یادت چون کنم، که من خود همه یادم!
من ، خرمن ِ نشان ِ خویش، فراباد نهادم
(مناجات خواجه عبدالله)
سلام با عرض ادب و احترام
دوستان فرهنگ و فرهنگ دوستان فرهیخته ام
اینک که حقیر با این منظرگاه به خدمتتان رسیده ام زمان حساس و زمین تلاقی اندیشه هاست و هدف تاثیر گذاری و آیینه پردازی بر فرهنگ،هنر و ادبیات ی است که سالها در رکود خود اسیر گشته و نیازمند حرکتی دیگر است.
پس باشد تا در کنار هم و در موازات شانه های ایستاده در فرهنگ بتوانیم به قدر نقطه ای خاصیت آینگی در خلوص و انعکاس واژه ای محرک باشیم.
باری..
بدین سبب سعی ما بر آن خواهد شد که بتوانیم در حال آییم و اکنون را بنگریم و همراهان کنون را دست گیریم و پیش رویم .
به قدر خود نمی بینیم که این راه تنهایی سر کنیم و به دستی از سوی شما چشم می نهیم که به یاری، بارهای مانده در راه را برآوریم.
و انجماد از این فضا برکشیم و تحرکی دگر بینیم.
پس به استمرار و بودنی از ما بس کنید . دگر شال بر کمر بستن از شما و رزم کلک هاتان تا بر این میدان ، خوش فرود آییم.
باقی بقایتان
ابراهیم ناصری
فروردین 1395
امید که از گلخن سپری یافته برون آییم و گلهای رنج را به هنر بنگریم که سخت اکنون نیازمند به منظر آوردن قرایح امروزیان است.
چه نثر زیبایی
تبریک و احسنت