لحظه لحظه زندگی عالمان ربانی برای آحاد جامعه اسلامی بالاخص خانواده، شاگردان، اطرافیان و ارادتمندان آن درس آموز و قابل تأمل است. علمای دین مردانی هستند که روح خود را ر اقیانوس بیکران قرآن و عترت (علیهم السلام)شستشو داده و متخلق و اخلاق اولیاء الهی شدهاند، لذا سیره و حیات طیبه آن مردان پارسا پس از پیامبران و اهل بیت (علیهم السلام) بهترین الگو برای جویندگان اسلام حقیقی است. از جمله فقهای اثرگذار در جامعه دینی علامه دهر و نابغه در اقامه منبر حضرت آیت الله آقا سید عبدالسّلام آل طیب (قدس سّره الشریف) بودند که از دقایق عمر با برکت خویش بهترین بهرههای علمی و معنوی را برده و با گفتار و رفتار پیامبر گونهاش نقش سازنده و اثرگذاری در هدایت مردم به سوی کمال مطلق که ذات مقدس ربوبی (جلّت عظمته)است داشتهاند. عالم بزرگواری که بر اثر عمل به دستورات دین از نفوذ کلام عجیبی برخوردار بوده و تبشیر و تنزیر ایشان آنقدر موثر بود که پس از گذشت سالیان متمادی از ارتحال آن فقیه عالیقدر هنوز مومنین در پایتخت مقتل خوانی کشور شهر دارالمومنین شوشتر از منابر آن سید با مهابت خن میگویند و نام مبارک آیت الله آقا سید عبدالسلام آل طیب با نام مبارک و با عظمت مولایمان ابالاحرار حضرت اباعبدالله الحسین صلوات الله علیه و مقتل حسینی گره خورده و چه توفیق عظیمی نصیب آن عالم وارسته و دل سوخته گشته است که نام شریف ایشان برای مردم تداعی کننده فضائل سیره و مصائب سالار شهید علیه السلام و یاران باوفایش است اول شعبان المعظم مصادف است با سالروز ارتحال ملکوتی سالک کوی حسین (سلام الله علیه)، شیدای کربلا و روضه خوان مصائب سالار شهیدان(سلام الله علیه)و بیان کننده مظلومیت شهیدان به خون خفته دشت نینوا، حضرت آیت الله آقا سید عبدالسلام آل طیب(قدس الله نفسه الزکیه)، همون که پس از عمری خدمت به آستان ملک پاسبان زینت زمین و آسمان و کشتی نجات الهی برای طالبان حق و حقیقت حضرت حسین بن علی بن ابیطالب (صلوات الله علیهما) در ماه ولادت آن امام همام فرو بست و به سفر آخرت رهسپار شو در سالروز رحلت جانگداز آن فقیه صمدانی بر آن شدیم تا گوشهای از ارادت ایشان به ساحت مقدس حسینی رابه رشته تحریر درآورده و از آن وجودمبارک درس ولی دوستی و ولایت مداری بیاموزیم و عمل به آیه شریفه(قل،إنى لااسئلكم عليه أجرا الاالمودة فى القربى)را فرابگیریم. نکته لازم است که به دلیل تقارن رحلت آیت الله آل طیب(ره) با اول ماه شریف شعبان و عجین شدن این ماه با ولادت سرداران کربلا خصوصا سالار شهیدان (علیه السلام) یشتر به جنبههای تبلیغی و منابرحسینی معظم له(ره) میپردازیم و برای اطلاع بیشتر مخاطبین محترم، سروران گرامی را به کتاب (جبرئیل سخن) که زندگینامه آن عالم ربانی و به قلم راقم این سطور است وان شاءالله در آیندهای نزدیک منتشر خواهد شد ارجاع میدهیم.
اینها مظاهری از یک شکوه از دست رفته هستند که ما به استناد از آنها می توانیم، گذشته های با شکوه این دیار را به تصور و تصویر بکشانیم، خاناحمد در شرح آثار و میراث فرهنگی بجامانده در منطقهی بلواس (ابوالعباس) به استناد آثار مورخان قدیم و جدید به تفصیل نظریات ارزندهای طرح می کرد...
بخاطر اینکه خلط مبحث پیش نیاید، بحث آثار و میراث باستانی را کنار میگذارم و آنچه در این مبحث میخواهم به آن بپردازم، نقش مردان کاریزماتیک و متنفذ در مناطق بختیاری نشین بطور عام و در مناطق ایذه و مالمیر و باغملک و جانکی گرمسیر و سه دهستان جانکی سردسیر که امروزه برای خود شهرهایی آباد و پرجمعیت شدهاند شامل لردگان، فلارد و خونمیرزا، از بدو شکلگیری سلسلهی اتابکان لر در طی ۲ قرن (از آغاز قرن هفتم تا اواخر قرن نهم هجری) مناطق زاگرس نشین منشاء تحولات و تطورات و خاستگاه خیزش های بزرگی بوده است که این تحولات متاثر از نقش کاریزمای مردان و زنان بزرگی بوده که در پهنای مناطق زاگرس نشین، نقش آفرین بودند، از جنگیدن دلاورانه با سپاه مغول و تاتار گرفته تا شتافتن به کمک نادرقلی افشار در بیرون راندن اجانب روس، عثمانی و افاغنه و فتح هرات و قندهار گرفته تا انقلاب مشروطه و فتح تهران و نجات ایران از استبداد دولت قاجار، مردان نامآور و نامدار بزرگی این پیروزی ها را به منصهی ظهور رسانیدند و هر کدام نام نیکی از خود به یادگار گذاشتند...
آنچه در هزارهی سوم و عصر دیجیتال و مواجهه با نسل زد ما را نگران میکند، فقدان و یا کم اثر شدن نقش شخصیت های تاثیرگذار در جوامع جهانی و معادلات قدرت هست، متاسفانه سالهاست که سایهی مردان نامدار، از بالای سرمان رخت بربستهاند، خاطره هایشان نیز به علت عدم یادآوری و تکرار در حال فراموش شدن هستند!
ژان پل سارتر میگه؛ "دردهای بزرگ، مردهای بزرگ میزایند و مردهای بزرگ نیز، دردهای بزرگ میخواهند."
به تمام معنا، یادآوری نام بعضی افراد، به انسانها "قوت" میبخشند، اگر بخواهیم مرام و مردانگی را در یک عبارت کوتاه توصیف کنیم، باید بگوییم؛ مردانگی در شرفداشتن و شریف بودن و شریف زیستن متجلی میشود.
آدمی، شرف که داشته باشد، فرایند مردانگی در جوهرهی وجودش ریشه میدواند، مردانگی صفت نادر و عمیقی هست که اگر برجسته شود، مسئولیت پذیری و مسئولیت شناسی، ثبات شخصیت و عقیده، عزت نفس و برخورداری از یک ارادهی آهنین در اعماق وجودش نقش میبندد، مردانگی و وارستگیِ نهادینه شده در وجود یک مرد، این امکان را ایجاد و ایجاب مینماید که در مواجهه با چالش های بزرگ و سخت با تاکید بر اصل عزت و شرافت، در میدان عمل و در شرایط دشوار، تصمیم های جسورانه، شجاعانه، عزتمندانه و عاقلانه بگیرد.
آلبرت انیشتین معتقد است: "ارزش یک مرد،
به بخشندگی هایش است،
نه به تواناییاش در به دست آوردن!"
باب مارلی، در جایی نقل میکند: "بزرگی یک مرد، به میزان ثروتی که به دست آورده نیست؛ بلکه به جوهره و توانایی اون برای اثرگذاری مثبت روی اطرافیانش هست!"
از اینها که بگذریم، تئودور روزولت، جملهی حکیمانهای دارد به این مضمون: "نزاکت، بیشتر از شجاعت نشانهی مردانگی است."
آنچه تحت عنوان مرام و مردانگی در این مقال به آن پرداخته خواهد شد، منظور قدرت عقلانی و فرهیختگی در برقراری ارتباط با جامعه است، مردانگی اقتضاء میکند که در برابر اشکالات و سختیها توان ایستادگی را در خود بارور کند، مردان واقعی در خود ایجاد تعهد میکنند که در حل مشکلات جامعه تلاش نمایند، به تعبیر آبراهام لینکلن: "یک مرد واقعی، قدم هایش را آرام بر میدارد اما هرگز به عقب برنمیگردد!"
اینها را گفتم که غایت این نوشتار را آشکار کرده باشم، دوران کودکی و نوجوانی من در یک منطقهی روستایی نیمه ییلاقی شرق خوزستان موسوم به بلواس یا ابوالعباس سپری شده بود، در آن آبادی که بسیار آباد بود، مردان بزرگ و کاریزمایی وجود داشت که هریک از دیگری سر داشتند، در دهههای چهل و پنجاه، اینها برای ما الگو و سرمشق بودند، یکی از آنها خاناحمد بود که شرح فراق و کوچ ابدیاش را در همین نوشتار آوردم:
اون سالها، ما در آبادی مان، خاناحمد های زیادی داشتیم که شریف و بزرگ بودند، دلسوز و غمخوار مردم بودند، برای تعالی و ترقی آبادی دائما در تلاش بودند، من سعی میکنم در نوشتارهای آتی، دیگر خاناحمد ها را معرفی بکنم، مردانی که دیگر نیستند و جایشان خالی است، وقتی یادشان میکنم، دلم میگیرد، بُغضم میترکد، منقلب میشوم، اشک هایم سرازیر میشود، فعلا از خاناحمد شروع میکنم، تا ببینم چه میشود...