم به بالادست نظربیفکنیم می بایستی نگاه مان به چشمان پرفروغ آنان گره بخورد ، پیوند زند وآنگاه بالارود، وارد مجلس می شوم نگاهی به نمایشگاه آثارجانبازان که ازدیروز در سرسرای مجلس جلوه می کندمی اندازم ، دلم نمی آیدازاینجادل بکنم ، ناخودآگاه پاهایم می روند و مرابدان سومی برند ، دیروزهم اینجارا دیده بودم اماچه کنم که هربار نگاهم به این سمت وسومی آید میل دیداری وزیارتی دوباره می کنم ، صاف می روم درمقابل تابلوی نقاشی هاشمی این جانباز روشندل می ایستم ، تصویری رویایی باهاله ای ازمعنا وقداست که آن راباچشم دل کشیده است ، هیچ نمی دانستم که چشم دل اینچنین نافذاست ، گویی بیناتراز چشم سر است ، عاقبت به هرشکلی شده وجودخودراکه اکنون درگوشه گوشه این نمایشگاه پراکنده شده جمع می نمایم ،یک کاسه می کنم و واردصحن مجلس می شوم وبرصندلی خویش می نشینم
جلسه رسمی می شود،قاری قرآن آیات رامی خواندسکوتی کامل بر مجلس می نشیند دستور خودقرآن است : واذا قری القرآن فاستمعواله وانصتوا لعلکم ترحمون قاری گوشها رابه عاریت می گیردتابدین وسیله شراب طهور آیات الهی راقطره قطره درعمق جان های تشنه بچکاند قرائت قرآن به پایان می رسد وبحث بودجه آغازمی شود به جلوکه می رویم پیشنهادی پیرامون افزایش تسهیلات برای آزادگان سرفراز مطرح می گردد با خود می گویم که همان روال همیشگی است ولی هیچ به گمانم نمی آمدکه تاچنددقیقه دیگر شاهدزیباترین صحنه درمجلس خواهم بود یحیوی آزاده نیکوخصال برمی خیزد نگاهش می کنم به یادکتاب اثرگذارخاطراتش از دوران اسارت می افتم " ده سال تنهایی "وبه یادآن جمله تکان دهنده اش که می گفت درمیان استقبال کنندگان ناگاه دختری به سویم آمدتا مرادرآغوش گیرد می گفت : یکه خوردم ، شرمنده شدم وخودراجمع کردم باخودگفتم این کیست که اینچنین می کند؟ آنگاه به من گفت بابا ، من دخترشماهستم ،کودکی ۶ ساله بود واکنون دختری ۱۶ ساله است ذهنم را از کتاب برمی گیرم وبه فضای مجلس برمی گردم ،
یحیوی به احترام جمشیدی که اونیز برای دفاع برخاسته است می نشیند ، جمشیدی آن روحانی آزاده خوش مشرب ، کوتاه سخن می گوید و وقت خودرا به ابوترابی می دهد اینک ابوترابی سید آزادگان ایستاده است بازهم درمجلس آزاده داریم پاک نژاد که چه اسم بامسمایی دارد ، چهارقله بلندمقاومت ،چهارآزاده سرفراز که دردوران اسارت چه سختی ها و مرارت ها کشیده اند وقت ابوترابی تمام می شود اما رییس جلسه دلش نمی آید که رشته سخن اورا بگسلد او مرشد آزادگان است اوملجا و پناه آزادگان دردوران سخت اسارت بوده است نوبت به مخبر کمیسیون برنامه وبودجه می رسد مجدآرا همچون همیشه آرام پشت تریبون می رود آرام سخن می گوید امااین باربا کمال شرمندگی ، منقلب شده است پیشنهاد درخصوص آزادگان است وسقف بودجه محدود، بامسئله ای چنین ، چه باید کرد؟ مجدآرا ادامه می دهد : درروزهای گذشته مصوباتی درخصوص رسیدگی به امورآزادگان عزیز داشته ایم اماامروز دراین تبصره برای این پیشنهاد شرمنده ایم به امیدآنکه دردیگرتبصره هابتوانیم جبران نماییم گویی سخن ازعمق جانش برمی آمد ازپشت تریبون به پایین سرازیر می شود وبرصندلی خودمی نشیند درفکر فرورفته ، چهره ای گرفته دارد گویی علی رغم مخالفت ، دلش می خواهد که این پیشنهادرای بیاورد اماچه کند که حساب وکتاب وعددورقم نمی گذارند چنددقیقه ای می گذرد بحث به پایان می رسد وبالاخره پیشنهاد رای نمی آورد مجدآرا ناگاه به سوی آزادگان مجلس می رود باخودمی گویم لابد برای ارائه توضیح می رود اماناگاه می بینم که بردستان آزادگان بوسه می زند وآنان را درآغوش می فشارد تا مراتب ارادت وعمق عاطفه خویش رانسبت به آنان وهمه آزادگان پرافتخارمیهن ابراز نماید خدایاچه می بینم چه صحنه های زیبایی است بادیدن این تصاویر بدیع موبرتن انسان راست می شود بغض درگلو چنبره می زند وپرده اشک چشمان آدمی را می پوشاند آفرین به مجدآرا ، درمیان این جمعیت تماشاچی ودرمیانه مجلس این حرکت چقدر اخلاقی ومتواضعانه است آفرین برادبت ، بر تواضع وفروتنی ات ، بر خلق کریمانه ات ، وبرحق شناسی ات ، آری آزادگان حقی بس بزرگ برگردن همگان دارند بسان شهیدان بلندمرتبه فاتحان فرازمندترین قله های افتخار ، همانند جانبازان ( قطع نخاعی ها ، شیمیایی ها ، قطع عضوها و....)وجملگی اهالی قبیله ایثار ، مشقت هایی که آزادگان عزیز متحمل شده اند کوه راآب می کند
به سوی مجدآرامی روم تا بخواهم به اوبرسم می بینم که جمعی دیگرازنمایندگان به اورسیده اند و او را درآغوش گرفته اندو به خاطرحرکت زیبایش او راتحسین می کنند پیشانی مجدآرا رامی بوسم وبه اوآفرین می گویم برای دستانی که بوسید برای دستانی که باید بوسید
درود و سلامی بی پایان به همه آنانی که جان درطبق اخلاص گذاشتند ودرآن آوردگاه آتش وخون ۸ سال مردانه جنگیدند وازدین وآیین وملک وملت وانقلاب ونظام حراست نمودند سالگرد ورود آزادگان سرفراز به خاک میهن گرامی باد والسلام
بااحترام
زنده یاد سید علی اکبر ابوترابی آن روحانی جلیل القدر که دردوران اسارت کوه صبر واستقامت بود در خرداد۷۹درجریان حادثه رانندگی درمسیر مشهدمقدس جان به حضرت حق سپرد
☆سرطان ، جان شیرین زنده یاد محمدمجدآرا راکه نمادروشن اخلاق وادب ومهر واخلاص بود
ذره ذره گرفت تااینکه سرانجام درشهریور۷۵جان به حضرت جانان سپرد ،
تشییع آن دوعزیز سفرکرده ابوترابی ومجدآرا بسیار باشکوه بود روحشان شادو یادشان ماندگار باد