شوشان - فاضل خمیسی :
وقتی پرهای زیباترین و زشت ترین پرنده ها ریخته یا کنده میشود،آنوقت قضاوت در زشتی و زیبایی بی معنا میگردد.
اصلاً ! قطعه ، قطعه کردن پرندگان با وجود پَرهایشان از دو منظر سخت است :یکی از نظر فنی که تکلیف چاقوی قصابی را مشخص نمیکند که به کدام جهت حرکت کند و از سوی دیگر ؛وجود پر بر پرنده و لو اینکه سربریده باشد ، نوعی احساس زنده بودن را القاء میکند . و مثله کردن موجودی که حس شود، زنده است ، چندش آور و اندوه بار است.
پَر برای پرواز حکم نفس و زندگی دارد ، وتا زمانیکه بر پوست پرنده باشد ، حتی اگر آن پرنده مُرده باشد ، انتظار زنده شدن و پریدن ،موضوعی محال نیست .
شاید از اینرو بود که وقتی حضرت سلیمان (ع) فکر کرد ؛هد هد؛ آن پرنده ی مقربش به او خیانت کرده سه راه را برای مجازاتش پیشنهاد میدهد و از او میخواهد یکی از آنها را انتخاب کند :
اول اینکه تمام پرهایش را بِکند و بدون هیچ پری به زندگی ادامه دهد.
دوم ، هدهد را تا آخر عمر زندانی کند و سوم مرگ از راه ذبح شدن است.
سلیمان (ع) از آنجا که به روحیات هُدهُد آگاه بود و میدانست پرواز و اوج گرفتن و احساس آزاد بودن عین زندگی برای اوست ، عمداً گزینه مرگ را در رتبه سوم قرار داده بود ،شاید انتخاب مرگ برای پرنده ای که به آزادی و پرواز خو گرفته ، آسانترین انتخاب باشد.
هُدهُد بخوبی میدانست هر روز بدون پَر زیستن از هزار بار مُردن بدتر است ....،
امااین مانع نشد که خیلی از پرندگان متمرد ، زندگی بدون پَر را انتخاب نکنند !!