مهرداد خدیر- من پزشک نیستم تا بخواهم یا بتوانم مانند دکتر احمد پورنجاتی از مثال های پزشکی برای مقاله سیاسی استفاده کنم. هر چند دکتر محسن رنانی اقتصاددان هم گاه از مثال های پزشکی استفاده میکند تا مفهوم مورد نظر را بهتر انتقال دهد. اما در سالهای اخیر به لطف فضای مجازی و شبکههای اجتماعی و برنامههای تلویزیونی اطلاعات عمومی مردم درباره مباحث سلامت بالا رفته و به حوزه گفتارعمومی هم راه یافته و اصطلاح تخصصی پزشکی به حساب نمیآید.
این مقدمه از آن روست که می خواهم از کلسترول به پارادوکس برسم!
واژه «کلسترول» یکی از این کلمات است و هم کلسترول خوب داریم و هم کلسترول بد. کلسترول خوب یا HDL چربی لازم برای فرآیندهای متابولیک بدن است و کلسترول بد یا LDL چربی اشباع شده ای است که بیماری های قلبی را افزایش می دهد یا موجب تصلب شرایین یا گرفتگی عروق می شود.
«پارادوکس» یا گزاره تناقض نما هم این گونه است. هم پارادوکس خوب داریم و هم پارادوکس بد.
پارادوکس خوب مثل هم نشینی آب و آتش است مثلا در قلیان. نه این که قلیان خوب باشد بلکه از این منظر که جلب توجه می کند. حتی درباره معنی کارآفرین گفته می شود کسی است که مفاهیم ظاهرا نامربوط را به هم ربط می دهد.
فوتبال، یک پارادوکس خوب است. هم بازی هم پول درآوردن. اما پارادوکس های بد هم داریم و شاید یکی از دلایل اعتراضات و نآرامی های اخیر مشاهده یا احساس این گونه پارادوکس ها در جامعه باشد.
مثلا تلقی مردم از روحانیت در تمام ادیان و مذاهب دوری از قدرت و مظاهر دنیوی است. روحانیت شیعه اما تصویر تازه و متفاوتی به دست داده منتها هم رهبری فقید و هم رهبری کنونی نظام درعین تأکید بر توجه به سیاست و نه الزاما قدرت بر ساده زیستی روحانیون تأکید کرده اند و اشتغالات سیاسی و حکومتی را توجیهی برای برخورداری های گسترده ندانسته اند.
از این منظراگر سیاست ورزی روحانیون را پارادوکس بد ندانیم اما بهره مندی از مناصب و مواهب مادی و دنیوی نزد برخی به پارادوکس بد تعبیر می شود.
روزگاری برخی روحانیون در دانشگاه هم تحصیل می کردند که در ابتدا امری پارادوکسیکال به نظر می رسید و تعابیری چون آیت الله دکتر یا حجت الاسلام دکتر برای آنان مانند شهیدان بهشتی و مفتح و باهنر به کار رفت. تا اینجا همان پارادوکس خوب است و هم نشینی علوم قدیمه و جدید اما اصرار برای استفاده از امکانات دانشگاهی و خطاب قرار گرفتن با عنوان آقای دکتردر هر برنامه تلویزیونی برای همه پارادوکس مطلوبی نیست.
اینها باز در حوزه فرهنگ است و قابل تأمل. نوبت به تناقض های گروه های دیگر اما صاحب امتیازات که می رسد اما همان جاست که اعتراض برمی خیزد و می توان گفت بخش هایی قابل توجه از جامعه از این تناقضات رنج می برد و به خاطر همین تناقض ها یا پارادوکس ها ناراضی است.
مثلا اگر مردم را به قناعت دعوت می کنیم خودمان هم باید قانع باشیم. اگر برای خروج از کشور عوارض سنگین تعیین کنیم و در عین حال خودمان سالی چند بار به سفر برویم یا فرزندان مان را به آن طرف بفرستیم آن گاه پارادوکس شکل می گیرد و مردم را اذیت می کند.
اگر تظاهرات و تجمع ها در کشورهای دیگر را از تلویزیون نشان دهیم ولی نوبت به خودمان که می رسد تعابیر متفاوتی را به کار بریم حس پارادوسیکال یا همان تناقض شکل می گیرد.
این قصه را می توان ادامه داد اما غرض یک جمله است. همان گونه که هم کلسترول خوب داریم و هم کلسترول بد پارادوکس، هم خوب و بد دارد.
پارادوکسهای خوب همان تناقضهایی است که به مرور زمان به هر حال توانستهاند هم نشین شوند و بعضا نتایج مثبت هم به بار آورده اند اما امان از پارادوکس های بد که مثل کلسترول بد به جان جامعه افتاده اند و اگر صدای برخی درآمده به خاطر همین تناقض هاست. تناقض را رفع کنید! پارادوکس بد را مثل کلسترول بد می توان درمان کرد. قبل از آن که گرفتار تصلب شرایین شویم.