شوشان - حسن دادخواه:
پدیده " زبان" همواره در تغییر و تحول تدریجی است و همراه با پیشرفت فکری و تحولات اجتماعی، به جلو می رود و پوست جدید بخود می گیرد. واژگان کهنه در گذر زمان جای خود را به واژگان نو می دهد حتی جمله بندی ها دستخوش دگرگونی می شود تا انسان بتواند بواسطه "زبان"، افکار و اندیشه های جدید خویش را به دیگران منتقل کند. از این رو، " زبانی" پویا و بالنده است که بتواند همپای زمان پیش برود و با "زمانه" هماهنگ شود و پا بر جا بماند.
بر این پایه، برای ایجاد انواع ارتباط میان انسان ها، سخنوران و آموزگاران و مربیان جامعه بایسته است تا همگام با رشد اندیشه بشری و تحولات فکری جامعه، " زبانی" مترقی و پیشرفته و مناسب و متناسب با روح زمانه داشته باشند تا در مفاهمه و تاثیرگذاری بر مخاطبان موفق شوند.
نیک روشن است که با زبان کهنه نمی توان نسل جدید را قانع کرد یا اندیشه ای سترگ را نمی توان با زیانی که رنگ باخته است، به مخاطب منتقل نمود یا دل هایی را به اندیشه ای والا جذب کرد.
در اوج روزهایی که استان هایی از کشورمان درگیر سیلی بنیان کن بود و هموطنان عزیزمان، خانه و ثروت و همه داشته های خویش را بر آب می دیدند، برخی از واعظان و متدینان که دستی بر بلندگوهای حکومتی دارند، با هدف کاستن از آلام سیلزدگان، از سویی پدیده سیل را آزمون الهی و وسیله ای برای امتحان کردن بندگان دوستداشتنی، از جانب خدا و پروردگار دانسته و از سویی دیگر خواهان پیگرد قضایی عاملان و کوتاهی کنندگان می شوند.
اری در کتاب های آسمانی از جمله قران کریم، خدا فرموده است که در مواردی، برخی افراد شاخص و پیامبران و جمعیت هایی را دچار ابتلاء و امتحان نموده و یا به خاطر رفتارهای ناپسندشان، با پدیده های طبیعی مانند زلزله و خشکسالی و....آنان را مورد خشم و غضب خود قرار داده است. ولی پرسش آن است که به استناد این گواهی الهی، در همه دوران های بعدی، آیا می توان بروز پدیده های طبیعی را امتحان الهی و یا نشانه ای از خشم خدا دانست؟
بر پایه آنچه در داستان های مقدس آمده است، آزمون ها و امتحانات الهی برای محک زدن و نشان دادن راستی ایمان فرد مورد امتحان به دیگران و به ظهور رساندن درجه اعلا از بندگی اوست.
در همین داستان های مقدس، پدیده هایی همچون خشکسالی و زلزله و مانند آن در یک سرزمین و برای جمعیتی ناسپاس و طغیانگر، به امر الهی و خارج از سلسله علل و معلول با هدف تنبیه و عذاب دنیوی ایشان، رخ می دهد. ولی آیا همه پدیده های طبیعی در همه سرزمین ها و زمان ها اینگونه اند؟ بی گمان خیر!
بر پایه باورهای فلسفی و هستی شناسانه فیلسوفان از جمله متکلمان مسلمان و نیز دانشمندان ( مسلمان) علوم طبیعی، جهان مادی در سلسله ای از علل و معلول قرار دارد و خدای متعال گر چه سرسلسله نظام علّی و معلولی است ولی دخالت مستقیم و بی واسطه در رخدادهای طبیعی و مادی ندارد و بدون فراهم شدن مقدمات برای رخداد یک معلول، هیچ معلولی بوجود نمی اید و بر همین اساس، انسان با علم به علت ها و مجهز شدن به ابزارهای مادی اگر از تحقق علت ها جلوگیری کند می تواند از بوجود آمدن معلول نیز جلوگیری کند و یا خطرات بروز یک پدیده طبیعی را حتی به صفر برساند یا از موهبت ها و انرژی های موجود در یک پدیده طبیعی بهره مند گردد.
بر همین پایه است که پدیده های طبیعی در کشورهایی که به لحاظ علمی و تجهیزاتی عقب مانده اند، خطرآفرین و بحران زاست ولی در کشورهای پیشرفته، قابل پیش بینی و کنترل است و خطرات آن به حداقل کاهش می یاید.
جالب توجه است که مردمان موجود در این کشورهای عقب افتاده که همواره در معرض خطرات بلایای طبیعی اند، عموما مسلمان و متدین و عامل به ظواهر دین آسمانی هستند یا به فسق و فجور شهره نیستند.
با توجه به آنچه گذشت بنظر می رسد که مبلغان مذهبی و خطیبان و سخنرانان کشورمان در واکاوی علل بروز بحران ها و حوادث و بلایای طبیعی با احتیاط و دانش بیشتر و روزآمد کردن زبان خویش، موجبات وهن دینداری و ایمان مومنان را فراهم نکنند.