شوشان تولبار
آخرین اخبار
شوشان تولبار
کد خبر: ۱۰۹۶۵۵
تاریخ انتشار: ۱۹ مهر ۱۴۰۱ - ۱۵:۰۸
شوشان - محمدرضا چمن نژادیان فعال فرهنگی و سیاسی :
در دانش اجتماعی و جامعه شناختی یکسری فاکتور و شاخصه شکل گرفته با بسته های فردی، جمعی و اجتماعی وجود دارند. که به عنوان سرمایه های اجتماعی نظامهای سیاسی در جوامع مختلف تعریف و معرفی می شوند. بیشتر تعاریف به جایگاه ملل و ممالک چوامع هدف از بابت نوع توسعه یافتگی یا عقب ماندگی و عقب نگه داشته شدگی های درونی و بیرونی بستگی دارند. در تاریخ معاصر و بخصوص در یکصد ساله ی اخیر که جامعه ی ایرانی متاثر از تحولات فرهنگی، اجتماعی و سیاسی جهان پیرامونی و دستآوردهای دنیای مدرن شده است.  
خاستگاه نوعی از فرهنگ سازی عمومی، مطالبگری اجتماعی و توسعه ی سیاسی گشته که همسو و  شانه به شانه ی داشته های ملی و سنتی قد علم کرده و رشد نموده اند، و بعضاً  در ضمیر پیدا و پنهان مردمان این سرزمین برخلاف منویان حاکمان و سنت‌های رایج رشید و نهادینه شده اند. تا جایی که با تمام تقابل های بیهوده و مقاومت‌های ویران کننده ی سنت گرایان آثار اثربخشی خود را حفظ کرده اند. گروه های مرجعی مانند روشنفکران، دانشگاهیان، هنرمندان، اقشار متوسط (سیاسی، فرهنگی و ورزشی...) را ساخته و پرداخته شده اند،که همواره بخش‌های موثری از جامعه ی ایرانی را نمایندگی کرده و می کنند. با وجود بهره گیری های ابزاری از اکثر ظرفیت های نهادهای قدرت رسمی، داشته های مذهبی و داده های سنتی در جامعه ی ایرانی مشاهده می گردد. 
علاوه بر اینکه بخش عمده ای از سنت گرایان مذهبی و اجتماعی  نتوانستند، جلو پیشروی و تثبیت شاخصه های مدرن را به عنوان سرمایه های نوظهور  اجتماعی نظام‌های سیاسی بگیرند. بلکه خود ناچار به پذیرش و همسویی با مظاهر دنیا مدرن شده اند. و عملاً به این نتيجه رسیده و رضایت داده اند،که بدون بهره گیری از ظرفیت های بالای دنیای مدرن و سرمایه های نوظهور جلب آراء و اقبال افکار عمومی برای تحقق منویات فرهنگی، مدیریتی و اجتماعی  ناممکن و حکمرانی سخت شده است. 
نماد واقعی و عینی پیش روی همه ی ملت ایران حداقل در نیم قرن اخیر خود جمهوری اسلامی ایران به عنوان یک نظام سیاسی و مذهبی در حال حاضر میباشد. جمهوری اسلامی واقعیتی تاریخی وسازشی همسویانه است، که سنت گرایان مذهبی برای تحقق منویات با نمادها و شاخصه های مدرن داشته اند. و در انظار کنشگران اجتماعی و علمای جامعه شناختی غیر قابل انکار بوده و می باشد. ولی همواره قشری افراطی، تندرو و‌ متعصب بر سبیل سلفی گری و مانده در سنت اسلاف گذشته با تحجر و ارتجاع وجود داشته و دارند. که در همراهی با نهضت امام خمینی ره و در حکمرانی نظام اسلامی همواره کوک مخالفت با دستآوردهای مدرنیزم در نظام اسلامی می زدند.با در دست گرفتن و داشتن بی حد و حصر اهرمهای سخت و نرم قدرت بدون پاسخگویی با مظاهر مدرن مقابله می کنند.
 لذا از خوف کم شدن شکاف فی مابین مدرنیته با سنت ها و محو نگاه تحقیر آمیز مراد و مریدی به ملت و حقوق شهروند ایرانی همیشه در تکاپو بودند. تا عملاً حذف این ابتکار تاریخی امام راحل در انقلاب اسلامی یعنی پیوند جمهوریت و سلامیت در نظام اسلامی را رقم بزنند.  قشریون متحجر همواره با وجودی که  امام راحل بر مشارکت اکثریت بر مبنای میزان رای ملت و پذیرش تکثر گرایشات سیاسی و مذهبی تاکید داشته اند. 
 در طول ۴۳ ساله اخیر حقوق ملت در قانون اساسی را معطل و در صدد محو محور های مدنی وسرمایه ای اجتماعی نظام سیاسی واسلامی بر آمدند. بنابراین برخلاف سیره ی امام ره و فلسفه ی مطالبه ی تاریخی ملت ایران تلاش‌ های مذبوحانه ای صورت گرفت. و جریانی درون نظام سیاسی و اسلامی بر خلاف خاستگاه انقلاب اسلامی تاکنون به تقابل  برخواسته است. و مظاهر مدنی مانند: بخش‌های زیادی از قانون اساسی، نهادهای مدنی (حزبی، صنفی و فرهنگی)، تحقق حقوق شهروندی، پاسخگویی شفاف،اجرای عدالت، تامین حداقل‌ های اولیه ی زندگی، تامین امنیت  آزادی تجمعات قانونی، تساوی حقوق شهروندان و...را سد و به حاشیه برده و  یا به کلی نادیده گرفته است. 
این روزها که جامعه ی ایرانی زندگی آبرومندانه برایش از بابت حداقل‌های اولیه ی زندگی سخت شده است. و جوانان سرخورده ، مایوس و متراکم از خشم دهه های هفتادی و هشتادی که از اقبال بد دست پروده و سرمایه های واقعی اجتماعی نظام سیاسی می باشند. متاسفانه در اثر تغافل های مدنی حماقت گونه و لجاجت های جاهلانه در حال از دست رفتن هستند. این نسل ها که حاصل تمام فرآیندهای ایدئولوژیکی تعلیم و تربیتی نظام سیاسی اعم از آموزش و پرورش، حوزه های علمیه، صدا و سیما، انواع برنامه های شبکه های مذهبی رسمی و غیر رسمی، هیئات مذهبی،  نهادهای انقلابی، کتب درسی، مساجد، نمازهای جمعه و جماعات، روحانیت، مربیان پرورشی و... می باشند. که مشاهده می شود،در اثر شعار زدگی ها، ناکارآمدی ها و پس زدگی مطالبات اولیه برای تحقق  زندگی معمولی و سخت شده در آینده ی معقول دچار انواع واگرایی با عدم وجود تعلق خاطر هویتی، یاس از حال و آینده گردیده است. و  خشمگینانه مستعد هرگونه اشتعال و تعلق به ناکجا آبادهای رویایی با آتش افروزی بیگانگان تا انتهای جان به لب رسیده می باشند. در چنین فضای سخت شده ی اجتماعی و شرایطی که دست پخت خود جماعتی مانند حسینین شریعتمداری ها و کچوئیان همسو با بیگانگان است. 
همین قماش آدم ها بجای تمسک و اقتداء به سیره ی وحدت بخش سردار شهید حاج قاسم سلیمانی که همه ی نحله های فکری و سلایق اجتماعی را اهل خانواده خود قلمداد می کردند. و از سرخوردگان معترض با آسیب شناسی دلجویی عالمانه و تعامل عقلانی داشته باشند، باز آتش بیار معرکه برای سوزاندن تتمه ی سرمایه های اجتماعی نظام شده اند. و در حاکمیت و دولت یکدست شده بجای آسیب شناسی درونی و فرصت رفع شکافهای اجتماعی با لجاجت در صدد برآمدند. تا سرمایه های اجتماعی جمهوریت و اسلامیت نظام را به لحاظ فرهنگی، اجتماعی و سیاسی  به کلی محو یا با تقابل معکوس و همسو با بیگانگان و بدخواهان نمایند. با ابزار تهدید، تهمت و ایجاد رعب نسبت به سرمایه های فرهنگی، سیاسی، ورزشی و دیگر مظاهر دنیای مدرن در حال فروزان کردن شعله های خشم جامعه ی مستعد شده می باشند. اساتید دانشگاه ها، روشنفکران، دانشجویان ،  سلبریتی های ورزشی، فرهنگی و اجتماعی که خود بخشی از دستآورد های آموزشی،  فرهنگی و اجتماعی ... نظام اسلامی در دنیا مدرن می باشند. و بارها در جوامع و  صحنه های مختلف داخلی و بین المللی ارزش های افزوده ی افتخار آمیزی برای کارکردهای نظام خلق کرده اند. و بخش‌هایی از جامعه و نسل های گذشته و حال (هفتاد و هشتادی) را نمایندگی می کنند. توسط نظریه پردازان دست و دل باز مغرور و متحجر فکری مانند حسینین شریعتمداری و کچوئیان با لجام گسیختگی، ناسزا گویی و عدم درک مقتضیات میدانی برخلاف سیره ی سردار دلها درحال سوخته شدن و مبدل نمودن به اپوزیسیون نظام هستند. گر چه مقام معظم رهبری در سخنرانی اخیر خود برای خنثی نمودن چنین نگاه های افراطی بر این امر تاکید داشته اند، که برخی اظهار نظرها اهمیتی ندارند و جامعه ی ورزشی و فرهنگی جامعه ی سالمی هستند، و عناصر مومن، علاقمند و باشرف کم نیستند و زیادند...لیکن افرادی همچون حسینین  که انواع تریبونهای رسمی به ویژه صدا و سیمای جمهوری اسلامی  ایران را در دست دارند. و کنتوری هم برای گفتمان و گفتار جزء هزینه سازی بیهوده، تحقیر ملت و فرزندان آن ندارند. بجای اینکه نگاه خردمندانه و آزادمنشانه با واقع بینانه و آسیب شناسانه داشته باشند. مغرورانه با تحقیر، فحاشی، تهمت و توهین در صدد حذف دگر اندیشی و عملاً همسو با بدخواهان ایرانیان آتش بیار سخت شدن معرکه ی کنونی، جریحه دار شدن افکار عمومی و تعمیق شکاف های اجتماعی شده و هستند که باید گفت: 
ای مگس عرصه ی سیمرغ نه جولانگه توست/ عِرض خود می بری و زحمت ما می داری...

نام:
ایمیل:
* نظر:
شوشان تولبار