داستاني رئاليستي كه همه چيز آن با واقعيات هم خواني دارد. شخصيت هاي نمايش قصه ظهر جمعه همگي حاوي درد هستند
شوشان / دكتر علي انديشمند
عضو ﮔﺮﻭﻩ فرهنگي هنري ياران
جاي بسي خوشحالي است كه در اين وانفساي بحران گرما و آب و ريزگردها ، مردم فرهيخته اهواز در اين شب ها به تماشاي تئاتر فاخر" قصه ظهر جمعه" مي نشينند . نويسنده نمايشنامه اين اثر محمد مساوات از جوانان تحصيل كرده دانشگاهي رشته تئاتر است كه براي اولين بار در اهواز پس از اجراي موفق در تهران، توسط ﮔﺮﻭﻩ تئاتر همسايه ها در حال اجرا بر روي صحنه است.
خوشبختانه در سال هاي اخير كيفيت آثار تئاتر به لطف زحمات هنرمندان و اداره ارشاد در اهواز رشد داشته است . تئاتر ظهر جمعه قصه ي پيچيده اي ندارد . اين تئاتر چه از نظر فرم اجرايي و چه محتوا كاملا رئاليستي است .
تمام داستان در يك اتاق اتفاق مي افتد و شخصيت ها از ابتدا تا انتها تغيير مكان ندارند. احساس نوستالژي مستتر در وسايل، دكوراسيون منزل، گريم هاي بازيگران و طراحي لباس هاي شخصيت ها باعث لذت بصري فوق العاده اي در نگاه مخاطب مي شود. بازگشت به گذشته همواره لذت بخش است. همين پرداخت هاي دقيق و موشكافانه جزئيات توسط طراحان صحنه ، لباس و گريم از خستگي چشم و ذهن مخاطب جلوگيري مي كند. اما جريان روايي داستان حاوي لإيه هاي بسيار عميق تري است. احساس تنش و اضطراب نامحسوس و به قولي آرامش قبل از طوفان را از شروع نمايش مي توان دريافت. اتمسفري كه با ايجاد يك احساس تعليق قوي را با پرسش " چه خواهد شد ؟ " و در دقايق پاياني با پرسش " چگونه خواهد شد ؟ " به خوبي ذهن تماشاچي را قلقلك مي دهد و تا لحظه آخر او را درگير داستان مي كند .
داستاني رئاليستي كه همه چيز آن با واقعيات هم خواني دارد. شخصيت هاي نمايش قصه ظهر جمعه همگي حاوي درد هستند. از شخصيت نوجوان نمايش تا پيرمردي كه در آستانه مرگ است و چند زوج جوان و ميانسال و همه افراد خانواده كه بخاطر يك اتفاق در يك روز دور هم جمع شده اند. هر كدام قصه خود را دارند و اگر دقيق تَر به متون ديالوگ هاي هر شخصيت و رفتارها و تصميم گيري هايشان در مواقع بحران بنگريم مي توان به يك بحران جمعي در نهاد هاي اجتماعي خانواده ايراني پي برد. يك جاي كار مي لنگد ! علت اين نابساماني خانواده چيست؟ اين پرسشي بزرگ است كه بعد از خروج مخاطب از سالن نمايش ذهنش را همچنان درگير نگاه مي دارد و او را رها نمي كند.
تماشاگر دقيق تَر و متفكر تَر مي تواند با أحاطه بر علوم جامعه شناسي و روانشناسي بحران اين افراد و جامعه پيرامون را آسيب شناسي كند . اما به نظر مي رسد نويسنده با گنجاندن چند رفتار و اتفاق در متن و تاكيد بر آنها ، بخصوص صحنه آغازين نمايش، علت اين نابساماني را از ديدگاه خود بيان كرده است. نگاه انتقادي ظريفي نسبت به ليبراليسم اقتصادي ديده مي شود و از نظر نويسنده ريشه مشكلات اين خانواده و جامعه پيرامونش است.
گرچه تقابل دو رويكرد جامعه شناختي نسبت به مسئله تساوي حقوق زنان و مردان نيز در اين نمايش بسيار پررنگ به نمايش در مي آيد.
فارغ از محتواي زيبا و جذاب اين تئاتر ، به نظر مي رسد تيّم اجرايي اين نمايش به كارگرداني فؤاد عباسي بخوبي گرايش اخير مخاطبين به سمت آثار رئاليستي اجتماعي در ادبيات، سينما و تئاتر را دريافته است و با انتخاب هوشمندانه اين متن به دنبال پاسخ به نيازهاي طيف گسترده آثار نمايشي در كلانشهر اهواز است. عناصر كارگرداني اين نمايش بخوبي در خدمت انتقال انديشه و احساس به تماشاگر است. انتخاب موسيقي زنده سنتي ايراني و نوازنده در بخش هاي كوتاهي از اين تئاتر به خوبي در پرورش احساس تماشاگر و به دور از هرگونه سانتي مانتاليسم گرايي كليشه اي مشاركت مي كند و به عبارت ديگر موسيقي به طور كامل در خدمت اثر است. مشخص است بازيگران كه مهمترين اركان اين نمايش هستند به درستي به دشواري هاي ارائه رئاليستي در هنر بازيگري واقف اند و به دور از اغراق، با صرف انرژي بسيار، خود و تماشاگر را تا مرز جنون و از خود بيخود شدن پيش مي برند.
فارغ از هر گونه حب و بغض، ﮔﺮﻭﻩ تئاتر همسايه ها اثري ارزشمند و قابل ستايش توليد كرده اند كه زيبايي ها و ظرافت هاي خاص خود را دارد. مقايسه اين اثر با كارهاي قبلي ﮔﺮﻭﻩ همسايه ها، حكايت از بهترين اجراي اين ﮔﺮﻭﻩ تا به حال را دارد.
با تمام مشكلات و كمبودها هنر فاخر و مظلوم تئاتر با زحمات و از خود گذشتگي جوانان هنرمند اهواز و استان به حركت خود ادامه مي دهد و چشم به راه حمايت هاي دلسوزانه مردم فهيم خوزستان و مديران دولت محترم تدبير و اميد از هنرمندان براي رسيدن به جايگاهي شايسته و در خور شأن اين هنر و نقش تاثير گذارش در رشد فرهنگي استان مي باشد.