جانبهکف بنهادهها گردِ حرم - بیرقِ عباسِ حیدر را علم
عاشقی را لشکری افکنده راه – بر شب تار حرم گردیده ماه
لاله رویانی شقایق پیشه مست – بیرقِ آزادگی بگرفته دست
بـِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ و الصِّـدیقیــن
مثنوی « لشکر عشق » تقدیم به شهدای حماسه ساز مدافع حرم علوی
گرد تا گردِ حرم بگرفته ماه – لشکری سویِ دمشق اُفتاده راه
ماه میآید، عَلَم بَردوش را – دل ملک را بُرده غارت هوش را
باز بَرگِردِ حرم غوغا شده - کربلایِ عاشقی برپاشده
شب کشیده لشکرِ کین بر سَحَر - مستِ مینایِ علمداری قَمَر
مانده تنها در میان بانویِ عشق - بویِ زهرا میدهد آهِ دمشق
می فتد با رو زمین ماهی دگر – میزند شب نیزه بر پُشتِ قمر
جویِ خون جاریشده گِردِ حرم - میکشد نقش وفا دست قلم
از میانِ مقتل عباسها - میتَراوَد عطر و بویِ یاسها
بار دیگر غِصۀِ دست و علم – میفتد از پا قمر گردِ حرم
میرود بر نیزه رأسِ آفتاب – بر دلِ ساقی نشانِ داغِ آب
از سَحَر سَر میبُرَد ضحاکِ شب- میچکد خون از تنِ چاکِ حلب
کربلایی گشته برپا در دمشق – سر به رویِ نیزه از مردانِ عشق
عشقِ زینب آتشی افروخته – هستیِ پروانهها را سوخته
زینبیه کعبهای آورده هَست - عِطرِ زینب جانِ عاشق کرده مست
از قمر رویان، سپاهِ شور وشِین - با نوایِ یا لثارات الحسین
کربلایی کرده پا اندر دمشق – عاشقانه داده سر بر نَطعِ عشق
جانبهکف بنهادهها گردِ حرم - بیرقِ عباسِ حیدر را علم
عاشقی را لشکری افکنده راه – بر شب تار حرم گردیده ماه
لاله رویانی شقایق پیشه مست – بیرقِ آزادگی بگرفته دست
یکبهیک جان بهر زینب میدهند - داغِ یاران بر دلِ ما مینهند
باز از زین بر زمین افتاد عشق - تشنهلب در کربلا جان داد عشق
باز خنجر می بُرَد سرَ، تشنه را – بوسه حنجر میزند، لب دِشنه را
باز زینب مانده تنها در میان – همچو خاری در نگاهِ کوفیان
باز ساقی تشنهلب جان میدهد - باز مقتل بوی قران میدهد
گرچه شد زینب علمدارش هلاک - باز اما لاله میروید ز خاک
تا که دارد شیعه داغِ یاس را - بسته بر سر کلنا عباس را
کلنا عباس یعنی شور و عشق -کربلا را رفتن از راه دمشق
ای مدافعها حرم را یادتان - رحمت آن شیری که مادر دادتان
غرقه در خون عاشقان سرو قَد - یادتان جاوید و مانا تا ابد
راهتان پر رهرو ای مردانِ نور - وعدۀِ ما با شما صبحِ ظهور
به امید ظهور حضرت یار ...