شوشان ـ صالح محمدیان :
نقد حاضر، هم معطوف به ضعف مدیریت اجرایی و هم عملکرد تخریبگرانه عدهای معدود در شورای شهر است.
پارادوکس شورای شهر ششم در قامت «حامیان مدیریت شهری»، الگویی کلاسیک از تخریب سیستماتیک نهادهای اداری تحت پوشش حمایت به نمایش گذاشته است.
شواهد نشان میدهد عدهای معدود که با مهندسی انتخابات در شورا منصوب شدهاند ، با اتصال به دولتمردان و تبدیل سازوکارهای نظارتی به ابزار انحصار قدرت، سه مؤلفه حیاتی حکمرانی شهری — حرفهایگرایی، شفافیت و پاسخگویی — را نابود کردهاند.
نخستین حلقه این استراتژی، تحریف فرآیندهای منابع انسانی است: تزریق نیروی فاقد صلاحیت از طریق دور زدن تشریفات، همراه با دخالت سلسلهمراتبی در عزل و نصب مدیران که به بیثباتی مدیریتی بیسابقه (سه تغییر مدیریت کلان در شش ماه) و جایگزینی شایستگی با وابستگی سیاسی انجامیده است.
تعارض منافع با انتصاب خویشاوندان، قلعوقمع قومیتی و حذف نخبگان بومی، بنیانهای حرفهای مدیریت شهری را تخریب کرده است.
در پروژهها، تحمیل طرحهای غیرکارشناسی به پیمانکاران خودی با ترفند ترک تشریفات در مناقصات، نمونهای از خصوصیسازی رانت با توجیه "تسریع در اجرا" است.
پیچیدهترین سازوکار، انحراف سیستم پاسخگویی است: این گروه با ساختارسازی رسانهای (حمایت از مطبوعات همسو و حذف رسانههای منتقد) و مهندسی فضای انتقادی (محدود کردن فعالان از طریق تهدید شغلی و پروندهسازی)، هر صدای اصلاحی را خفه میکند.
استخدام نیروهای فرادستگاهی برای فشار بر منتقدان و جعل روایتهای انحرافی، مکانیسم دفاعی آنان است.
ناکارآمدی مدیریت شهری میتوانست با نظارت سازندهی ۶ عضو منتقد شورا و تعدادی تیم ۷ نفره بهبود یابد،
اما عملکرد و زیاده خواهی عدهی معدود (که با مهندسی انتخابی بر کرسیها تکیه زدند)، راه اصلاح را به بن بست رسانده است.
اینک راهی جز مداخلهی فوری نهادهای ناظر حاکمیتی — بهویژه شورای حل اختلاف برای تحقق سه اقدام باقی نمانده است:
۱. خروج عوامل انحرافی از شورا
۲. احیای نقش نظارتی اصلی شورا
۳. صیانت از حقوق عامه
منتقدان آگاه، علیرغم تهدیدها، استوارتر از پیش قلم زنی میکنند.