در طریق الحسین ، پیر و جوان، زن و مرد، فرقی نداشت همه در مسیر عبور خودروهای در حال حرکت با احترام و اصرار زائرین پیاده یا سوار را به داخل موکب هدایت می کردند و پس از پذیرایی کامل و رفع خستگی آنها را به خدا می سپردند تا مسیر عشق را به انتها رسانند.
بیرق های و پرچم های رنگارنگ در اهتزاز باد هم راهنمای مسیر راهپیملیان بودند هم به نوعی سر تعظیم پیش ره روان راه حسین آوردند.
گزارش و عکس / مصطفی حلالی
روزهای فراغ به چهل نزدیک می شوند، نام فراغ که می آید باید به دنبال غم جانسوز زینب گشت، باید به دنبال ناله های رقیه 3 ساله گشت و قوم بنی هاشم که نه بازگشت عباس را دیدند و نه بازگشت حسین را.
تمام اینها باعث می شود که اربعین حسینی شور و حال دیگری به شیعیان بدهد، شوری که روزها قبل از رسیدن اربعین مرزها را مملو از عاشقان اباعبدالله کند، عاشقانی که نه راه طولانی و نه پاهای تاول زده بهانه نرفتن شان بشود.
اینجا چزابه، هر سو را که می نگری عده ای چشم هایشان را به آن سوی مرز دوخته اند، چقدر با خود کلنجار می روند که این یک گام برای آغاز طی کردن مسیر برایشان شیرین است، اینکه بتوانی همراه عاشقانی شوی که همگی می خواهند کربلایی شوند و گنبد طلایی امام حسین را ببینند، بین الحرمین و تربت پاک این مکان مقدس را.
آفتاب تازه پرتوهای گرم و زردش را بر چهره خوزستان می گستراند که تصمیم می گیریم با خودرو شخصی از پیش تعیین شده که اجازه تردد در مرز را دارد به چزابه برویم، در راه بارها بغضمان پر می شود، مدیرمان هم چند باری بغضش می ترکد و هوای این عاشقان حسابی او را مانوس با این اتفاق عظیم و با شکوه می کند، هر سویی را که می نگری عده ای مشغول طی مسیر هستند، برخی در کنار جاده خوابیده اند و منتظر فرصت برای عبور از مرز، برخی در حال خدمت رسانی به زائرین که با واکس زدن کفش ها و ماساژ و توزیع غذا و چای و شربت زائران را پذیرایی می کنند و موکب هایی که برای خدمت کردن به زائرین سعی در پیشی گرفتن از هم دارند.
اینجا دیگر کسی غیر از رسیدن به کربلا فکری در سر ندارد، اینجا اگر از غافله جا ماندی هستند که تو را روی دوششان بگذارند و ببرند، اینجا هیچ کس از غافله جا نمی ماند، همه چیز آنی هست که در ذات آدمی است.
چند روز مانده به اربعین حسینی، از سراسر ایران اسلامی جمع کثیری از مردم با پای پیاده یا خودروهای شخصی خود را به مرز میرسانند تا بعد از طی مسیر حدود 500 کیلومتر بتوانند دراین مراسم عظیم و با شکوه شرکت کنند.
صبح زود با خودروی سواری از اهواز بیرون زدیم و در مسیر راه زائرین ابا عبدالله الحسین که به نام طریق الحسین مزین شده است قرار گرفتیم، دقایقی نگذشته بود که به اولین موکب رسیدیم کمی خلوت بود اما خدمتگزاران و بانیان موکب در حال آماده سازی تدارکات پذیرایی از زائرانی بودند که تا دقایقی بعد به موکب میرسیدن، ما به مسیر خود ادامه دادیم در طول مسیر با صحنه هایی رو به رو میشدیم که قابل وصف نبود باید میدیدی تا باور کنی حال و هوای مردم در طول مسیر طریق الحسین با هیچ جای دیگر شبیه نبود.
در طریق الحسین ، پیر و جوان، زن و مرد، فرقی نداشت همه در مسیر عبور خودروهای در حال حرکت با احترام و اصرار زائرین پیاده یا سوار را به داخل موکب هدایت می کردند و پس از پذیرایی کامل و رفع خستگی آنها را به خدا می سپردند تا مسیر عشق را به انتها رسانند.
بیرق ها و پرچم های رنگارنگ در اهتزاز باد هم راهنمای مسیر راهپیمایان بودند هم به نوعی سر تعظیم پیش ره روان راه حسین آمی وردند.
ساکنان روستاهای مسیر طریق الحسین که به مرز منتهی می شوند با اینکه از وضعیت مالی مناسبی هم برخوردار نبودند، با کمترین امکانات بهترین موکب ها و وسایل اسایش و راحتی زائران را فراهم می کردند، اینجا خانوادگی تصمیم به پذیرایی از زائرین گرفته بودند، یعنی پدر و مادر به همراه فرزندانشان، از هیچ چیزی هم دریغ نمی کردند، یعنی از کمترین داشته هایشان تا بیشترین برای خدمت به زائرین بهره می گرفتند و جالب است که می گویند هر چه دارم برای امام حسین است.
به حدود 20 کیلومتری مرز چذابه رسیدیم که با ترافیک بسیار شدیدی رو به رو می شویم، زائرانی که روزها قبل با خودروی شخصی برای سفر به کربلا آمده بودند در نزدیکی مرز ماشین خود را در پارکینگ ها و عده ای هم در بیابان های اطراف مرز چذابه رها کرده و با پای پیاده به سمت کربلا حرکت کردند.
به مرز چذابه رسیدیم حال و هوای عجیبی بود صحنه هایی را میدیدی که در هیچ کجای دنیا نمی توانی نمونه اش را پیدا کنی، حدود 100 موکب و تعدادی چادر در کنار هم در مرز چذابه برپا شده بود که در مسیر عبور زائران اربعین حسینی قرار داشتند، هر موکب به طور خاصی از زائران پذیرایی میکرد، موکبی غذا پذیرایی میکرد و زائر هنوز غذای خود را نخورده است غذایی دیگر به او میدهند، چای،قهوه و شیر هم قدم به قدم به زائران داده می شد تا زائران گلوی تازه کرده و به راه خود ادامه دهند.
موکب دیگر در مسیر راه زائران صندوق های میوه گذاشته و هر زائر با برداشتن میوه ایی به مسیر خود ادامه می دهد.
موکب دیگری با پختن نان تنوری از زائران پذیرایی می کرد، همه مردم با هر ظاهر و اعتقادی امده بودند تا حماسه ای عظیم برپا کنند، در طول مسیر جوانانی بر روی زمین با واکس و فرچه نشسته اند و کفش زائران را واکس میزنند، هر کس هر کاری می تواند انجام میدهد بدون هیچ چشم داشت و توقعی....!!