هادي غفاري خاطراتي از گذشته دارد كه پس از سالها شنيدني است، بهويژه خاطراتي كه پيش از اين از سوي افراد نام برده در خاطرات او بيان نشده بود. عضو مجمع نيروهاي خط امام با بيان اينكه «پدر كشور را معاملهگري در ميآورد» گفت: فلان كس را بگذار فلان جا، آقاي وزير بهداشت بهمان كس را بگذار مدير بهمان مركز، آقاي وزير كشور آن دیگر کس را بگذار آنجا! رضاخان چرا از مدرس ميترسيد؛ چون مدرس اهل معامله نبود و وقتي اهل معامله نباشي زبانت باز است. زير نماينده به لحاظ مالي و اخلاقي نبايد خيس باشد. نمايندهاي كه زير خودش خيس است تا حرف بزند، ميگويند فلان مطلبت را ميگوييم و ساكت ميشود.
در ادامه بخشهايي از گفتوگوي هادي غفاري با ايرنا آمده است:
- معتقد نيستم بايد زياد به احمدينژاد پيله كنيم بلكه بايد به مردم پيله كرد. يكي از اين مردم هم خود من هستم. مردم شايسته مسئولاني هستند كه دارند. مردمي كه با گرفتن يك گوني سيب زميني يا يك چادر زنانه فريب ميخورند و به كسي راي ميدهند همان بهتر كه بگذاريم گول بخورند. ممكن است بگوئيد خب اينها فقير هستند ولي من ميگويم شما سيب زميني و چادر را هم بگير ولي به آن شخصي كه اينها را ميدهد راي نده.
- توصيه شخصيام به آقاي روحاني اين است كه براي حفظ سمت و سويي كه به آن معتقد است افرادي را در پستهاي كليدي نگمارد كه نه تنها به اصلاحات معتقد نيستند بلكه مخالفند. در كشورهاي آزاد هم كسي كه تفكر رئيسجمهور را قبول ندارد سر مشاغل حساس نميگذارند. غفاري در پاسخ به اينكه اسرائيل ياسر عرفات را به قتل رساند گفت: بعيد ميدانم. چرا بكشد؟ عرفات ديگر ضرري براي آنها نداشت. يك عنصر بي ضرر را چرا بكشند؟! من به مرگ صدام حسين و امام موسي صدر هم مشكوكم و قتل اسامه بنلادن را كه اصلا باور نميكنم. براي اينكه سياست بي پدر و مادر است. من معتقدم بنلادن قطعا زنده است؛ وگرنه چرا گفتند جسد او را به دريا ريختهايم؟ اگر او را كشته بودند جنازهاش را بيرون ميآوردند و صدها فيلم و عكس از آن نشان ميدادند و آن را چماقي عليه ديگران ميكردند.
- از ۲۱ تا ۲۴ بهمن نخوابيده بودم. بعد از سه شب به خانه آمدم و افتادم. تازه خوابم برده بود كه ديدم تلفن خانه مرتب زنگ ميزند و دستبردار هم نيست. گوشي را برداشتم. خدا رحم كرد كه به شخص آنسوي تلفن دري وري نگفتم. صداي آنسوي گوشي با صلابت گفت: آقاي هادي غفاري سلام عليكم. من مرتضي مطهري هستم. امام گفتند از جانب ايشان به شما بگويم الساعه برويد و آبادان را تحويل بگيريد. به مادرم گفت من ميروم آبادان، به خانمم بگو امام گفت و هادي هم گفت چشم.
- من ۲۶ بار ترور شدم ولي نگذاشتم چندان رسانهاي شود. - مطهري، بهشتي و امثال من با ترور مخالف بوديم؛ چون مقلد امام بوديم و ترور مخالف فتواي ايشان بود و آن را حرام ميدانستند. حتي در كشتن حسنعلي منصور نيز امام به موتلفهايها اجازه اين كار را نداد و آنها رفتند و از آیتا... ميلاني مجوز شرعي گرفتند.