شوشان تولبار
آخرین اخبار
شوشان تولبار
کد خبر: ۳۲۶۲۰
تعداد نظرات: ۱ نظر
تاریخ انتشار: ۳۱ فروردين ۱۳۹۵ - ۱۸:۱۵

 شوشان - عادل عکرش : 

اصلاحات اجتماعی

اصولا انسان و جامعه نیازمند اصلاحات دائمی است؛ زیرا دشمنانی درونی و بیرونی همیشه در کمین انسان هستند تا او را از مسیر خلقت و خالق دور سازند. (بقره، آیات 168 و 208؛ انعام، آیه 142‌؛ نور، آیه 21) پس از آنجایی که انسان گام به گام از خداوند و حق دور می‌شود، می‌بایست همواره مراقبت کند و به اصلاح اموری بپردازد که آن را فاسد ساخته است.

 تغییر، گاه چنان نرم و آهسته و آرام اتفاق می‌افتد که آدمی متوجه تغییرات در خود و جامعه و جهان نمی‌شود. لذا باید بسیار مواظب و مراقب باشد که این تغییرات در جنبه منفی و غیر سازنده و فسادآمیز نباشد.

 هر انسانی موظف است تا به میزان توان خود در اصلاح خود و جامعه و جهان تلاش کند. (هود، آیه 88) از آنجایی که بر اساس آموزه‌های قرآنی، هر گونه عمل انسانی از جمله اعمال اجتماعی، مبتنی بر شخصیت انسانی است و روان‌شناسی در جامعه‌شناسی نقش اساسی دارد و به سخن دیگر روان‌شناسی بر جامعه‌شناسی تقدم دارد، لازم است تا اصلاح  افکار و اندیشه‌ها بر اصلاح رفتارهای اجتماعی مقدم شود؛ چرا که به تعبیر خداوند« کل یعمل علی شاکلته؛ هر انسانی بر اساس شخصیت و شاکله وجودی خود رفتار می‌کند». (اسراء، آیه 84)  

 خداوند در آیه 16 سوره رعد تغییرات اجتماعی و اصلاحات مثبت را مبتنی بر تغییرات شخصیت انسان‌ها و بهبود درونی آنان دانسته است تا این گونه تغییرات مثبت اجتماعی تحقق یابد. خداوند هم چنین تغییرات در جهان از جمله افزایش بارندگی و برکات آسمانی و زمینی و مادی و معنوی و دنیوی و اخروی را بر پایه تغییرات در شخصیت ارزیابی و تحلیل کرده و می‌فرماید: «ولو ان اهل القری آمنوا واتقوا لفتحنا علیهم برکات من السماء والارض‌؛ و اگر اهل قریه‌ها ایمان آورده و به تقوا گراییده بودند، به طور قطع برکاتی از آسمان و زمین برای آنان می‌گشودیم». (اعراف، آیه96)

 پس تغییر درونی و فردی انسان‌ها عامل اساسی برای هر گونه تغییر اجتماعی بلکه در خلقت جهان است. اگر بخواهیم در جهان تصرف سازنده‌ای داشته باشیم و آن را به خدمت گیریم و مسخر خود گردانیم می‌بایست خود را  اصلاح کنیم تا بتوانیم بیرون و جامعه و جهان را اصلاح نماییم.

 در آیات قرآنی میزان و سطح تاثیرگذاری هر فرد بر جامعه و جهان به میزان خودسازی و تزکیه و تقوای او ارتباط داده شده است. هر چه میزان خودسازی الهی بیشتر باشد، به همان میزان سطح  ومیزان تاثیرگذاری بر جامعه و جهان نیز افزایش می‌یابد.

 از امام امیرمومنان علی (ع) و نیز امام صادق (ع) نقل شده که ایشان می‌فرمایند: مَن اَصلَحَ بَینَهُ وَ بَینَ اللهِ اَصلَحَ اللهُ ما بَینَهُ و بَینَ النَّاسِ؛ کسی که بین خود و خدایش را اصلاح کند خداوند بین او و مردم را اصلاح می‌کند. ( بحارالانوار، ج71، ص366، ح12؛ محاسن، ص29، حدیث13)

پس نوعی تغییر و اصلاحات در شخص پیش از هر تغییر اجتماعی لازم است. اگر اصلاحاتی میان خدا و بنده ایجاد شود این اصلاحات دامنه وسیع و گسترده‌ای پیدا کرده و میان انسان و جامعه و سپس جهان گسترش می‌یابد. پس دایره و سطح تاثیرگذاری هر انسانی بسته به میزان سطحی دارد که انسان در درون خویش با خداوند ایجاد می‌کند و از آن منبع لایزال اصلاحات و قدرت و علم بهره‌مند می‌شود.

1-تفحصی در ادبیات سیاسی غرب

"اصول گرایی" در گفتمان سکولار غرب همان بنیادگرایی یاFundamentalism است، که در درون خود بازگشت به سنت (Tradition)، تحجّر، جزم گرایی و کهنه گرایی را نهفته دارد و "اصلاح طلبی" یادآور حرکت رفرمیستی و نهضت رفرماسیون یا اصلاح دینی در اروپای رنسانس است. با توجه به این مفاهیم، در نگاه اول القاء میشود که اصول گرایان کهنه پرست و قدیمی و اصلاح طلبان نوگرا و مدرن هستند.

همچنین در این ادبیات اصلاح طلبی(Reformism) مکتبی است که در آن از طریق نهادهای اجتماعی تغییراتی تدریجی و زیر بنایی در ساختارهای اقتصادی یا ساختارهای سیاسی دنبال می‌شود. این تفکر در واقع واکنشی اعتراضی بهسوسیالیسمانقلابی بود که معتقد بودند برای ایجاد تغییراتی انقلابی راهی جز انقلاب توده‌ها وجود ندارد.

2-تفحصی در دین

به تعبیر شهید مطهری: اصـلاح طلبی یک روحیه اسلامی است. هر مسلمانی به حکم اینکه مسلمان است خواه ناخواه اصلاح طلب و لااقل طرفدار اصلاح طلبی است. زیرا اصلاح طلبی هم به عنوان یک شـاءن پیامبری در قرآن مطرح است و هم مصداق امر به معروف و نهی از منکر است که از ارکان تعلیمات اجتماعی اسلام است .(مطهری ، نهضت های اسلامی در صد ساله اخیر، ص 7 ـ 8)

بر این اساس اصلاح طلبی جزء جوهر اسلام است و از درون دین سرچشمه می گیرد نه از بیرون آن، یک ضرورت دینی است و یک فریضه مذهبی، چنانکه رهبر فرزانه انقلاب می فرماید: اصلاحات یـک حقیقت ضروری و لازم است و باید در کشور ما انجام بگیرد. اصلاحات در کشور ما از سر اضطرار نیست، جزء ذات هویت انقلابی و دینی نظام ماست، اصلاحات یک فریضه است (بیانات مورخه 28/1/1379)

واژه اصلاح در فرهنگ اسلامی فراتر از رفورم غربی، متفاوت و متغایر از آن در هر دو گفتمان لیبرال و مارکسیستی است. کلمه "اصلاح" و مشتقات آن در قرآن کریم فراوان بـه کـار رفـتـه است. عمل صالح در این کتاب آسمانی هیچ گاه از ایمان جدا نیست. انسان هـایـی کـه در اصلاح یعنی به سامان آوردن امور فردی، گروهی و اجتماعی کوشا هستند مورد ستایش خداوند قرار دارند.

در تعالیم قرآن، انبیاء(ع ) سرآمد اصلاح طلبان محسوب می شوند. حضرت شعیب (ع ) خطاب به مردم زمانش ماهیت حرکت خود را اصلاح طلبی معرفی می کند و اعلام می دارد که با تمام توان و به توفیق الهی چنین خواهد کرد.(هود آیه 88)

خدای بزرگ وعده داده است که هیچ قریه ای را مادامی کـه اهل آن مصلح اند نابود نکند.(هود آیه 117) همچنین اجر مصلحان را تباه نمی سازد:إِنَّا لاَ نُضِیعُ اءَجْرَ الْمُصلِحِینَ. (اعراف آیه 170)

در فرهنگ قرآنی مقابل صالحان و مصلحان، افراد فاسد و مفسد؛ طاغوتیان و ظالمان قرار دارند و به شدت مورد نکوهش الهی قرار گرفته اند.

از رسول خدا(ص ) نیز بیان شده است که: اصلح الناس، اصلحهم للناس (بحارالانوار، ج 77، ص 112) صالح ترین انسان ها، اصلاح طلب ترین آنهاست.

با توجه به آنچه آمد، معلوم میگردد که اصلاح طلبی در گفتمان اسلامی جزء متن اسلام است و چنانکه از قول رهبر معظم انقلاب اسلامی قبلا بیان کردیم، از شاخصه های اصلی تعالیم اسلامی است. بنابراین اصلاح طلبی در گفتمان اسلامی تحول و دگرگونی در فرد، جامعه و دولت بر اساس مبانی، اصول و ارزشهای اسلامی است و در صدد است تا هر فسادی را ریشه کـن کند. با توجه به این تعریف اصلاح طلبی مختص به اقدام دولت حاکم نیست، همچنین هـیـچ گـاه انـقـلاب در دیـن و مـذهـب را مـنـظـور نـدارد، بلکه خرافات و افکار انحرافی، التقاطی و متحجر را نشانه می گیرد. اصلاح طلبی اسلامی در مقابل انقلاب نیز قرار نداردبلکه هر اقدام ضد فساد و افساد به منظور به سامان کردن امور از سوی دولت و مردم با روش انقلابی یا مسالمت آمـیـز در چارچوب اسلام صورت گیرد، اصلاح طلبی اسلامی نام دارد.

تاریخ معاصر ایران، در برهه ای از زمان، از منظر اصلاح طلبی به نظاره سید روح الله خمینی نشست. وقتی در 14مهر 1341 کابینه اسدالله علملایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی را از تصویب کرد این روحانی شجاع آن روزگار، سید روح الله خمینی بود که با این لایحه اعلام مخالفت کرد و سرانجام باعث شد تا "عَلم" در 7 آذر 1341 آن مصوبه را ملغی اعلام نماید.امام خمینی (ره) در آن زمان در سایه اندیشهاصلاح دین از مجرای اصلاح حکومت، خطاب به پهلوی دوم چنین گفت " آقای شاه، من تو را نصیحت می کنم...من نمی خواهم وقتی تو مانند پدرت از مملکت رفتی مردم اظهار خوشحالی بکنند.".در واقع امام خمینی (ره) در پی اصلاح مشی حکومتگری حاکمان زمانه خویش بود، اما چه جای بیان اینکه خردترین اصلاحات در پیکر حکومتهای استبدادی راهی بجز ویرانی و انقلاب نمی پیماید.

اصلاح طلبان که پیش از دوم خرداد 1376 با عنوان جناح"خط امام"شناخته می شدند همواره همانگونه که از عنوانشان بر می آمد به شناخته شده ترین شکل ممکن خود را منتجَب و منتسب رهبر انقلاب می دانستند. امااین جناح پس از رحلت امام(ره) و چندی پس از آن، فوت فرزند ایشان(سید احمد خمینی)، به نوعی از چرخه حاکمیت کنار گذاشته شد.

تا دوم خرداد 76که با ریاست جمهوری سید محمد خاتمی،سیدی از مجمع روحانیون مبارز، جناح چپِ حاکمیت، خود را صاحب قدرت سیاسی یافت و اینبهار اصلاح طلبانبود. اصلاح طلبان در طول 8 سال جلوس بر مسند قدرت اجرایی کشوراگر چه پیکری بی زخم ازتندروی های جناح مقابلنداشتند اما در میان خویش نیز بی نصیب ازحضور تندروهانبودند.(مقصود نگارنده، تایید اعتدال و لزوم دوری از هرگونه افراط میباشد)

در دوران زمامداری اصلاح طلبان فرجام تندروی های عده ای کهسودای حذف کامل اصولگرایاندر سر می پروراندند، جز آن نشد که درتیرماه 1384 ، جناح مقابل به رادیکال ترین شکل ممکن سر بر کندو زمام قدرت سیاسی را بدست بگیرد. اما شوخی تلخ روزگار آنکهبعدها نیز عده ای به نام اصولگرایی عزم حذف کامل اصلاح طلبان کرده بودند. مگر نه آنکه آن امام (ره) بود که در وصیت نامه خویش چنین نگاشت ؛ "از اموری که اصلاح و تصفیه و مراقبت از آن لازم است قوه اجراییه است . گاهی ممکن است که قوانین مترقی و مفید به حال جامعه از مجلس بگذرد و شورای نگهبان آن را تنفیذ کند و وزیر مسئول هم ابلاغ نماید،لکن به دست مجریان غیر صالح که افتاد آن را مسخ کنند"

چگونه می توان خود را غوطه ور در اندیشه های آن مصلح بزرگ قرن دانست و مدعی شد که آنچه "ما" در عرصه عمل می رانیم،هیچگونه مغایرت با اسلام نداردو از خطرانحراف از اصول اسلام و انقلابمصون می باشد؟ مگر نه آن امام(ره) بود که می فرمود "اینجانب هیچ گاه نگفته و نمی گویم که امروز در این جمهوری به اسلام بزرگ با همه ابعادش عمل می شود واشخاصی از روی جهالت و عقده و بی انضباطی برخلاف مقررات اسلامعمل نمی کنند"

و مگر اصلاح طلبی راستین جز این است؟انتقاد و تذکار مداوم بر پایه های استوار اندیشه دینی.اصلاح طلبی جز مراقبت از مشی مشهود و مکتوم اصحاب قدرت، جهت عدم انحراف از اصول نمی باشد.بی گمان کسانی با اندیشه اصلاح طلبی راستین به معاندت و مخالفت، زبان از کام و تیغ از نیام برون می کنند کهاصولشان تنها "قدرت "است و بس. حضرت علی(ع) پس از فوت پیامبر اکرم(ص) و در هنگامه ای که هر گروه و قبیله ای با تمسک به نام رسول خدا، تنها خویش را بر حق می پنداشت، رو به امت پیامبر کرده چنین فرمود: " الا ‏‌و ‏‌ان بلیتکم قد عادت کهیأتها یوم بعث‌الله نبیکم" (همان درد و گرفتاری شما پیش از بعثت پیامبر دوباره بازگشت) و این درد و گرفتاریاختلاف و دگماتیسم و تنها خویش را برحق دانستنبود.


"همبستگی اجتماعی" و "مشارکت عمومی"

بدون شک رشد و تعالی هر نظام اجتماعی در پرتو "همبستگی اجتماعی" و "مشارکت عمومی" افراد آن جامعه میسر می گردد. جامعه شناسان ایجاد همبستگی اجتماعی و مشارکت عمومی جامعه را ناشی از عواملی چون اعتقادات و احساسات مشترک و تعادل و هماهنگی میان باورها و ارزش ها می دانند و عامل اصلی واگرایی انسانها را جدال و ستیز و کمبود امکانات مادی تلقی می کنند. در نگاه اسلامی از جمله عوامل تقویت کننده همبستگی اجتماعی و مشارکت عمومی در سطح نظری و عملی علم، تفاهم، همدلی و نوعدوستی است و عوامل تهدید کننده آن را سوء ظن ها، تهمت ها، خواهش های نفسانی و سایر بیماریهای روحی می داند.

از جمله مفاهیم کلیدی و برجسته در مطالعات اجتماعی و جامعه شناختی، دو مفهوم همبستگی اجتماعی و مشارکت عمومی است. همبستگی اجتماعی در زبان لاتین معادلsocial solidarity به کار رفته است. و در لغت به معنای وحدت، وفاق و وفاداری است که ناشی از علایق، احساسات، همدلی و کنش های مشترک است. این واژه با واژهsocial cohesion مترادف است و با واژه های دیگری همچون یکپارچگی اجتماعی(social Integration)، وحدت(unity)، وفاق اجتماعی(social harmony) نظم اجتماعی(social order) از یک خانواده هستند.

در مورد همبستگی اجتماعی تعاریف مختلفی ارائه شده است، از جمله:احساس مسئولیت متقابل بین چند نفر یا چند گروه که از آگاهی و اراده برخوردار باشند و شامل پیوندهای انسانی و برادری بین انسانها به طور کلی و حتی وابستگی متقابل حیات و منافع آنها باشد. به زبان جامعه شناختی همبستگی پدیده ای را می رساند که بر پایه آن در سطح یک گروه یا یک جامعه، اعضا به یکدیگر وابسته اند و به طور متقابل نیازمند یکدیگر هستند.

درخصوص مشارکت نیز تعاریف متعددی ارائه شده است، از جمله:مشارکت عبارت است از قبول همکاری آگاهانه و از روی میل و اراده برای رسیدن به یک هدف خاص. به عبارتی دیگر شرکت همراه با اختیار در یک عمل جمعی توأم با تعهد با مسئولیت بر مبنای استفاده از اطلاعات و فرصت ها می باشد.

آگوست کنت، جامعه شناس فرانسوی، ملاک شکل گیری وفاق و همبستگی اجتماعی را بر توافق اذهان آدمیان می داند و معتقد است که جامعه به وجود نمی آید، مگر آنکه اعضای آن اعتقادات واحدی داشته باشند. افکار بر جهان حکومت می کند و جهان را دگرگون می سازد. به بیان دیگر، همه دستگاههای اجتماعی براساس عقاید بنا شده اند و بحران های سیاسی جوامع امروزی ناشی از هرج و مرج فکری آدمیان است.

امیل دورکیم جامعه شناس دیگر فرانسوی نیز معتقد است که همبستگی اجتماعی و وفاق ملی براساس ارزش ها و قواعد اخلاقی و پذیرش این ارزش ها از جانب اکثریت افراد جامعه صورت می گیرد و نقش کم رنگ مذهب در جامعه و فردگرایی در جوامع جدید، آفت بزرگ وفاق اجتماعی است. (پایگاه اطلاع رسانی حوزه)

پی نوشت: با توجه به آغاز دور دوم تبلیغات نامزدهای مجلس شورای اسلامی در اهواز، باوی، کارون و حمیدیه، تصمیم بر تبیین این واقعیت گرفتیم که "مشارکت عمومی" مردم فهیم این حوزه های انتخابیه –همگام با سایر حوزه ها- کلید نیل به "همبستگی اجتماعی" و رقم زدن یک انتخاب آگاهانه در مسیر "تغییر" و برون رفت از مشکلات عدیده است. تاریخ گواهی می دهد که هرگاه شاهد مشارکت عمومی مردم به میزان مطلوب و حداکثری بودیم، انتخاب های به مراتب بهتر و سالم تری رقم خورده است.


اعتماد (trust) یکی از جنبه های مهم روابط انسانی و زمینه ساز مشارکت و همکاری میان اعضای جامعه می باشد. همچنان كه از شواهد كتاب‌ها و مقالات بسياري كه اخيراً در مورد مفهوم اعتماد و نظريه‌هاي مربوط به آن نوشته شده بر مي‌آيد، اعتماد را به آساني نمي‌توان تعريف كرد. به علاوه، آنچه موضوع را بيشتر پيچيده مي‌كند، مترادف‌هاي بسياري است كه براي آن وجود دارد از جمله اشتراك، همدلي، تحمل و برادری، وابستگي، اطمينان، اعتقاد، وثوق، باور، ايمان، به دیگری تکیه کردن و غیره...

"اعتماد در زبان فارسی مترادف با تکیه کردن، واگذاشتن کار به کسی، اطمینان، وثوق، باور و اعتقاد به کار گرفته می شود" (عمید،201:1369). در فرهنگ لغت آکسفورد اعتماد به معنی اطمینان به بعضی از صفات یا ویژگی یک شخص و یا حتی درستی و حقانیت یک نظریه تعریف شده است. با وجود اینکه تاکنون اندیشمندان اجتماعی تعاریف مفهومی بسیاری از اعتماد مطرح کرده اند که دارای تفاوت های زیادی است و همگی آن ها در مورد تعریف این مفهوم وفاق ندارند.

در ادامه به برخی از این تعاریف اشاره می شود:

امیل دورکیم، اعتماد را آرامشی می داند که حاصل زندگی مسالمت آمیز بشر در کنار همنوعانش در حالت صلح و به دور از هر گونه دشمنی و خصومت است. گئورگ زیمل، "اعتماد را معادل کلمه ایمان به کار می برد و به اعتقاد وی نوعی ایمان و اعتقاد به افراد جامعه است" (گلابی،28:1384). در کارهای فردیناند تونیس "در جوامع سنتی یا گمین شافت اعتماد مانند احترام و حس تعلق شخصی، فضیلتی برای افراد است، در حالی که در جوامع مدرن یا گزل شافت اعتماد غیر شخصی و رسمی است" (ازکیا و دیگری،156:1384).

چارچوب نظری شکل گیری اعتماد اجتماعی

در بررسی پیشینه مطالعاتی اعتماد اجتماعی ضعف عمده در کمبود مطالعه نظری و تجربی عوامل مؤثر بر شکل گیری اعتماد اجتماعی است. با مروری بر نظریه پردازی های صورت گرفته، اعتماد و نظریه های مربوط به آن را می توانیم در سه سطح خرد، میانی و کلان مورد توجه قرار دهیم. در هر یک از این سطوح، می توان تئوری های متفاوتی را قرار داد که هر یک از منظر و دیدگاه خاصی به اعتماد می نگرند.

در سطح خرد اعتماد به عنوان ویژگی فردی مطرح می شود و بر احساسات، عواطف و ارزش های فردی تأکید می گردد و در بررسی اعتماد تئوری های شخصیت و متغیرهای فردی مورد توجه قرار می گیرد. بر اساس این دیدگاه اعتماد با مفاهیمی چون همکاری، صداقت، وفاداری، صمیمیت، امید و دگرخواهی ارتباط نزدیکی دارد. نظریه پردازانی همچون کلمن، اریکسون، پیتر ام بلاو و جانسون و ... از منظر نظریه های خرد به بررسی و تحلیل مفهوم اعتماد پرداخته اند. نظریه پردازان خردنگر به منظور تحلیل معنا و مفهوم اعتماد سطح تحلیل خرد و سطح مطالعه کنش را برگزیده اند. همه این نظریه پردازان اعتماد را به عنوان یک ویژگی فردی و متأثر از کنش های افراد در نظر می گیرند.

در سطح کلان اعتماد به عنوان ویژگی روابط اجتماعی و یا ویژگی نظام اجتماعی و به طور کلی به عنوان یک ویژگی جمعی مفهوم سازی می شود. نظریه پردازانی مانند دورکیم، تونیس، اسپنسر، زیمل، پارسنز، اینگلهارت، پاتنام، فوکویاما، لوهمان و غیره سعی کرده اند با تاکید بر ساخت اجتماعی جامعه، به مطالعه اعتماد اجتماعی بپردازند. همه این نظریه پردازان سطح تحلیل کلان را برای بررسی خود درباره اعتماد برگزیده اند. همین طور در بررسی و تحلیل مفهوم اعتماد، سطح مطالعه خود را بر روی ساخت اجتماعی متمرکز ساخته اند.

در بینابین نظریه های خرد و کلان اعتماد، نظریه پردازانی چون گیدنز با طرح تئوری ساختار بندی هر گونه تقلیل گرایی را در بررسی مفهوم اعتماد رد کرده و با تلفیق سطح تحلیل خرد و کلان و سطح مطالعه ساخت و کنش به بررسی و تحلیل مفهوم اعتماد پرداخته اند. به عقیده گیدنز "در جوامع پیش از مدرن اعتماد از نوعی پایبندی چهره دار و مبتنی بر هم حضوری بوده است. در حالی که در عصر مدرنیته و جهان مدرن امروزی وضعیت این چنین نیست. اعتماد غیر شخصی به دیگران ناشناس ناشی از ماهیت رشد یابنده نظام های انتزاعی می باشد. وجه عمده اعتماد در دوران مدرنیه، پایبندی بی چهره ای است که در نظام های تخصصی معنا پیدا می کند" (ریتزر،768:1386).

در یک جمع بندی کلی می توان گفت اعتماد اجتماعی در سطوح مختلف خرد، میانه و کلان تخریب و تضعیف می شود؛ عوامل تخریب کننده اعتماد اجتماعی در سطح خرد، منفعت طلبی افراطی افراد است. از آنجا که انسان ها به طور ذاتی، منفعت طلب هستند، وقتی این منفعت طلبی حالت افراطی به خود بگیرد، افراد سعی می کنند با استفاده از روش های کاذب، سهم بیشتری از امکانات و منفعت را برای خود طلب کنند. در سطح میانه، موضوع رقابت های کاذب بین نهادها و مؤسسات مطرح می شود. در سطح کلان نیز، جاه طلبی کشورها عامل اصلی تخریب اعتماد اجتماعی محسوب می شود. به طوری که هرچه کشورها جاه طلبی بیشتری داشته باشند، دیگر کشورها نمی توانند به آنها اعتماد کنند.(وبسایت علوم اجتماعی ایران، اقتباسی از مقاله محمّد رحیمی)

 ادامه دارد...

comment
نظرات بینندگان
غیر قابل انتشار: ۰
انتشار یافته: ۱
comment
comment
حمیده
|
Iran, Islamic Republic of
|
۲۳:۲۸ - ۱۳۹۵/۰۲/۰۱
comment
0
0
comment بسیار قابل تامل و تاثیر گذار بود
درود بر آقای عادل عکرش،نوشته های زیبای شما
کاملا با منطق و.عرف ودین و عقل سازگار هست
نام:
ایمیل:
* نظر:
شوشان تولبار