شوشان - محمد کیانپوربرجویی:
یکی از دانشمندان بنام علوم انسانی، آبراهام مازلو است که حاصل عمر علمیاش شده یک هِرَمِ پنج شش طبقه، که سعی دارد با آن نیازهای بشر را بصورتی سلسله مراتبی نشان دهد. افراد دیگری هم بودهاند که مثل مازلو، معتقد به سلسله مراتبی بودن نیازها و خواستههای بشر بودند که همگی یک حرف ساده و اساسی داشتند و آن هم اینکه؛ اولین سطح نیازهای بشر خوراک و پوشاک و مسکن و بطور کلی نیازهای زیستی و معیشتی است. سطح بعدی، نیاز به تعامل و اجتماعی شدن و آزادی و عدالت و این مفاهیم است. نهایتاً هم نیازهای متعالی انسان قراردارند، چیزهایی مثل زیبایی شناسی، تمایل به شناخت جهان و حکمت.
نکته اینجاست که در جامعه دغدغهی هر قشری در یکی از این سطوح قرار دارد و نیازش به یک موضوع خاص بیشتر است؛ یکی درد نان دارد، یکی درد آزادی، یکی دغدغهی هنر و فرهنگ، دیگری در فکر کودکان کار است و... . بارها دیدهایم زمانی که میخواهیم به موضوعی بپردازیم، عدهای ایراد میگیرند که الان و در این پیچِ تاریخیِ حساس و برههی حساس کنونی، اولویت جامعه این نیست و متهمت میکنند به یک دو جین برچسبهای کلیشهای که مودبانهترینشان میشود چیزی مثل بیبصیرت و این چیزها.
سوالی اساسی این است که
"... خب اولویت نیازهای جامعه چیست؟"
اگر پذیرفته باشیم که این پرسش، اساساً درست است، باید گفت که پاسخ ساده و کوتاهی ندارد. به این معنا که در بهترین حالت شاید بشود گفت که طبقهی فرودست جامعه احتمالاً بیشتر دغدغهی معیشت دارند و طبقهی مرفه جامعه بیشتر به نیازهای اجتماعی و فانتزیتر توجه دارند و قشر متوسط هم ترکیبی از این دو است.
اگر این را مبنا قرار دهیم و از لحاظ علمی به موضوع توجه کنیم، خواهیم دید که جریانات سیاسی معیشتگرای داخلی (اصولگرایان)، که رسالت سیاسی و اقتصادی خود را آوردن نان بر سر سفرهی ملت میدانند، سپر میاندازند و این اولویت، اولویت کردن هایشان رنگ میبازد. درست است که نیازهای اولیه و سنگ بنای خواستههای آدمی، معیشت و نان است و تا زمانی که این نیازها برآورده نشود، آدمی به فکر هنر و جامعه و فرهنگ و آزادی نخواهد افتاد، اما به یاد داشته باشیم که ما با جامعهای طرف هستیم که یک اقلیت مرفه دارد که دغدغهی معیشت ندارند و یک اکثریت متوسط دارد که همانقدر که برایشان نان مهم است، آزادی و عدالت و فرهنگ و مفاهیم متعالیتر هم برایشان ارزشمند است و منحصر در نیازهای معیشتی نیست.
ضمن اینکه تحولات سیاسی دههی هفتاد خورشیدی ببعد ایران را که بررسی کنیم خواهیم دید که عموم جامعه، هم به مسائل معیشتی حساس بوده و هم به مفاهیمِ متعالیتر مثل آزادی و عدالت و دموکراسی و فرهنگ و... حساسیت داشتهاست. پس اینکه عدهای راه بیوفتند و با معیارهای ناقص و خطکشهای شکستهشان، اولویت جامعهی ایران را منحصر در نان و معیشت بدانند، حمایت درصد قابل توجهی از جامعه را از دست میدهند و این موضوع در نتایج انتخابات ریاست جمهوری نود و دو و نود و شش و انتخابات مجلس سال نود و چهار، مشهود است.