فضلالله یاری
حسن روحانی جایی در میانه دو اردوگاه اصلی کشور یعنی اصولگرایی و اصلاحطلبی ایستادهاست. اصولگرایان به واسطه حضور گذشته او در یک تشکل قدیمی اصولگرا و البته این که رئیس جمهور کشور است، مدعی اصولگرایی او هستند و اصلاحطلبان نیز میگویند که او در انتخابات سال 92 با شعارهای اصلاحطلبانه و البته همراهی چهرههای شاخص و مورد احترام جامعه که رنگ و بوی اصلاحطلبی دارند، توانست کرسی ریاست جمهوری را از میان چند نامزد مشهور اصولگرا برباید.
اصولگرایان که پس از اتفاقات سال 88 و تعطیلی کامل اردوگاه اصلاحطلبی سرمست از موقعیت بیرقیبی، نمیخواستند باور کنند که شکست خوردهاند، در سال 92 و پیروزی حسن روحانی، در حالی که با تمام توان از 5نامزد دیگر به غیر از روحانی، حمایت کرده بودند، تلاش بسیار کردند که در پیروزی حسن روحانی سهیم شوند و در اوایل دولت یازدهم نیز از این که برخی از نزدیکان دو رئیس جمهور قبل از احمدینژاد در کابینه حضور دارند، نیز به مانند یک شریک حق به جانب روحانی را بازخواست میکردند و به وسیله نمایندگان تندرو در مجلس نهم نیز از حضور برخی از چهرههای اصلاحطلب ممانعت کردند.
اما موضعگیریهای حسن روحانی در یک سال اول ریاست جمهوریاش نشان داد، که آنگونه که اصولگرایان فکر میکردند و توقع داشتند، او یک اصولگرا نیست. به همین خاطر کمکم فعالیتهای مخالفتآمیز خود را در قالب «دلواپسان» ساماندهی کردند و آنان نیز مانند ماشینی که به آن برنامه داده باشند، برایشان فرقی نمیکرد و با همه برنامهها و تصمیمات دولت روحانی مخالفت آغاز کردند و در این مسیر برایشان فرقی نمیکرد که بسیاری از تصمیمات دولت، در راستای تصمیمات نظامی است که خودشان سنگش را به سینه میزنند.
این صداهای مخالف در کشور علیه دولت روحانی، البته چیز عجیبی نیست، اما نحوه تشکیل دولت روحانی واتفاقات منجر به پیروزی وی، نشان میداد که برخی گروهها و شخصیتهایی که خاستگاه متفاوتی داشتند، با تدابیر برخی از چهرههای مورد احترام مردم، در ارکستری ساماندهی شدند که تنها یک نوا از آن برمیخاست و آن موفقیت دولت روحانی بود. در این میانه اصولگرایان میانهرو، در کنار اصلاحطلبان نشستند و اصلاحطلبان نیز از خواستههای جناحی خود چشم پوشیدند و اعلام کردند همین که به جای روحانی کسی مانند احمدینژاد در راس قوه مجریه نیست برایشان کافی است. هر دو گروه در ادامه کار نیز خواستار آن بودند که در میان آواها ونواهای متفاوتی که از کشور برمیخاست، ارکستر دولت روحانی همنوا باشد.اما به نظر میرسد که این خواسته با گذشت سه سال از دولت روحانی و علیرغم درخواستهای رئیسجمهور، همچنان امری ناممکن است.
این ناهمنوایی در ماجرای برگزاری کنسرتهای موسیقی در کشور ومشخصا ماجراهای آیتالله علمالهدی و شهر مشهد، بیشتر به گوش رسید و ای عجب که این «خارج زدن» از سوی وزیری است که متولی موسیقی کشور است.
علی جنتی یکی از مردانی است که بسیاری از هنرمندان - که در پیروزی روحانی نقش ویژه داشتند – چشم به او داشتند تا برنامههای فرهنگی رئیس جمهور را اجرا کنند. او اگرچه چندماهی موفق ظاهر شد، اما در یک سال گذشته چهرهای از خود بروز داد که نشاندهنده ناهماهنگی شدید در ارکستر دولت است. او یک بار در ماجرای کنسرتها در شهر مشهد رسما اعلام کرد که تسلیم آیتالله علمالهدی شده و از برگزاری کنسرت در این بخش از کشور منصرف میشود. موضعی که تعجب بسیاری از هواداران دولت را برانگیخت.
اما موضع رئیسجمهور و هشدار شدید وی به این وزیر مبنی بر مستثنینبودن هیچ بخشی از کشور از اجرای قانون اگرچه هواداران دولت را خشنود کرد، اما موضعگیری جدید وزیر ارشاد، نشان میدهد که او علیرغم هشدار رهبر ارکستر ساز خود را مینوازد.
او روز گذشته هم در باره ماجرای کنسرتها گفت که «اگر میتوانستیم در بحث عدم اجرای کنسرت در مشهد تغییری ایجاد میکردیم» و این یعنی که سخن رئیسجمهور که البته یک اخطار قانون اساسی هم در آن نهفته است، چندان تغییری در ماجرا ایجاد نمیکند و این برای رئیس جمهوری که مخالفانش با همه توان دربرابر برنامههای او ایستادهاند و تمام تلاش خود را می کنند تا رکورد «یک دورهای بودن ریاست جمهوری» را به نام او ثبت کنند، هشداری است که این بار خودش باید بشنود. او باید بتواند ارکسترش را هماهنگ کند وگرنه گوشهای شنوایی برای نواهای آن نخواهد یافت.