شوشان تولبار
آخرین اخبار
شوشان تولبار
کد خبر: ۱۱۲۴۰۴
تاریخ انتشار: ۲۸ فروردين ۱۴۰۴ - ۱۳:۴۷
شوشان ـ مجتبی حلالی :

به تازگی مینی سریال 1923 منتشر شده. در این فیلم سنت ها و اعتقادات و فرهنگ بر همه چیز ارجعیت دارد. مثلا دام حتا بر خانواده ارجعیت دارد. فرهنگ شان این است. تعجب نباید کرد، این فیلم، قرن گذشته را به تصویر می کشد. در یک صحنه از فیلم مردی انگلیسی ماشین لباسشویی را برای فروش به نمایش گذاشته که برای اهالی منطقه عجیب و غریب است.
مرد در این صحنه می گوید دیگر نیاز نیست زنان دست های خود را با آب و شوینده زبر کنند و این ماشین همان کار را برایتان انجام می دهد. اگرچه از لباسشویی خوششان می آید، اما یکی از مردان می گوید: شما با عنوان نیاز زنان این ماشین را اختراع کردید! اما در پس آن به فکر پول زدن به جیب و بد عادت کردن زن هایمان هستید.
با نگاهی به محتوای تبلیغات و فیلم ها و صنایع فرهنگی خواهیم دید که فرهنگ بعنوان یک ارزش جای خود را به قیمت داده است. مثلا می توان گفت صنایع فرهنگی با هدف مصرف و سرگرمی و کسب درآمد فعالیت می کنند و شیوه زندگی و فرهنگ جوامع و اقوام را کاملا تحت تاثیر قرار داده است.  
فیلم ها و کلیپ هایی که با موضوع درام یا غمگین ساخته می شود. و یا فیلم هایی که عشق میان مرد و زنی را به نمایش می گذارد. گفتگوها، تلاش ها، خطرها و ... به زیبایی مخاطب را تحت تاثیر قرار می دهد و تعریف عشق را تغییر می دهد. یعنی اگر در رابطه ای مانند آن فیلم عمل نشد، عشق واقعی نیست و احتمالا به جدایی و درگیری و ... منتج شود. از این دست فیلم ها و الگوها فراوانند. و فرزندان ما که درحال رشد و آموزش و تاثیر پذیری هستند، بیشترین آسیب را خواهند دید. لذا چاره باید اندیشید.
خانواده اصلی ترین نقش در انتقال فرهنگ و سنت های خود به فرزندان را دارند، ولی همه چیز را به سیستم آموزش و محتواهایی که تولید می شود سپرده ایم. یعنی فرهنگ را به مثابه علوم و ریاضی پنداشته ایم. لیک آنچه که آزارم می داد تا چنین یادداشتی را به نثر درآورم، لباس، زبان، گویش و سنت های اقوام بود. الگوهای رفتاری که در خیابان ها و پاساژها می دیدم. رفتارهایی که بهنگام تفریح و یا در کنار رودخانه و دریا اتفاق می افتاد.
به چشم می دیدم که برخی چگونه با حالت تمسخر و دست انداختن افرادی را نشانه می رفتند. گویی که دوری از آداب و سنن به افتخار و اثبات مدرن بودن تبدیل شده و اگر کسی با گویشی خاص و یا با لباسی سنتی در اجتماع حاضر شد، ضد هنجار است و محترم نیست و مرحبا به آنانکه بر سنت و فرهنگ خود استوار مانده اند.
در کنار این اما در کشوری مانند ژاپن و یا کره جنوبی، ادب، احترام به قوانین، آداب تشکر و احترام به بزرگتر، چگونه است؟ فیلم هایی که می سازند را لازم است ببینیم.
خب یک مقدار پرانتز را باز کنیم. کشاورزان را در نظر بگیریم. بذر مطلوب می کارند. باران می بارد. توجه و محبت به زمین و کشت را رعایت می کنند. فصل برداشت می رسد. بی شک محصول مطلوب خواهد بود. محصولی با ارزش. و اما ما چه کاشته ایم؟ و انتظار چه برداشتی داریم؟ بی شک رفتار و سخن ما در خانه آینده فرزندمان در جامعه را مشخص خواهد کرد.
یک شب برای خرید در یکی از مناطق بالای شهر با اکیپی از پسر و دختران نوجوانی مواجه شدم که شاید بزرگترین شان 15 سال هم نداشت. سیگار در دست. موهایی به رنگ بنفش و صورتی، آرایش های تیره دور چشم و ... خیابان را گز می کردند. عادی و همراه با جلب توجه فراوان. صحنه های دیگری هم بود که بواقع اعجاب آور است. همیشه حضور دارند، چندبار دیگر هم با همان ظاهر دیدمشان. این نسل قرار است پدران و مادران آینده باشند؟ بواقع نیاز به تجدید نظر در برخی اصول تربیتی، رفتارها و عادت هایمان داریم.
دروغ مزموم است. ریا و حفظ ظاهر، فریب کاری و برچسب زدن. همه اینها  از اصول اخلاقی است که می بایست از خانواده آغاز می شد. این یک واقعیت است که ظاهر من و نمایان ساختن اعتقاداتم مطابق با او که قرار است تایید کند بسیار پر اهمیت تر است، تا باطن و درونم. والدین و متولیان به وضوح در دیدگان نسل جدید قرار دارند و هرگونه تناقض برایشان مسیری جدید خواهد ساخت.
احتمالا محصول من فرزندی است که خواهد آموخت بر ظاهر خود آنگونه که تعیین شده عمل کند. گاه اگر مجبور به دروغ گفتن هم بودی موردی ندارد. فرزند من خواهد آموخت آنگاه که مقابل پدرم پای دراز کردم. مقابل بزرگترم برای پاسخ سلام از جای خود حال برخاستن هم نداشتم را چگونه پاسخ دهد.
به احتمال فرزند من خواهد آموخت، هنگامیکه کسی درحال سخن گفتن است می توان میان حرف هایش جفت پا پرید و حتا می توان سر را در گوشی کرد و ثانیه ای با نگاهی به گوینده نشان دهم بله بله متوجه حرف هایت هستم. فرزند من خواهد آموخت گاه می توان از سمت راست سبقت گرفت و گاه می توان با خشم راننده ای را شماتت کرد. فرزندم خواهد آموخت می توان با سرعت بالا در خیابان مسکونی هم عبور کرد.
 و جای تعجبی ندارد که عدم آگاهی و سطحی شدن اصول اخلاقی و معنوی ما را به چنینی که هستیم برساند. الغرض! ما چون به خلوت می رویم آن کار دیگر نمی کنیم؟ و فرزند من خواهد آموخت آنچه را که من بر او سخت گرفتم، اما خود آن را انجام می دادم و برایش بهانه تراشی می کردم. لیکن آنگاه که در خلوت است، می تواند انجام دهد.
و من مانده ام با سوالات عجیب و غریبی که راجب همه چیز دارند. از دین و اعتقادات گرفته تا فرهنگ و عادات روزانه مان. پاسخ هایی که می دهیم نیاز مبرم به منطق و دقت دارد. پاسخ هایی که فرزندمان را متقاعد کند. در غیر اینصورت پاسخ خود را از جای دیگر دریافت خواهد کرد. و این یعنی آیا ما متناسب با اعتقادات و فرهنگی که بر ما آموزش داده اند، آگاهی داریم؟ آگاهی مان به روز است؟ پاسخ مان چه؟ به دور از تعصب و لجاجت و اصرار است؟
مثلا دوستی تعریف می کرد، یکی از اصلی ترین آموزش هایی که به دانش آموزان مقاطع ابتدایی داده می شود، آموزش دروس تاریخی در موزه هاست. دانش آموزان در موزه ها قرار می گیرند و سپس با تاریخ و قدمت کشور خود و سایر کشورها آشنا می شوند. بدون تردید ایران در میان جهانیان رقیب ندارد، گواه غار پبده، گواه دیگر شوش که پایتخت جهان بود.
قدمت چند هزار ساله ایران و اندک فرهنگ برجای مانده را باید در موزه های بزرگ جهان دنبال کرد. با یک سرچ ساده می توان آثار حیرت آور ایران و قدمت چند هزار ساله آن را مشاهده کرد و تاسف آور اینکه، حرمت امامزاده را متولی امامزاده باید نگه دارد و گو اینکه ما خوب عمل نکرده ایم.
واضح ترین دلیل هم می تواند حفظ ظواهر باشد، شعارهای بی خودی. تناقض و برخوردهای چندگانه. اگر سخنی و آدابی وجود دارد، با آگاهی و عمیق نیست. پاسخ درخور و مطلوب برای نسل جدید نداریم. و اینگونه آنها در دنیایی دیگر و به دور از ما زیست می کند. باافکار و سوالات خاص دوره خود.
دین و فرهنگ همراه و همپای همیشگی هم بوده و هستند. اما ما را چه چیزی نجات بخش است؟ مباحث نظری و معرفتی و از طریق ساختن انسان های آگاه و نو، مطابق با شناخت کامل از دنیای جدید ( شهید مرتضی مطهری)
نام:
ایمیل:
* نظر:
شوشان تولبار