حرکت اصلاحی اخیر در ایجاد ارتباط دوباره با کشورهای همسایه خلیج فارس، به هر دلیل، می تواند سرپلی برای عبور به سوی اصلاحات باشد، هر چند از نامگذاری آن به شروع «اصلاحات» طفره برویم و آن را برای طیف خاصی سند بزنیم !
شوشان ـ حسن دادخواه :
شعار و خواسته جناح یا احزاب یا طیف اصلاح طلبان در ربع قرن اخیر در ایران را شاید بتوان در گزاره ای مانند « ایجاد تغییر و اصلاح در سیاست های کلی، برنامه ها، اهداف و شیوه حکمرانی و فرآیندها با تمرکز روی برآورده شدن حقوق قانونی مردم و توزیع و چرخش قدرت و پاسخگو بودن مقامات» خلاصه نمود.
این مرام، البته در سراسر عمر نوپای خود با فراز و نشیبها و مخاطراتی همراه بوده است. در هر حال، در همه کشورها، بینشها و گرایشهای معطوف به قدرت، همواره با رقابت و چالشهای جدی و پر خطر روبرو است.
دلسوزان و دغدغه مندانی که برای سرنوشت مردم و کشور و دین و میهن از هیچ کوششی دریغ ننموده اند، همواره خواهان تحقق اهداف اصلاح طلبانه بدور از خشونت و بدور از مخاطرات احتمالی برای یکپارچگی کشور بوده اند و از همین رو و به رغم هزینه بالای کنشگری، با این وجود، دل در گرو برآورده شدن ایده خویش دارند و بدون به انتظار نشستن برای حذف دیگران، می کوشند تا شرایط را برای بهبودی کشور در همه زمینه ها فراهم کنند.
در میان این طیف و نیز در میان طیف های رادیکال، در سالهای اخیر، موجی از ناامیدی به امکان اصلاح درونزا، همراه با دلایلی بر عدم اصلاح ناپذیری دولت و حاکمیت، وزیدن گرفت تا آنجا که هر نوع صدای اصلاح طلبانه با مخالفت و برچسبهایی مانند« دوست دزد و رفیق قافله»، از سوی اقتدارگرایان و نیز برخی همراهان روبرو می شد.
از سوی دیگر، بی توجهی حاکمیت به توصیه های دلسوزانه بسیاری از متخصصان علوم انسانی و علوم سیاسی و کارشناسان محیط زیست و .....البته نشانه های از مقاومت و پافشاری بر رویه های معیوب و نادرست دارد و داشت و همین موضع، بهانه و به استدلالی برای طرفداران اصلاح ناپذیری حاکمیت تبدیل شد.
در بیش از دو دهه اخیر، مردم با شرکت گسترده پای صندوق های رای، رفتار مدرن و صلح جویانهای را از خود نشان دادند تا اثبات کنند، مراجعه به صندوق رای، بهترین وسیله و ابزار و امکان برای ایجاد تغییر است ولی این انتظار و خواسته عملا و با رفتارهای تند و یکسویه و محدود کننده دولت و بخش هایی از حاکمیت، به محاق رفت و امیدها را به ناامیدی سوق داد تا آنجا که، امید به اصلاح درونزا، به وقوع یک «معجزه حاکمیت» تبدیل گشت.معجزه ای که هر روز و ساعت تاخیر در وقوع آن، می تواند و می توانست به شروع و فراگیری اعتراضات مخرب و ویرانگر مردمی منجر شود.اعتراضاتی بدون تحزب و رهبری و بدون تدوین راهبرد مورد اتفاق همه آحاد مردم.
اما این معجزه حاکمیت، از کدام نقطه و چه زمانی و چگونه قرار است به وقوع نزدیک شود؟ انتظاری فرساینده و کشنده برای دلسوزان وامانده و درمانده!
حرکت اصلاحی اخیر در ایجاد ارتباط دوباره با کشورهای همسایه خلیج فارس، به هر دلیل، می تواند سرپلی برای عبور به سوی اصلاحات باشد، هر چند از نامگذاری آن به شروع «اصلاحات» طفره برویم و آن را برای طیف خاصی سند بزنیم !
تغییر رویکرد در سیاست خارجی، از جمله زمینه های پر آسیبی است که تاکنون آسیبهای بی شماری را به اقتصاد، فرهنگ و دانش و اجتماع جامعه ایران وارد نموده است. ملتی که در تحریم های فلج کننده، به زعم بعضی ها، نه تنها فلج نشد بلکه به رشد دستیافت، بی گمان در ارتباط آزاد و رقابتی و بدور از تنش با جهان، به رشد صد برابری خواهد رسید.
این تغییر در رویکرد را با خوش بینی می توانیم آغازی بر وقوع یک ،«معجزه تدریجی» و گام به گام تلقی کرد حتی اگر فرآیند آن به چهل سال دوم از عمر نظام جمهوری اسلامی به درازا بیانجامد.