شوشان ـ جعفر دیناروند :
آموزش فعالیتی مستمر و معنا داری است.تلاشی است که بر اساسی و مبنایی، پی ریزی می گردد.مانند ساختمانی است که متکی به استحکام زیر بنای خود است.ساختن یک ساختمان بدون توجه به پی و زیر بنا، کاری عبث و بیهوده تلقی می گردد.درست عمل کردن هر کاری، به آینده نگری آن وابسته است.کسانی که تلاش آموزش را برای امروز می خواهند از زیر بنا ها غافلند در حالی که یادگیری امری است همیشگی و مختص به نوع خاصی از سن یا جنس نمی شود.
بر این اساس،شکل هر ساختمان تابع تصویری است که از زیر بنای آن موجود می گردد.این مطلب بیانگر آن است که اگر ساختمانی دارای شکل و شمایل مورد پسندی نیست، آن را باید در زیر بنا یافت.آموزش نیز سال هاست که با سرعت به فعالیت خود ادامه می دهد اما یادگیری که نتیجه آن است،در بسیاری از موارد، حاصل نمی گردد.یادگیری با کسب معلومات یکی گرفته می شود و حفظ مطالب و انتقال آن ها بر روی کاغذ، مدرک و شایستگی فرد تلقی می گردد.
از طرفی،آموزش فرزند به طور اخص، دارای شکل و شمایلی متفاوت با سایر آموزش هاست.گرچه با آن ها متفاوت است اما هرگز متضاد نیست.اشتراکاتی معین نیز در درون این نوع آموزش با سایرین وجود دارد.بسیاری از مباحث مربوط به مبانی آموزش فرزند در آموزش های عمومی و رسمی نیز موجود است.از این لحاظ می توان اندک تفاوتی در این میان یافت که البته تابع شرایط سنی و محیطی است.
ما آموزش فرزند را نوعی می دانیم که منطقی، متصل به آموزش های آینده است.از این لحاظ،در مبانی نیز نوعی اتصال مطمئنی را می طلبد.سعی ما بر این است تا آن ها را به صورت اختصاصی در خانه و خانواده مطرح کنیم ولی از مبانی سایر آموزش ها هم غافل نشویم.شاید توجه به آن ها، خود،نوعی نگرش به ادامه همان آموزش ها در آینده باشد.
این یعنی،آموزش فرزند بدون برنامه نیست.هدفدار و عمدی است.دارای مسیر و جهت است و همین ویژگی ها نشان می دهند که بدون تفکر و تامل به وجود نیامده است.مبانی خاص و عامی دارد.با تعقل پیگیری می شود و خصلت های خانوادگی در به وجود آمدنش موثر است.آموزش خانواده تابعی از برنامه های انسانی برای رشد انسانیت است که در مبانی آن نیز آشکار و مشخص می باشد.بر این اساس می توان مبانی آموزش فرزند را بدین شکل توضیح داد.
الف:مبنای انسانی، منظور از این مبنا آن است که در فعالیت یاددهی و یادگیری، تنها انسان است که دخالت می نماید.آدمی است که آموزش می بیند.انسان در این فرایند دارای ویژگی های است که باید به آن ها توجه شود.انسان موجودی مختار است و با زور و تحمیل نمی توان به او امری را آموخت.انسانی بودن به معنای توجه به آدم بودن و توجه به تفاوت آن با سایر موجودات است.
انسان نیازمندی خود را درک می کند و در تلاش است تا آن ها را برآورده سازد.والدین بدانند که یک طرف آموزش، فرزندانشان هستند که دارای احساس، عاطفه، گرایش، فکر،عقل،تمایل و علائق هستند.آموزش بدون در نظر گرفتن مبانی انسانی برای فرزند،با شکست روبرو می گردد.
ب:مبنای علمی، مبنای علمی در آموزش از معنای "علم" استنباط می گردد.نظم و تواتر مطالب و تکمیل هر بحث با قبل از خود و ادامه ی آن با آینده، از جمله ویژگی های علمی بودن این مبناست.مطالب را باید از آسان به سخت برنامه ریزی کرد.مواد علم مانند زنجیر به هم متصل هستند.هر ماده علمی بدون نیاز به دیگران، نمی تواند ادامه ی حیات دهد.
مواد آموزشی باید علمی باشند یعنی دارای معنا و مفهوم در رفع کردن مشکل انسانی بوده و بر همین اساس بتوانند انسان را رو به جلو ببرند و به اصطلاح، پیشرفت دهند.
مبنای علمی، هدفدار بودن آموزش فرزند را نیز نوید می دهد.والدین باید بدانند که نمی توانند هر مطلبی را به فرزندان خود آموزش دهند مگر اینکه در دایره ی علم قرار گیرند.
ج:مبنای زیست شناسی، انسانی موجودی است که مانند سایر موجودات بر اساس طرحی و برنامه ای به دنیا می آید.شکل گیری آن در رحم بر اساس علم زیست شناسی است.دارای زمانی خاص برای تکمیل شدن و رشد جسمانی است.تا زمان معین در رحم طی نشود و اعضای بدن تکمیل نگردند، فرد قادر به زنده ماندن نخواهد بود.آموزش باید بر اساس همین رشد جسمانی در نظر گرفته شود.
فردی که از نظر مغزی دچار ضایعه عدم رشد شده نمی تواند مانند سایر افراد،یادگیری نماید.تکامل انسان که بحثی کاملا زیست شناسانه است با آموزش در ارتباطی مستقیم است.
آموزش سخن برای نوزاد امری تقریبا نشدنی است.راه رفتن با آموزش در سن یک ماهگی نمی تواند توام با توفیق باشد.رعایت مراحل رشد زیستی برای آموزش بسیار مهم و حیاتی است و زیر بنای مطمئنی برای موفقیت است.
د:مبنای ژنتیکی، ارثی بودن توانایی ها و حتی خلق و خوی در بسیاری از موارد باعث تفاوت های فردی در فرزندان می گردد.بیماری هایی که جنبه ی ارثی و ژنتیکی دارند مانعی بزرگ در پیشرفت آموزش محسوب می گردند.مبنای ژنتیکی آموزش به والدین این ندا را می دهد که بدانند در روش های آموزشی تابع آن ها باشند.
نوع توانایی های ویژه مانند تیز هوشی و یا با هوشی مبنای ژنتیکی دارند لذا با چنین افرادی در آموزش باید به شکل ویژه بر خورد کرد.
انتقال وراثت در میان انسان ها امری پذیرفتنی است و شاید علت اصلی تفاوت های میان انسان ها هم باشد.آموزش فرزند باید با توجه به این مبنا شکل گیرد و حتی ممکن است برای دو فرزند خانواده نیز متفاوت گردد.
ذ:مبنای تربیتی، آموزش تنها امری نیست که با انتقال مواد تمام شود.آموزش برای اموزش نیست بلکه برای ایجاد تغییر و تحولی است که در ذات انسان وجود دارد.والدین بدانند که مبنای مهم آموزش "تربیت" است یعنی رشدی حساب شده برای انتقال از آدمی بودن به ادم شدن است.آموزش به خودی خود دارای ارزش نیست مگر اینکه بتواند تغییر رفتار را به وجود آورد.رفتاری که جنبه ی انسانی و ادمیت را داشته باشد.
بنابراین آموزشی که منجر به رشد شود، فعالیت درست و صحیحی است که بر مبنای تربیتی بنا نهاده شده است.آموزش برای تربیت راه درست و حرکت حساب شده ی والدین برای آموختن مواد لازم به فرزندان است.فرزندان با آموزش به مراحلی از رشد برسند که بتوانند خود را در آینده توانا و موفق ببینند.
تمامی این مبانی بیانگر نوع حرکت و یادگیری در خانواده است.
در روش های آموزش، والدین حق ندارند تا از این مبانی منحرف شوند.بدانند که این اساس ، نشان دهنده ی فعالیت آن هاست.مانند نقشه ی ساختمانی است که بنا قصد دارد آن را بسازد.والدین باید قبل از هر اقدام آموزشی، از خصلت ها و ویژگی های این مبانی آگاه باشند و آن ها را مانند دستورالعمل تلقی نمایند.
بسیاری از تلاش های آموزش در درون خانواده ها،به دلیل عدم آگاهی ان هاست که با شکست روبرو می گردد.دانستن ماهیت مبانی و چگونگی به کار بردن آن ها، برای تمامی والدینی که قصد دارند فرزندان خود را درست پرورش دهند،لازم و ضروری است.عدم توجه به مبانی برابر با عدم توجه به کل آموزش تلقی می گردد.