شوشان ـ محمد دورقی :
بیانیه جناب آقای خادمی علیرغم طرح شُل بافت و ناشیانه و فقر حاد دلالت و ارجاع و رمزینه گی غیرقابل اجتناب، هنوز هم مورد بحث است. آن نوشتن و رها کردن *مولف*، و این بحث و جدل و واکاوی *مخاطب*، مرا یاد شعر معروف متنبی می اندازد.
متنبی شاعر بزرگ عرب می گوید : أَنامُ مِلءَ جُفوني عَن شَوارِدِها
وَ يَسهَرُ الخَلقُ جَرّاها وَيَختَصِمُوَ
شوارد یعنی کلمه ها و اصطلاحات دشوار شعر که نیاز به بحث و واکاوی دارند. شاعر می گوید شعرم را می نویسم و می روم عمیق و با آرامش می خوابم، در حالی که مخاطبین (خلق) تا دیر وقتهای شب بیدار می مانند و درباره شوارد( دشواری های شعر) شعرم بحث و جدل می کنند.
راستش را بخواهید بیانیه جناب خادمی ایرادی اساسی تر از لحن و گفتار و طرح مساله دارد.پیش از بیان این ایراد اساسی لازم است گونه های مختلف اصلاح طلبی را که پیشتر در تحلیل آقای محمد رضا جلایری انعکاس یافته و تا حدود زیادی منطبق بر واقعیت اصلاح طلبی ست،بصورت مختصر توضیح دهم.
اصلاح طلبی سه قسم دارد: اصلاحطلبی بروکراتمحور، اصلاح طلبی ساختاری و اصلاح طلبی نهادی.
این سه گونه البته تیپ های آرمانی وبری اند یعنی مصادیق خالص ندارند و بشکل جسته و گریخته در احزاب و تشکل های اصلاح طلبان پیدا می شوند.
*بروکرات های اصلاح طلب* بهبود خواه هستند.آنها انتخابات را رد نمی کنند.خواستار مشارکت هستند و می خواهند از طریق مساهمت در قدرت دست به اصلاح بزنند. دال محوری این گونه اصلاح طلبی *توسعه* است.مهمترین ابزار تغییر این نوع اصلاحطلبی حضور نامزدمحور در انتخابات و رایزنی با هیات حاکمه بوده است و برای استفاده از این ابزار هم طرف مذاکرهاش شورای نگهبان و نهادهای امنیتی بودهاند که مانع ورود بروکراتهای اصلاحطلب به نهادهای حکمرانی نشوند و مثلا رد صلاحیتها کمتر شود.
گونه دوم اصلاح طلبی،اصلاح طلبی ساختاری هست.
اصلاح طلبان ساختاری معتقدند مادامی که قانون اساسی اصلاح و نظارت استصوابی لغو نشود، اصلاحات بروکراتمحور کمدستاورد میماند و بحرانهای همافزای کنونی تشدید میشود.
دال مرکزی این گونه، *دموکراسی* هست، سوژه ی توانمندسازی اش عملا «جامعه» بوده و بیشتر از رسانههای اجتماعی برای سازماندهی استفاده میکند.
اصلاحطلبان نهادی اعتقاد دارند که بدون اصلاحات نهادی، حتی اگر *ساختارها* تغییر کنند رویههای نهادی قبلی در ساختارهای جدید بازتولید میشوند، چنانکه در بعد از انقلاب ۵۷ و بهار عربی شد و بدون اصلاحات نهادی، حتی اگر بروکراتهای اصلاحطلب وارد نهادهای حکمرانی شوند، همانند ۲۴ سال گذشته اثرگذاریشان محدود میماند.
ایراد آقای خادمی و افرادی مشابه با تفکر خادمی این است که گاهی اصلاح طلب بروکرات هستند و گاهی نهادی.آونگی بین میل مشارکت و وسوسه ی تغییر. زمانی که پذیرفته می شوند اهتمام آنها مساهمت و همراهیست،هر چند که نیت شان توسعه است و سعی می کنند توی ابزارها و روش ها متفاوت باشند.اما زمانی که پذیرفته نمی شوند تازه به یاد نورث داگلاس و نهادگرایی می افتند.درست اما پرمخاطره اش این است که زمانی که بعنوان اصلاح طلب بروکرات وارد حوزه ی قدرت می شوی نهادگرایی را از یاد نبری و در همه حال اصلاح نهادی در دستور کارت باشد.
البته نگرش نهادی نیازمند کنش مندی سطح اول یا مساهمت در قدرت نیست. این بحث نیاز به واکاوی جزییات دارد مسلماً.