برخی معتقدند مذاکرهکنندگان ما اوایل انقلاب در جریان مذاکرات لاهه سر قطعنامه 598 و دعوایی که با امریکا داشتیم، خیانت کردند.
محمدرضا باهنر فعال سیاسی باسابقه اصولگرا به عملکرد برجام دولت 16 و در مهارتورم هم نمره 20 می دهد.
به گزارش شوشان ، متن مصاحبه باهنر با روزنامه ایران به این شرح است:
بسیاری معتقدند بررسی کارنامه عملکرد سه سال گذشته دولت روحانی بدون توجه به شرایطی که دولت روی کار آمد منصفانه و منطقی نخواهد بود. بویژه آن که دو نگاه وجود دارد؛ طیفی که عمدتاً طرفدار و حامیان دولت قبل هستند، معتقدند باید مسیر دولت پیشین تداوم مییافت و این سو حامیان آقای روحانی بر این باور هستند که دولت روحانی سایه تهدید را از سر کشور دور کرد. مشابه این مناظرهها در موضوعات دیگر هم وجود دارد. پیش از ورود به موضوع بررسی عملکردی، این سؤال مطرح است که روحانی در چه شرایطی روی کار آمد و سکان نهاد اجرایی را به دست گرفت؟
اصولاً حکومتها در اقصی نقاط جهان همچنین در ادوار مختلف تاریخی، به چند شاخص حساس هستند و وظیفهشان است که این شاخصها را بهبود ببخشند. حتی حکومتهای دیکتاتور هم به این شاخصهای روشن پایبند هستند. این شاخصها در دوران فعلی در 5 سرفصل رشد اقتصادی، ضریب جینی، اشتغال، تورم و توسعه انسانی قابل احصا هستند.
چند کار هم هست که از قدیم الایام جزو وظایف حاکمیتها بوده است.ما حدیثی داریم مبنی بر اینکه «النعمتان مجهولتان؛ الصحه و الامان.» با اینکه همه علمای علم جامعه شناسی معتقدند امنیت، نخستین مطالبه مردم در تمام طول تاریخ است، اما اگر همین الان به عنوان خبرنگار بین مردم برویم یا پرسشنامههای توزیع شده و از 100 نفر بپرسیم مهمترین خواسته ات چیست، دو نفر هم نمیگویند: «امنیت»؛ چون هست.با اینکه در اطراف کشور ما بحرانهای زیادی وجود دارد. اما اگر خدای نکرده چهار ترقه در کشور ما منفجر شود، آن موقع امنیت، نخستین مطالبه همگانی میشود. به عبارتی مطالبه امنیت زمانی ظهور و بروز پیدا میکند که ناامنی باشد و تا هست کسی توجه نمیکند. یکی از اصلیترین وظیفههای حاکمیت، تأمین امنیت است. در تاریخ میبینیم حتی اگر خود این حاکمیتها هم، امنیت مردم را تأمین نمیکردند و به مردم زور میگفتند، اما اجازه نمیدادند خود مردم به هم زور بگویند یا مرزهایشان تهدید شود.از طرفی باید توجه داشت که «امنیت» و «احساس امنیت» دو مقوله جدا هستند و حکومتها موظفند هر دو را تأمین کنند. مردم هم امنیت میخواهند، هم احساس امنیت؛هم رفاه میخواهند، هم احساس رفاه و قس علیهذا. حکومت ، مسئول هر دوی اینهاست؛ نمیتواند بگوید امنیت را برقرار میکنم، اما کاری ندارم مردم احساس امنیت میکنند یا نه؛ گوینده این حرف، انسان نابخردی است. حکومتها، دولتها و مجالس هم مسئول واقعیت این شاخصها هستند و مسئول احساس مردم در این حوزهها.
شاخصهایی که برشمردید، در پایان دولت هشتساله احمدینژاد چه وضعیتی داشت؟
اگر برگردیم به ابتدای کار دولت آقای روحانی، میبینیم وضعیت تعدادی از شاخصها بسیار بد و ناجور بود؛ ما رسماً تورم 45 درصدی داشتیم و در این خصوص رکورد زده بودیم. این در حالی بود که بعد از انقلاب تنها در دوره کوتاهی در دولت سازندگی، تورم نزدیک 50 درصد داشتیم. تورم 45 درصدی در دولت قبل، وحشتناک بود.رشد اقتصادی ما کاملاً منفی بود. البته ارقام ارائه شده متفاوت بود، بعضیها می گفتند رشد اقتصادی منفی 5% است یا منفی 4% یا منفی 3%؛ اما به هر حال منفی بودنش قطعی بود. یکی از معدود شاخصها که بهبود یافت، ضریب جینی بود که به دلیل پرداخت یارانهها یا مسکن مهر رشد کرده بود؛ اگر چه موقت شد و شاید هم مسکن بوده اما بالاخره احساس رضایت عمومی ـ بویژه در محرومین ـ جامعه ایجاد شده بود و فکر میکردند که حق و حقوقشان را دریافت کردند. توسعه انسانی هم در پایان دولت دهم و آغاز دولت یازدهم وضعیت خوبی داشت. سطح آموزش در کشور - حداقل از نظر کمی- بسرعت رشد کرده بود؛ تولید علم افزایش پیدا کرده بود، دانش هستهای از نظر فنی رشد داشت؛ در بایوتکنولوژی و نانو تکنولوژی رشد خوبی داشتیم؛در IT و ICT هم مرزهای فناوری را گسترش داده بودیم.به طور کلی برخی بخشها خوب بود و برخی مشکلات هم جدی بود.
اما اینکه گفته میشود دولت سایه تهدید را از سر کشور دور کرد، باید توجه داشت که امنیت در کشور خیلی ارتباطی به دولتها ندارد. دولتها میتوانند کاتالیزور باشند، اما امنیت مقداری فراتر از دولتهاست.
شاخصهایی که گفتید در سه سال گذشته چه وضعیتی داشت؟
دولت آقای روحانی در ابتدای فعالیت به صورت کلان چند برنامه اعلام کرد؛ یکی اصلاح شاخصها مانند کاهش نرخ تورم، رشد اقتصادی و قس علیهذا و موضوع هستهای بود.توافق هستهای و برجام یکی از کارهای سنگین و کارستان دولت بود.البته آنهایی که میگویند نمره دولت در برجام 20 است، افراط میکنند؛ آنهایی هم که میخواهند نمره رد بدهند هم مقداری بغض و کینه دارند. دولت در جنگ جدی دیپلماتیک وارد شد؛ هدف و ایدهآل ما این بود دولت برود و 10 تا گل بزند و هیچ نخورد.در کشاکش زد و خوردها، گردن کلفتیها و قدرتمندیها عوض اینکه 10 گل بزند، 8 تا زد، عوض اینکه هیچ گلی نخورد هم سه تا خورد. زمانی است که میگوییم خط قرمز ما این بود که 10 به هیچ باشد که این خط قرمز، یک خط قرمز غیرواقعی است؛ ایده آلی فکر کردن است. زد و خورد هم زدن دارد، هم خوردن. نمره دولت در این مذاکرات و نتیجه آن را قابل قبول میدانم و نمره خوب و موفقیت آمیزی میدهم.
چه نمره ای؟
20 نمیدهم؛ 16 میدهم. البته خیلی نمره خوبی است. یک نکته دیگر بگویم از موفقیتهای دولت روحانی؛برخی معتقدند مذاکرهکنندگان ما اوایل انقلاب در جریان مذاکرات لاهه سر قطعنامه 598 و دعوایی که با امریکا داشتیم، خیانت کردند. بنده این اعتقاد را ندارم؛ واقعاً مذاکرات حقوقی بینالمللی را بلد نبودند وکلاه سرمان رفت. تا قبل از برجام تصور عمومی آنها این بود که ما آدمهای قدرتمند مذاکرهکننده نداریم تا بتوانند از همه ظرفیت بهره بگیرند. دولت روحانی در مذاکرات هستهای و برجام ثابت کرد داریم و میتوانیم و خوب هم میتوانیم. این از آن مدالهایی است که باید به دولت روحانی بدهیم. تکرار میکنم سرداران دیپلماسی کشور صددرصد نبردند؛ چیزهایی هم واگذار کردند؛ اما در مجموع مشخص شد ما تیمهای قدرتمند و متعهدی داریم که میتوانند از پس 1+5 و یک گروه مذاکرهکننده قلدر، بدعهد و خشن بر بیایند. برجام را این گونه تعریف میکنم و فکر میکنم قدم بسیار خوبی برداشته شد.
شاخصهای دیگر چه وضعیتی دارد؟ یکی از شعارهای اصلی روحانی در ایام تبلیغات، مهار تورم بود؛آیا این وعده محقق شد؟ بویژه آنکه در روزهای آغاز، دولت و کشور را با تورم 45 درصدی تحویل گرفت.
در رابطه با شاخص تورمی که قرار بود کنترل شود، خیلی خوب عمل شد و میتوانیم نمره 20 بدهیم. اما در اینجا یک نمره منفی کارشناسی هم میدهیم. بنده مدعی هستم ما در یک تورم رکودی یا رکود تورمی هستیم که خوب نیست. به اعتقاد من درست نبود زمانی که تورم 45 درصدی داشتیم برای تورم یک رقمی تصمیم میگرفتیم؛ زیرا تصمیم عالمانهای نیست. من اگر قرار بود تصمیم بگیرم، تصمیم میگرفتم 45 درصد به 20 درصد برسد تا رکود این قدر سنگین نشود. اما دولت روی تورم تک رقمی هدفگذاری کرد و الان هم نزدیک شده است. البته ممکن است اختلاف نظر باشد؛ دولت میگوید 9 درصد است و عدهای میگویند 11 درصد؛ اما همه قبول داریم 45 درصد به زیر 12 درصد رسیده است. این قدم بسیار بزرگ، سنگین و موفقیت آمیزی بود؛ اما اینکه مطلوب بود یا نه؛ در مطلوبیتش حرف دارم و فکر میکنم هدفگذاری درست نبود. به همین دلیل وقتی تورم ما به تک رقمی نزدیک شد، رکود اینقدر سنگین شده که همه چیز یخ زده است. البته دولت میگوید ما از رکود عبور کردیم، من خواهش میکنم مردم را هم عبور دهند. اینکه حضرت آقا چند روز پیش فرمودند مردم این حس را ندارند، به همان بحث اول برمیگردد. مردم باید حس کنند رکود در جامعه وجود ندارد. الان بنگاههای صنعتی ما خوابیده است؛ مردم بیکارند؛ در هر خانهای یکی دو فارغ التحصیل بیکار وجود دارد. گزارههایی است که نشان میدهد هدفگذاری تورم تک رقمی اشتباه بود.
اما رشد اقتصادی هم افزایش داشت؟
قبول دارم از رشد اقتصادی منفی 4 و 5 درصد به صفر آمدیم و از آن عبور کردیم؛ اما انجماد وجود دارد.ما نیاز به رشد8- 7درصدی داریم.الان برای رشد 8-7 درصدی روزنههای امیدوارکنندهای نمیبینم. تکرار میکنم از 4- به 2+ رسیده ایم؛ دستشان درد نکند؛ اما انتظارات ما از دولت یازدهم بیشتر از اینها بود. اشتباه استراتژیک دیگر دولت این بود که همه تخم مرغهایش را در سبد مذاکرات و توافق هستهای گذاشت. زمان دولت دهم گفتم و در دولت یازدهم هم میگویم اگر نابسامانیهای اقتصادی را سهمگذاری کنیم، عددی بین 30 تا 40 درصد را مربوط به تحریم میدانم و 70-60 درصد را مربوط به برنامههای داخلی اعم از ناکارآمدی، هیجان زدگی و قس علیهذا. خوشبختانه آقای روحانی یک بار این حرف را زد که اگر همه تحریمها را بردارند، 30 درصد مشکلات کشور حل میشود.
عملکرد دولت در پسابرجام را چگونه میبینید؟
در پسابرجام دو نکته حائز اهمیت است؛ نکته نخست این است که طرف مقابل ما عهدشکن، مکار و فریبکار است. بنابراین همینطور که در برجام مراقبت کردیم باید در پسابرجام هم دقت کنیم به همه تعهدات خودشان عمل کنند. متأسفانه مواردی را میبینیم که شانه خالی میکنند؛ بهانه میگیرند؛ حرفهای دیگر مطرح میکنند که موضوع هستهای تمام شده و بحثهای موشکی و حقوق بشری را به میان میآورند. نکته دوم این است که اگر طرف مقابل هم به همه تعهداتش عمل کرد، نباید انتظار ما این باشد که مشکل اقتصاد ما حل میشود. مشکل اقتصادی ما با اقتصاد مقاومتی، اقتصاد درون زا و برون نگر حل میشود. اگر چه قرارگاه اقتصاد مقاومتی تأسیس شده و آقای جهانگیری فرمانده خوشفکر، خوش طینت و دلسوز زحمت زیادی میکشد، اما سنگلاخهای جلوی راه بسیار زیاد است.
طیفی از اصولگرایان با توجه به همین دغدغهای که شما مطرح کردید، یعنی بدعهدی طرف مقابل، معتقدند ما هم باید توافق را کنار بگذاریم.
بله برخیها معتقدند اگر امریکا به تعهداتش عمل نکرد ما باید زیر برجام بزنیم؛ در حالی که اصلاً قرار ما این نیست. ما وارد بازی برد - برد شدهایم. در مذاکرات هم نسبتاً خوب جلو رفتیم. الان دشمن بدعهدی میکند و ما همچنان بازگشت به شرایط پیش از برجام را روی میز خود داریم. ممکن است در نقطه حساس به این نتیجه برسیم طرف مقابل ما از بازی برد- برد خارج میشود؛ میخواهد تبدیلش کند به برد-باخت که ما هم بلدیم و برمیگردیم به پیش از برجام؛ مقداری هزینه دارد اما باز کارخانههای غنی سازی، اراک و...کار میکند. ما میتوانیم عیناً به پسابرجام برگردیم. این گزینه برای ما منتفی نیست. یک مثال مهندسی میگوید فولاد موقعی به حالت خستگی میرسد و یک زمان به حالت گسستگی. ما الان داریم از بدعهدیهای طرف مقابل خسته میشویم؛ اگر این خستگیها ادامه پیدا کند و به گسستگی برسیم، به قبل از برجام بر میگردیم. ناگفته پیداست اگر نظام تصمیم بگیرد که به پیش از برجام برگردد، دولت و مجلس و...همه همراه هستند و این گونه نیست که چندصدایی باشد. کما اینکه در شکلگیریاش هم همینطور بود. اگر خستگی به گسستگی برسد به نقطه اول برمیگردیم. از سال 42 - که دعوای ما با امریکا شروع شد- همواره درگیر بازی برد-باخت بودیم و همواره هم ما بردیم؛ از زمانی که حضرت امام(ره) تبعید شد تا همین الان نتیجه همین بوده است. امروز قدرت ما چند برابر شده است؛ تازه جاهایی قدرتمان را نشان نمیدهیم. وقتی تونلهای زیر زمینی و موشکها را نشان میدهیم، پر پتو را زدیم بالا و گوشهای را نشان دادهایم. اگر قرار باشد به قبل از برجام برگردیم، هیچ دغدغهای نداریم و مانند 50 سال گذشته به بازی برد - باخت ادامه میدهیم. اما به نفع ما و به نفع طرف مقابل ما نیست.
در واقع میگویید ما شروعکننده نخواهیم بود، اما قطعاً تمامکننده خواهیم بود؟
بله.
با توجه به شرایط فعلی، اصلیترین چالش دولت در ایام باقی مانده را چه میدانید؟
ضمن همه احترامی که برای دولت یازدهم قائلم، اگر دولت در 8-7 ماه آینده در جهت خروج از رکود چند قدم ملموس و قابل حس برای مردم برندارد، در انتخابات ریاست جمهوری سال آینده دچار مشکل خواهد شد.یکی از این گامها میتواند چند قرارداد سرمایهگذاری بزرگ در حوزه نفت و گاز باشد. گام دوم میتواند در حوزه مسکن باشد. الان بازار مسکن دچار رکود سنگینی است، مسکن باید از رکود خارج شود؛ زیرا مسکن 150 رشته صنعتی را راه میاندازد. اگر ساخت و ساز راه بیفتد، فولاد، سیمان، برق و.. راه میافتد. طرحهای عمرانی نیمه تمام هم که روی دست دولت مانده، باید زودتر تعیین تکلیف شود. دو سال پیش به دولت اجازه دادیم و مکلف کردیم طرحهای نیمه تمام را واگذار کند. دولت یازدهم خوب میفهمد، خردورزی هم دارد؛ اما به نتیجه عملیاتی نمیرسد. چون شجاعت حرکتی ندارد. ما دعا میکنیم تدبیر دولت یازدهم با شجاعت دولت دهم مخلوط و مملکت ما آباد شود. یکی شجاعت دارد، تدبیر ندارد؛ یکی تدبیر دارد، شجاعت ندارد. روی هم رفته اگر دولت نتواند 5-4 گام اساسی در این زمینه بردارد؛ متأسفانه در رأیآوری در انتخابات آینده مشکل خواهد داشت. با اینکه ممکن است آقای روحانی کاندیدای ما در انتخابات آینده نباشد، خوشحال نیستم از اینکه آقای روحانی به دلیل عملکرد ناقصش نتواند رأی بیاورد. باز هم تکرار میکنم نمیگویم از ایشان حمایت و دفاع میکنیم که ایشان رأی بیاورد؛ ایشان باید با چند کارکرد قابل لمس برای مردم بتواند رأی بیاورد تا امیدها زنده شده و رونق و کار ایجاد شود.
همه اصولگرایان مانند شما فکر نمیکنند؛ کما اینکه طیفی از اصولگرایان که حضور پررنگی در رسانهها دارند، از ابتدا با مذاکرات هستهای مخالف بودند و بعدها هم با برجام مخالفت جدی داشتند. قاعدتاً در مذاکرات درون اردوگاهی نیز در این باره بحثهایی میشود؛ ریشه این مخالفتها را در چه میدانید؟
ما مأمور به نیت خوانی نیستیم؛ اینکه نیتشان چیست؟ نمیخواهم وارد این مقوله بشوم که آیا میخواهند دولت را زمین بزنند یا فقط با برجام مخالفند.
به هر حال شما به عنوان یکی از شخصیتهای محوری و تشکیلاتی اصولگرایان با این طیف در ارتباطید و نیازی به نیت خوانی نیست؟
ممکن است همه این عوامل با هم جمع شده و تبدیل به موضع شود. ما یک مقدار باید سعه صدر داشته باشیم. مثال میزنم؛ رئیس کل بانک مرکزی میرود بانک جهانی یا صندوق بینالمللی پول؛ میگوید شما عهدشکن هستید؛ به تعهدات تان در برجام عمل نکردید. بعد همان فرد در ایران میگوید طرف مقابل یک سری پولها را داده؛ یک سری کارها هم انجام شده است. ما باید به عنوان سیاستمداران و سیاست ورز این شعور و رشد را داشته باشیم که رئیس بانک مرکزی باید دوجور حرف بزند. اگر رقیب ما به 90 درصد تعهدات عمل کرده، وقتی رئیس بانک مرکزی یا وزیر امورخارجه در مقابلشان قرار میگیرد، باید همان 10 درصد خالی را به رخ بکشاند؛ اما در ایران باید 90 درصد یا همان نیمه پر لیوان را بگوید. اما وقتی این گونه میشود رئیس بانک مرکزی که به ایران بر میگردد به او میگوییم: «دیدید؛ خودتان اعتراف کردید برجامی نبود؛ هیچ چیز نشد؛ به تعهداتشان عمل نکردند و تقریباً هیچ...» اینها پارادوکسهایی هستند که باید درون خود حل کنیم. از طرف دیگر دولت هم نباید دل نازک باشد که این همه زحمت کشیدیم و قدر ما را نمیدانند؛ نمک ناشناس هستند؛ چرا صل علی نمیگویند و... باید ادبیات گفتوگوهای دیپلماتیک را هم دولتیها و مسئولان متوجه شوند.
در سؤالهای پیش اشاره کردید که ممکن است از روحانی حمایت نکنید؛ در کنفرانس مطبوعاتیتان هم گفته بودید که حمایت اصولگرایان از روحانی در انتخابات ریاست جمهوری سال آینده مشروط به عملکرد وی در ماههای پایانی خواهد بود. درست است که هنوز فرصت زیادی تا انتخابات مانده است و هنوز تشکیلات انتخاباتی قوام نیافتهاند، اما به نظر نمیرسد درون اصولگرایان صحبتهای جدی درباره رویکرد انتخاباتی این جریان به رئیس جمهوری نشده باشد؛ ماحصل این گفتوگوها تاکنون چه بوده؟
از این بحثها مفصل کرده ایم؛ خلاصه بگویم من معتقدم نظام مردم سالار دینیمان لابد و ناچار از داشتن دو سه حزب قدرتمند، چارچوب دار و ضابطهمند است. بر خلاف انگاره برخی، داشتن احزاب نیرومند را با نظام ولایت فقیه مغایر نمیدانم. متأسفانه ما میخواهیم از منافع تشکیلات استفاده کنیم، اما هزینههای آن را ندهیم. مثال سادهاش آقای عارف است که ان شاءالله سلامت باشند؛ ایشان میگویند تعدادی از نردبان فهرست و ائتلاف امید بالا رفتند، اما در مجلس به امید رأی ندادند. شاید از نظر سیاسی در کوتاه مدت به نفع منِ اصولگراست که اصلاحطلبان به مجلس بروند، اما به اصلاحطلبان رأی ندهند اما در یک نظام حزبی، این کار زشت و بیارزش است؛ اینکه فردی از نردبان بالا برود و بعد زیر نردبان بزند. اگر بخواهیم منطقی فکر کنیم باید به همین نردبان متعهد باشیم. رؤسای جمهوری ما متأسفانه همینطور بودند. احمدینژاد از نردبان اصولگرایان آمد بالا و بعد گفت من اصولگرا نیستم. آقای روحانی شاید از ما گلایهمند باشد که چرا در انتخابات از منِ اصولگرا حمایت نکردید؟ ما میگوییم بررسی کردیم شما را اصولگرا میدانستیم، اما شخص دیگر را به شما ترجیح دادیم. تشخیص مان شاید اشتباه بود اما آقای روحانی که خود را اصولگرا میدانید اگر اصولگرایان از شما حمایت نکردند باید به دامن اصلاحطلبها میرفتید؟ آیا این کار حزبی بود؟
خود اصلاحطلبان میگویند آنها به سمت روحانی رفتند و این گونه نبوده که انتظار داشته باشند روحانی اصلاحطلب شود؛آقای روحانی هم چه در همان ایام انتخابات و چه بعد از آن خود را نماینده گفتمان اعتدال دانستند؛ نه اصلاحطلبی و نه اصولگرایی.
این روزها بازار داغ انتخابات ریاست جمهوری امریکا داغ است؛ دموکراتها 20-15 کاندیدا داشتند و جمهوریخواهان هم همینطور. آخر سر هم به ترامپ و کلینتون رسیدند. نفر دوم حزب دموکرات آقای ساندرز بود. ساندرز در آخرین رقابت از کلینتون عقب افتاد و خانم کلینتون کاندیدای نهایی حزب دموکرات شد. حالا ساندرز میتواند بگوید چون دموکراتها از من حمایت نکردند، من کاندیدای جمهوریخواهان میشوم. کسی که این کار را بکند، یک سقوط آزاد سیاسی کرده است. در خود اصولگرایان هم همینطور است؛ طرف نامش در فهرست ما نبود میگفت اگر نام مرا در فهرست نگذارید میروم فهرست امید؛ آقای روحانی در این بلبشو که اصولگرایان حمایت نکردند، سمت اصلاحطلبان رفت. اینکه ما نرفتیم، آنها آمدند شوخی است. کلی مذاکره و حرف بود؛ کلی
قرار مدار بود.
یعنی چون روحانی به اعتقاد شما به اصولگرایان – به رغم عدم حمایت- پایبند نبود، در انتخابات آتی از وی حمایت نمیکنید؟
من از این بزرگتر جواب دادم؛ اگر آقای روحانی در ماههای باقی مانده دو سه قدم جدی برندارد، در رأیآوری مشکل پیدا خواهد کرد. این پاسخ خیلی قویتر از پاسخی است که شما میخواهید.
در انتخابات ریاست جمهوری 92 ،همچنین مجلس شورای اسلامی اخیر اصلاحطلبان این ادعا را داشتند که با وجود داشتن گزینههایی که شانس رأیآوری کمی داشتند، اما به اعتبار پایگاه اجتماعیشان توانستند اردوگاه رأی را سازماندهی کنند. سؤال من اینجاست که آیا اصولگرایان فارغ از اینکه روحانی رأی آور باشد یا نه از وی حمایت خواهند کرد؟
من میگویم منِ حزبی نه. فرض کنید بنده سیاست ورز نیستم؛ دخالت هم نمیکنم. فقط تحلیل میکنم روحانی با این وضعیت برود، به مشکل بر میخورد.
سؤال من در مورد حمایت است؟
رأیآوری یا رأی نیاوری حتماً یکی از پارامترهای اصلی ماست. این همواره شعار من بوده است که صالح مقبول را به اصلح غیر مقبول ترجیح میدهم؛ بنابراین رأیآوری یا رأی نیاوری یکی از اصلیترین پارامترهایی است که ما را در تصمیمگیری به نتیجه میرساند.