شوشان ـ منوچهر برون :
بار دیگر غبار بر چهره اهواز نشست؛ مهمانی ناخوانده که سالهاست بیوقفه بر آسمان خوزستان چنگ میزند. امروز، شهروندان اهوازی صبح خود را نه با نسیم که با نفستنگی آغاز کردند. بیمارستانها آمادهباش شدند، دستگاههای اکسیژن روشن و نگاههای نگران مادران، کودکان و بیماران به آسمان خاکستری دوخته شد.
گرد و غبار دیگر برای مردم خوزستان یک بحران نیست، بلکه بخشی از زندگی روزمره شده است؛ تلخ، نفسگیر و فرساینده. از دهه هشتاد تاکنون، دهها وعده برای مقابله با این پدیده داده شده: مهار کانونهای ریزگرد، آبرسانی به هورالعظیم، کاشت درختان مقاوم، مدیریت منابع آبی در مرزهای شرقی و غربی. اما نتیجه چه بوده؟ امروز هم، همانند روزهای پیش، خوزستان در محاصره غبار است و امیدها به تصمیمهای واقعی همچنان در مه ماندهاند.
مردم خوزستان سالهاست بهای سوءمدیریت منابع آب، سدسازیهای غیراصولی، خشکاندهشدن تالابها و بیتوجهی به اکوسیستم منطقه را با جان خود میپردازند. گرد و غبار، صرفاً یک پدیده جوی نیست؛ این یک مسئله امنیت انسانی است. نفس مردم خوزستان، نباید تاوان بیتوجهیها و تصمیمات نادرست دیگران باشد.
کودکی که در اهواز با اسپری تنفسی به مدرسه میرود، سالمندی که از خانه بیرون نمیزند، بیماری که هر بار حمله گرد و غبار را با حمله آسم اشتباه میگیرد، همه در انتظار اقداماتی ملموس و فوریاند. راهکارهای مقطعی و بخشنامههای اداری، دیگر مرهم این زخم کهنه نیستند.
اگر امروز گرد و غبار را جدی نگیریم، فردا بحران مهاجرت، فروپاشی زیستمحیطی و افزایش نارضایتی عمومی، ما را در برابر سؤالاتی قرار خواهد داد که پاسخهایشان بسیار گران تمام میشوند.
مردم خوزستان از دولت و نهادهای مسئول نمیخواهند معجزه کنند، اما انتظار دارند که اولویتبندی، برنامهریزی واقعی و اجرای بدون تعارف را جایگزین وعدههای تکراری کنند. نفس خوزستان در گرو ارادهای ملی است؛ ارادهای برای آنکه این "مهمان ناخوانده" بالاخره خداحافظی کند.