شوشان ـ صالح البوغبیش :
در خوزستان فلر های نفت آسمان را چنان ملتهب کرده که در تموز تداعی درک می کند و لائیک بی خدا زمانی که راهش به خوزستان رسیده بی تفکر به جهنم ایمان آورد و در چله ی زمستان مازوت حسرت نگاه به آسمان آبی و ماه و ستارگان را از ما ربوده است .
سدها و انتقال آب کارون چگونه کارون را در میانه ی اهواز ناکوت کرده و آن را به جویباری پر از زباله و محل تخلیه فاضلاب های شهری و صنعتی کرده است
جناب پزشکیان
اگر روزی از روزهای تابستان ،از تالاب ها و آبگیرهای خوزستان گذر کنی و آن تصویر رقص نیزارهای تفتیده گذر کنی ، آن چنان تو را غرق بهت و بغض می کند که ممکن است لحظاتی، ناخودآگاه، اختیار و اراده ی خود را از دست داده ، و برای سوگواری این مشهد و منظر فجیع و دلخراش دو دستی بر سر کوبی و چون مصیبت زدگان ، با حالت کرخ به تماشای طبیعت غرق شده در امواج بادهای سوزان و لجن های قالب گرفته و دل فشرده نشینی و به اشارات یاری خواه آن انسان های بی رمق و مایوس چشم بدوزی و از این که می دانی آنان نیز مقهور قهر طبیعت و از جفای هم نوعان خود نیز در رنج و عذاب هستند؛ غصه دار می شوی.
مشهد آبتنی گاومیش ها در آن آب گرم که هم چون نفس ملتهب اژدهایی افسانه ای در تالاب خشک شادگان و هور العظیم تنوره می کشد. پوست های خراشیده از شدت آفتاب و آب شور چنان بر پیکیر خسته و نحیف گاومیش ها می لغزند که تا چشم کار می کند تباهی و تفتیدگی را در دل آن گاومیش چران زبانه می کشد .
مرگ ، تمام رخ و در شاکله یک جن آبی رو به رویت می ایستد و با بی شرمی در چشمان متحیرت تبلور پیدا می کند .
ساقه های به فنا رفته و میت عطش زده پاپیروس این خاویار تالاب ، امید و آرزو های هر انسانی را له می کند ؛ بی اراده از خود می پرسی چرا این آفتابی که در تالاب میانکاله ی بهشهر و تالاب آقگل همدان و تالاب بیشه دالان لرستان آن قدر مهربان و ملایم به انسان ها لبخند می زند و طبیعت را مادرانه و با ملاطفت در دامان خود می پرورد در اینجا این قدر آتشین مزاج و خشن است!؟
در اعماق دل و ذهن هنگ کرده ی من این را تبلور می کند که در صور اسرافیل دمیده شده باشد و روز محشر فرا رسیده و این تالاب سوزان ، قسمتی از آن جهنمی که در ایام دبیرستان در درس بینش اسلامی و آن دبیر ریش بلند همیشه مبتسم و البته سختگیر و متشدد تداعی می کند .
سرگردانم خدا ،نکند همین الان تمام مردم کنار تالاب پیچیده در کفن ، کارنامه بدست از اعماق تالاب بیرون بیایند و پیش درگاه احدیت می بایست از جفا و خیانت به طبیعت بکر تالاب لب تاول زده ، شکم نفخ کرده و ریه های سوخته از بادهای سوزان و ریزگردها جواب پس دهند .
تا چشم کار می کند آفتاب و آن مزارع لعنتی نیشکر با تعهدی مثال زدنی در کار نمک و سم کردن بی وقفه انسان و نبات و جماد است.
در خوزستان اگر روزی از روزهای تابستان مسافری، مراقب اعماق خیالت باش تا به شبیه سازی ناگزیر جهنم و قیامت مشغول نشوی و سراب در گلوی لحظه هایت ریخته نشود.
در خوزستان اگر روزی از روزهای تابستان مسافری ، با خود نمک نیار این زمین و زمان شور و تلخ است . این جا از فرط سختی ها و ناملایمت به طبیعت دیگر کسی نمک گیر نمی شود ؛ این جا از جفا و تظلم خواهی ، رد تازیانه خشکسالی را بر تن رنجور خود نشانت می دهند.
شاکیانه به آه رودهای بی رمق و نخل های سربریده گوش بسپار و همسرایانه ، با ناله های ماهیگیران تالاب های خشکیده ، حرمان و حسرت را زمزمه کن.
اینجا پایتخت تشنگی و مصیب هاست و مجلس سردر گمی این دیار در اجلاسی فوق العاده رویای ِ تباه گندم زارها و جالیزها و تالاب ها را مرور می کند.
تابیست ، سی سال قبل یکی از غیر ممکن ترین تصاویر که حتی در ذهن بدبین ترین افراد هم نمی توانست نقش ببندد، تصویر تالاب خشکیده و نمک زار ی که به کانون ریزگردها تبدیل شود به ذهن خطور نمی کرد .
حتی دشمنان سرسخت این دیار هم فکر نمی کردند در عرض یکی دو دهه ، رنگ نقشه تالاب های خوزستان در کتاب های جغرافیا از سبز و آبی به خاکستری بیمارگونه ی کبد بیمار و دل آزار بدل گردد.
آیا این فاجعه بزرگ که ابعاد مخوف آن همچنان نامعلوم است و رخ ترسناکش را به تمامی این مردم خشکیده رویا و سرد نفس عرضه نکرده است فقط و فقط ناشی از اجحاف آسمان است یا جفا و اجحاف و بی مبالاتی مسئولان نامسئول زمینی هم در آن دخیل است؟
مگر ممکن است یک طرفت کارون باشد، یک طرفت جراحی و در دیگر مناطقت دز و مارون و اروند و بهمنشیر در جریان باشند اما عملا در جزیره ای ازتشنگی باشی وعطش بر داربست نگاهت شکوفه کند .
چرا با شعور تالاب هور العظیم بازی می کنید و قلب تالاب شادگان را می شکنید
قبلا گفته ام و همین جا نوشته ام، ما حاضریم مستعمره تهران شویم. عیبی ندارد حتی اگر هشتاد درصد نفت و بخش اعظم آب و برق و عمده محصولات کشاورزی کشور در خوزستان تولید می شود لیکن باز هم حاضریم مستعمره تهران شویم!
کاش می شد شادگان، اندیکا، کوت عبدالله، منبع آب و بقیه شهرها و محلات محروم خوزستان را از نقشه می کندیم و می کوبیدیم وسط تهران!
کجای عدالت اسلامی و علوی است قیمت یک شماره تلفن رند خط تهران اندازه ی احداث یک درمانگاه در خوزستان و سیستان و بلوچستان باشد و سگ های تهرانی مهد سگ لاکچری دارند و بچه های ما هنوز در کپر تحصیل می کنند
قبلا گفته ام، بازهم می نویسم. اگر مستعمره تهران بودیم لااقل حرف مان به گوش ناشنوای برخی ها بهتر می رسید...
تالاب هور العظیم خوزستانی ساکن منطقه بسیار محروم "حویزه ، در حین اکتشاف نفت به درون چاه فاضلاب رو باز سقوط می کند، غرق در خاک و شنزار می شود عجبا هیچ کس خبر دار نشد... تا اینجای داستان اگر انسانیت داشته باشیم کفایت می کند برای فریاد زدن!
و روزها بعد جنازه این ابر مرد تاریخ در چاه فاضلاب نسیان و اهمال و تفکرات نئولیبرالی و نگاه پولکی و ثروت اندوزی و به دور از انسانیت قربانی می شود باز هم باید خاموش بمانیم و فقط نظاره گر سلاخی گاو میش ها و مرگ گروهی پرندگان و برهوت شدن این پهنه ی آبی خدادی باشیم فریاد زدم ممنوع است حتی نباید به آن فکر کرد چرا که برای تانی کردن به این موضوع هم ممکن پلیس افکار رصد کند و مجازات شویم
صد حیف که این دردنامه یک "داستان" نیست و صد آه از این که هور العظیم نه اولین آبگیر خوزستانی بوده و نه آخرینش که به کام مرگ و آن هم مرگ دلخراش می رود!
هور العظیم با درد ناکترین شکل ممکن به کام مرگ رفت ولی هیچ بازیگر و خواننده ای برایش پیام منتشر نکرد، عمو پورنگ به منزلش نرفت، رییس جمهور پیامی نداد، از سازمان محیط زیست و وزیر نیرو و دیگران هیچ خبری نشد، مردم در شبکه های اجتماعی حرکتی نکردند، آب از آب هم تکان نخورد، چرا؟
چون این جا خوزستان است و مردمانش عادت کرده اند به سختی و بلا به بیکاری به بی آبی و بی برقی! مرزبانی اش با ما و قاچاق کالای لوکس از مرز با فلان ابن فلان!
این جا سرزمین نخل های بدون سر و مدیران پر درد سر است! زیاده هم حرف بزنی رییس جمهور مملکت می آید راست راست در چشمانت نگاه می کند و پیرامون عذاب_الهی برای تو وعظ می خواند!
اما عذاب الهی در واقع مدیران ناکارآمدی هستند که بواسطه ندانم کاری ها و بی تدبیری های شان هنوز بسیاری از مناطق و شهرهای خوزستان سیستم فاضلاب شهری ندارند و تو چه می دانی در مجاورت لوله های نفت باشی و با تانکر برایت آب شرب بیاورند و هیچ کس هم دم برنیاورد
در همین کلانشهر اهواز محلاتی داریم که فاضلاب شان از طریق کانال های آب سطحی دفع می شود، بگذار شفاف تر بگویم، جوی آب زلال و خنک کنار خیابان ولی عصر تهران را در نظر بگیر! حالا فرض کن در برخی محلات ما در همین جوی بجای آب فاضلاب است و به جای درخت.... باورتان می شود که "فلان نماینده ی خوزستان" نماینده همین مردم است و برای عکس سلفی با فلان و بهمان عالی رتبه ی حکومت تا کمر خم می شود؟
آقای نماینده برای پیگیری کدام یک از مشکلات مردم اهواز جلوی کسی تا کمر خم شده؟
بهمان مدیر پروازی و مسئول نئولیبرالی خوزستان در فرجه های کاری خود بار سفر پر طمطراق به هر کوی و برزنی سر می زد حالا چه پاسخی برای مردمان مظلوم خوزستان دارد!
چه کسی باید پاسخگوی مشکل آب شرب مردم ایذه باشد؟ مگر نه این که آقای نوبخت قول رفع مشکل را داده بود؟ و تا امروز که در دولت وفاق هستیم کماکان با آن دست و پنجه می زنیم و امروز از آن روز وخیم تر هم شده است
آب شیرین رودخانه علا در شهر صیدون باغملک را به استان دیگری برای درختکاری منتقل کردند و مردم روستاهای پایین دست همان رودخانه مشکل آب شرب دارند؟
چرا "دز" که بستر وحدت رزمندگان ما بوده حالا مایه تفرقه می شود؟! و هزار و یک چرای دیگر که پاسخش ساده است اما عزمی برای برطرف کردن آن نیست.
من مرگ آبگیرهای خوزستان را یک اتمام حجت می دانم برای هر مدیری که ذره ای تقوا و غیرت و حتی انسانیت در وجودش باشد و تا کنون توانش را بجای رسیدگی به مشکلات مردم صرف بازی های سیاسی و رقابت های رایج تصاحب قدرت کرده است.
با این همه، کور باد آنکه گمان می کند بچه های خوزستان بخاطر بی تدبیری های عده ای دنیاطلب دست از ارزش های شان می کشند... تقوی فر، دریساوری، قربانی، کجباف، خلیلی و ده ها شهید مدافع حرم و هزاران شهید جنگ تحمیلی خوزستانی نشان از عهدی دارند که خوزستانی های با ولایت و انقلاب بسته اند و به آن تا پای جان هستند
حق خوزستان این نیست و پسوند مظلوم برازنده دیار نخل و بلوط و دریا و نفت و معادن و کشاورزی نمی باشد
چگونه توانم وصف کنم و انگشت اتهام را به سوی چه کسانی اشاره گیرم ، کدام زیر ساخت ها معیوب است و کدام مدیر نامدبر را در راس اتهام قرار بدهم ، هیدرولوژی این استان از کدام مکتب هواشناسی تبعیت می کند ؛ که فقط در آسمان نیمه ابری ، تمام ابری ، همراه با غبار محلی ، گرد و خاک و بارانی فالح است و در سایر امور طالح !
جناب پزشکیان
این جا خوزستان دیار شیر مردان و زنانی که ۸ سال جنگ و بمباران خمپاره و موشک را به چشم سر دیدند و چنان قوی دل بر ماندن اصرار داشتند و از دیار خود مهاجرت نکردند و خود به می دانی پایتخت نشینان از ترس مبادا موشک ها به تهران برسد اکثر به خارج کشور پناه بردند .
این جا خوزستان ، خوزستانی که زمانه جلگه ای حاصلخیز و تا امروز قطب تولید گندم و خرماست
خوزستانی که قریب ۸۰ در صد نفت ایران را در خود دارد خوزستانی که امروز صنایع پایه ای هم چون پتروشیمی و فولاد و ... را در خود داراست اما این استان در آمار بیکاری اکنون و بعد از ۴۶ سال از پیروزی انقلاب اسلامی در مقام دوم نشسته و کاری از سوی مسئولان استانی و کشوری صورت نمی گیرد .
هر چند با فریادهای پزشکیان بیکاری بیکاری کاملا موافقم لیکن فریاد من محیط زیست و حق آبه سفرهای زمینی است که امروز به بی تدبیری وزارت نیرو به صحرای برهوت تبدیل شده است .
شعار شما و منهج شما علی ع یگانه مردی است که داد عدالت را در جهان فریاد زد و تاوانش شهادت در محراب امیدوارم کلام شما را در عمل ببینیم .