مجید مسعودی
احزاب عضو شورای هماهنگی جبهه اصلاحات، شورای مشورتی، حزب اعتماد ملی، حزب اتحاد ملت، حزب ندای ایرانیان، بنیاد امید ایرانیان، سازمان عدالت و آزادی، ... و دهها گروه و حزب اصلاحطلب دیگر؛ آیا اینها در مواضع خیلی با هم تفاوت دارند؟ آیا هر کدام بخش مجزای بزرگی از جامعه ایرانی را نمایندگی میکنند؟ آیا هر کدام مدل متفاوتی برای اداره کشور عرضه میکنند؟به نظر نمیرسد که چنین باشد. یعنی این گروهها و احزاب، نه مستظهر به پایگاه اجتماعی مجزایی هستند(قسمت عمدهای از پایگاه اجتماعی آنها مشترک است) و نه به تبع آن، مدلهای متفاوتی برای اداره کشور عرضه میکنند. این در حالی است که تجربه احزاب پایدار دنیا این مسئله را روشن کرده است که حزبی میتواند تداوم یابد که مستظهر به منافعی عینی بخش بزرگی از مردم باشد؛ تودهها یا جریانی که تا پیش از تاسیس آن حزب، سخنگویی در ساحت سیاسی نداشتهاند.
اما موازی جریان فوق، جریان دیگری نیز مشاهده میشود و آن علاقهای است که احزاب اصلاحطلب – اگر نگوییم به ادغام – حداقل به فعالیت سیاسی «جبههای» از خود نشان میدهند. ساختارهایی همچون شورای هماهنگی اصلاحات، شورای عالی سیاستگذاری و از همه مهمتر پذیرش رهبری چهره کاریزماتیکی چون سیدمحمد خاتمی، از نشانههای وجود چنین میلی است. در نهایت منظور آن است که در میان نیروهای سیاسی اصلاحطلب هم شاهد افزایش تعداد احزاب و گروهها هستیم و هم شاهد فعالیت جبههای و این در حالی است که برای چنین رخدادی نمیتوان به وجود طبقات اجتماعی متفاوت استناد کرد. یعنی رخدادهایی چون تشکیل، انحلال یا ادغام احزاب در ایران ما عللی معطوف به تغییرات در ساختها و طبقات اجتماعی ندارد.
فضای بسط حزبی
به نظر میرسد در شرایط کموبیش آزاد برای فعالیت سازمان یافته، همچنان این میل وجود دارد که احزاب جدیدی شکل بگیرد. نمونههای جدیدش حزب ندای ایرانیان، حزب اتحاد ملت ایران اسلامی و حزب جمعیت زنان مسلمان نواندیش است. این هر سه حزب پس از گشایشهای نسبیای که در فضای پس از روی کارآمدن دولت روحانی و مقارن با انتخابات مجلس دهم بهوجود آمد، تاسیس شدند. اما چرا نیروهایی که در فضای کم و بیش امن مایل به فعالیت هستند، به تاسیس حزب جدید همت میگمارند؟ چرا عضو احزاب موجود دیگر نمیشوند؟ چرا به تاسیس روزنامه، سایت یا ان.جی.او مبادرت نمیکنند؟ با توجه به فرضی که در مقدمه آمد(احزاب جدیدالتاسیس اصلاحطلب نماینده پایگاه رای مجزایی در میان تودهها نیستند) در پاسخ میتوان دلایلی چند ذکر کرد: اینکه نیروهای علاقهمند حس میکنند اگر در احزاب قدیمیتر کار کنند جایگاهی که خود تصور میکنند در رهبری حزب به آنها داده نخواهد شد؛ اینکه میان نیروهای جدید و قدیمی اختلاف شخصی وجود داشته باشد و... بخشی از دلایلی است که در شرایط کم و بیش آزاد موجب تاسیس احزاب جدید میشود. اما فارغ از اینها به نظر میرسد سه انگیزه هست که موسسان احزاب جدید سعی در پنهان کردن آن دارند: نهادی نشان دادن قدرت فردی؛ ایجاد تریبون برای طرح مطالبات و ارسال پیامِ فاصله.
1- نهادی نشان دادن قدرت فردی
این انگیزه بدان معناست که فردی دارای شهرت سیاسی، علاقهمند باشد قدرت خود را نه «فردی» که «نهادی» نشان دهد. برای تقریب ذهن فرض کنید شخصی معتبر اقدام به تشکیل حزب کند و عنوان «دبیرکل» یا «رهبر حزب» بدان اطلاق شود.
تصوری که در نظر مخاطبان ایجاد میشود این خواهد بود که مواضع آن شخص، برآیند مواضع یک جمع است و نه شخص خودش. همین موجب میشود که در منظر افکار عمومی حس اعتماد بیشتری به آن «فرد» ایجاد شود. این در حالی است که به تجربه دیدهایم در بسیاری موارد اساسا مواضع رهبران احزاب نه لزوما مواضع برآیند مجموعه که بیشتر مواضع شخصیای است که به نام حزب اعلام میشود. از همینروست که با رفتن این اشخاص حزب یا گروه سیاسی اساسا بخش بزرگی از هویت خود را از دست میدهد(به عنوان مثال نقشی که مهدی کروبی برای حزب اعتماد ملی داشت).
2- حزب به مثابه تریبون طرح مطالبات
واقعیت این است که در ایران ما حول و حوش انتخابات مقطع مناسبی است برای طرح مطالباتی که تا پیش از آن امکان طرح در فضای عمومی نداشتند. به دلیل همین محدودیت زمان، تنها امکانی که برای طرح مطالبات در سطح وسیع باقی میماند، تشکیل حزب یا گروهی سیاسی است؛ زیرا فقط در اینصورت است که افراد میتوانند مطالبات خود را در سطح وسیع مطرح کنند و ابزارهای دیگری چون روزنامه یا ان.جی.او به دلیل هزینههای مالی یا برد رسانهای کم چنین امکانی ندارند.
به بیانی دیگر از آنجا که مطالبات در مقاطع دیگر امکانی برای طرح ندارند و به این دلیل که در مقطع انتخابات فقط نهادهای رسمی و نیمهرسمی سیاسی امکان سخنگویی دارند، افراد در این مقاطع مبادرت به ایجاد حزب یا یک ائتلاف میکنند. چه؛ اگر به احزاب بنگریم خواهیم دید که عملکرد بسیاری از آنها در قالبهایی چون روزنامه یا ان.جی.او قابل انجام بوده و عنوان «حزب» بر این مجموعه صحیح نیست؛ اما چون «بهار طرح مطالبات» در ایران ما کوتاه است، تنها امکان راهاندازی حزب، ائتلاف یا یک گروه نیمهرسمی سیاسی است. خلاصه آن که اگر فضای سیاسی کم و بیش آزاد در حولوحوش انتخابات پس از آن هم تداوم مییافت، این احتمال وجود داشت که دیگر انگیزهای برای تاسیس «حزب به مثابه تریبون» نباشد.
3- ارسال پیام فاصله با روند اصلی
در انتخابات اخیر مجلس احزابی تشکیل شدند که انگیزه اصلی موسسان آن، ارسال این سیگنال به برخی نهادها بود که آنها از جریان اصلی جدا شدهاند و بنابراین صلاحیت ورود به مجلس را دارند. رد صلاحیتهای گسترده شورای نگهبان اما این نکته را روشن کرد که حتی با چنین اقداماتی نمیتوان از سد نظارت استصوابی گذشت. نتیجه آن که یکی از انگیزههای اصلی برای «تفکیک نهادی» همین نکته است: ارسال پیام به برخی نهادها که ما از روند اصلی جدا شدهایم و گفتمان متفاوتی را دنبال میکنیم.
در نهایت میتوان اینگونه نتیجه گرفت که از عوامل «تفکیک نهادی» محدود بودن فضای کم و بیش باز سیاسی به مقطع حولوحوش انتخابات است و از عوامل «تجمیع نهادی» رد صلاحیتهای گسترده شورای نگهبان.