امام علی (ع): كسى كه دانشى را زنده كند هرگز نميرد.
شوشان – حسین چراغیان بختیاری :
دهه ی شصت بود،اوایل زمستان سال 1362یک روز یکی از اعضاء شورای مرکزی جهاد سازندگی به نام زنده یاد عباس تقی پور بنده را به دفتر خود فراخواند و گفت قرار است بزودی آقای علی اکبر ناطق نوری وزیرکشور به شهرستان مسجدسلیمان سفرکند و ما هم در فرمانداری تدارک دیدیم که ایشان را به منطقه چلو ببریم تا از نزدیک با مشکلات مردم محروم آن خطه آشنا شود، بنابر این شما باید فردا در بخش چلو ( که آن موقع جزء دهستان للر و کتک بود) مستقر شوید و تمام مردم منطقه و شوراها را از این واقعه آگاه کنید و ی تاکید کرد حتماً بعد از استقبال بگونه ای باشد که مردم خودشان مشکلا تشان را مستقیم مطرح کنند ...
اول صبح
همراه با چند نفر پرسنل با دو دستگاه لندرور و لندکروزر به راه افتادیم و بعد
از عبور از جاده های سنگلاخ و صعبالعبور مسیر تنگ شلال، چشمه جمعه، رگ منار،هشت پیج،
شط شیمبار و کفت گله در سرتنگ چلو مسقرشدیم، هوا کمی سرد بود، تمام کوههای منطقه را
برف گرفته بود، چون در آن زمان هیج گونه امکانات مخابراتی نبود از اهالی برای انتشار
خبر کمک گرفتیم به تمام روستاها و عشایر اطراف پیک فرستادیم، صبح روز بعد مردم با
لباس های محلی آرام آرام در تنگه چلو اجتماع کردند،هوا صاف و آفتابی بود، ساعت
10 صدای دو هلیکوپتر از دور شنیده شد، هلیکوپتر ها بعد از چنددقیقه در
نزدیکی روستای سرتنگ چلو که مقر سپاه پاسداران و جهادسازندگی بود به زمین نشستند
در این میان ولوله ای برپا شد، مردم با حیرت و دقت پرنده های آهنی را مشایعت می کردند،
آقای ناطق نوری و استاندار وقت، مدیرکل جهاد سازندگی، فرماندار مسجدسلیمان و مدیر جهاد سازندگی مسجدسلیمان ، خداداد آبروش و چند نفر دیگر از هلیکوپترها خارج شدند مردم روستاها و عشایر منطقه که آن موقع تعدادشان هم زیاد بود استقبال خوبی کردند و شعارهایی در حمایت از جنگ تحمیلی می دادند ...
بلا فاصله
آقای ناطق نوری در جایگاه که سکوی بلندی بود قرار گرفت و بنده از قبل یک
نفر به بنام ملا چراغعلی ناصری کریم وند که از بزرگان و از شوراهای آن ولایت
بود توجیه و آماده کرده بودم،ایشان ملبس به لباس بختیاری و با گویش محلی به وزیر کشور
و هیئت همراه خیرمقدم گفتند و مشکلات عمده مردم را کم و بیش مطرح کردند
و گفتند جناب وزیر این منطقه محروم چلو بین دواستان خوزستان و چهار محال و بختیاری
واقع شده وکسی دراین کوهستان به درد ما عشایر رسیدگی نمی کند، امر بفرمایید به
مسوولین خوزستان به داد مردم فقیر برسند، بعد از آن آقای ناطق نوری شروع به صحبت کردند
، ایشان ابتدا مشکلات و تنگناهای مملکتی را مطرح کرد و در ادامه مسائلی
را طرح کردند که زیاد برای عشایر مفهوم و ملموس نبود، آنها بیشر راغب بودند وزیر کشور راجع
به رفع مشکلات منطقه مانند داشتن جاده وسیله نقلیه برای ایاب و ذهاب ، بهداشت
و آذوقه و ارزاق سخن به میان آورند، یک دفعه چند نفری جلو جایگاه که حوصله
شان سر آمده بود شروع کردند به سر و صدا کردن که اینها چه می گویند، چرا کسی به
درد ما رسیدگی نمی کند و مرتب این جمله را تکرار می کردند که ما عشایر همه تماماً
بدبخت شدیم،تماماًبیچاره شدیم، گرته زرد گیرنیا (ره وست به دولت) کسی به فکر دامدارنیست،
در این بین آقای ناطق نوری که سکوت کرده بود تنها کلمه دولت را متوجه شد از آقایان
مسئولین که دور برش بودند پرسید اینها چه می گویند، من شنیدم اسم دولت را می آوردند
این (چه چی، دولت) یعنی چه... ؟!
آیا اینها از دولت ناراضی هستند....؟ آنها نتوانستند جواب وزیر
کشور را بدهند، بنده که در جایگاه بودم به آقای ناطق نوری گفتم، مردم بختیاری به گوسفندان
و احشام خود می گویند دولت،
متاسفانه احشام آنها به علت بیماری اسهال گرفته و به علت کمبود دارو و علوفه در حال تلف شدن هستد،آقای ناطق نوری تبسمی زد و شروع به خندیدن کرد و گفت؛ اهو( عجب) ما و مسولین داریم این همه زحمت می کشیم تازه اینها به گوسفنداشون میگن دولت....!!! و از آن پس این طنز ماندگار شد!