شوشان ـ غلامعباس دیناروند :
رئالیسم کثیف داستان نویسندگان آمریکایی است که در مورد جنبه تاریک زندگی معاصر می نویسند. ریموند کارور یکی از بهترین نمایندگان این نسل است. داستان های او صدای جدیدی در داستان تولید می کنند، در واقع او از چیزهای معمولی به زبانی ساده می نویسد که درد و رنج را به جای امید به تصویر می کشد، دنیای ادبی او منعکس کننده زندگی پر هرج و مرج شخصیت هایش است که نتیجه آن داستان های کوتاهی درباره ازدواج های ناخوشایند و افرادی است که به زندگی بیهوده خود ادامه می دهند فقط به این دلیل که کار دیگری برای انجام دادن باقی نمانده است. هدف کارور این است که از طریق زبان و نمادها لحظات ویژه ای را که زندگی پوچ این افراد از هرج و مرج جدا می شود، منتقل کند. این داستان ها در قسمت شمال شرقی اقیانوس آرام اتفاق می افتد و حول زندگی کشاورزان، الکلی ها، منشی ها، مکانیک ها و دیگر مردم عادی می چرخد. آنها در محیطی آشنا ظاهر میشوند و بر مسائل پیش پا افتاده تمرکز میکنند و علاوه بر آن، توصیفهای ظریفی از اشیاء از طریق گویش منطقهای ارائه میشوند. این مهارت او در درک و به تصویر کشیدن احساسات شخصیت ها است که نشان می دهد زندگی واقعی مردم عادی در سال های 70 و 80 در ایالات متحده واقعا چگونه بوده است.
کارور داستانهایی را نوشته است که به عنوان بخشی از رئالیسم کثیف طبقهبندی شدهاند که از تکنیکهای تخیلی برای روشن کردن حقایق کثیف نانوشته (و اغلب ناگفته) استفاده میکند که ما به صورت فردی و جمعی از گفتگوی عمومی سانسور میکنیم. شخصیتها و تنظیمات کاملاً مبتنی بر افراد و مکانهای واقعی هستند، در حالی که طرحها دنبالهای از رویدادهای واقعی را پیگیری میکنند که نسبت به اشکال سنتی داستانهای داستانی کمتر خطی و قابل پیشبینی هستند. زبان دقت و عمق کافی برای به چالش کشیدن نخبگان ما را فراهم می کند، اما برای اعضای نه چندان تحصیل کرده جامعه نیز قابل دسترسی است. گرامر و سبک به شدت تحت تأثیر زبان گفتاری غیررسمی است که با حداقل پیچیدگی است. با استدلال های مختلف ثابت شد که داستان کارور؛ غم، تنهایی، خیانت، ناامنی و فرار را بررسی می کند. او در مورد افرادی می نویسد که زندگی غمگینی با مشکلاتی مانند سوء مصرف مواد مخدر و الکل، طلاق دارند. سبک او با کاهش کلمات و تمرکز بر توصیف سطح مشخص می شود. شخصیتهای او افراد معمولی و غیرقابل توجهی هستند که اغلب منابع مالی و پول کمی دارند. همه آنها در شهرها زندگی می کنند و اکثریت آنها را کارگران، زناکاران، الکلی ها، زنان یا اقلیت های قومی تشکیل می دهند، افرادی که هر روز از زندگی خود بیگانگی، تنهایی و سرخوردگی را تجربه می کنند. در نتیجه، آنها در حالی که سختی روزگار را کشیده اند اما دیالوگ هایشان ساده است. ساکنین کلانشهرها جای خود را به قهرمانان روستایی آمریکایی و غالباً نامفهوم و بیپیرایه داده است. این افراد فقیر کارگر مجبورند نیروی کار یا حتی بدن خود را بفروشند تا زنده بمانند و ممکن است هر لحظه همه چیز از جمله کرامت های اولیه ای که انسان را به انسان تبدیل می کند از دست بدهند. تمرکز کارور بر آیین ساده زندگی روزمره با توجه تمام توجه خود به امر عینی و اجتناب از همه انتزاعات ممکن است. او در داستان های کوتاه خود احساسات، ناامیدی ها و روابط را با سادگی و رواقی توصیف می کند. آثار کارور روایت طبقه متوسط است. این بر مد معاصر، بر وسواس فرهنگ ما برای زیبا به نظر رسیدن و شیک بودن، بر مد روز بودن کلوپ های رقص و شلوار جین، الکل و مواد مخدر و رابطه جنسی و جامعه مصرف کننده ما مملو از نام های تجاری متمرکز است. کارور نویسنده ای است که معتقد است خواننده می تواند بو کند، ببیند و لمس کند. علاوه بر این، ما روایتی را می یابیم که به منطق خود معتقد است: در زمان شناسی، در طرح، در روانشناسی، به خود بودن. این جهانی است که در آن محتوا بر فرم برتری دارد و زبان در آن شفاف است. کارور را می توان بهترین نماینده رئالیسم کثیف دانست که تمام مضامین معمول آن را بررسی کرد و تأثیر زیادی بر نسل بعدی نویسندگان گذاشت. او کسی بود که با بیان واضح واقعیت مردم آمریکا و نه رویاهای آمریکایی که به آنها وعده داده شده بود، مردم عادی را آشکار کرد، مردم عادی که در داستان های او زندگی می کنند. در آثارش میتوان نویسندهای انسانگرا را پیدا کرد که «تراژدیهای روزمره» مردم را کاملاً درک کرده و با تسلط درخشان زندگی آنها را نه آنطور که باید، بلکه آنطور که واقعاً بوده، به تصویر میکشد. اگر کسی از خواندن در مورد افراد عادی در موقعیت های واقعی لذت می برد و نه قهرمانان بزرگتر از زندگی، ممکن است خود را در واقع گرایی خام کارور بیابد.