شوشان تولبار
آخرین اخبار
شوشان تولبار
کد خبر: ۱۱۲۴۷۸
تاریخ انتشار: ۱۳ ارديبهشت ۱۴۰۴ - ۱۶:۵۵

شوشان ـ مجتبی حلالی :

همه جا خاک است. درختان سبز نیستند. تابلو ها به زردی میروند. خوردوها جالب ترند! ترکیب سفید و زرد. مشکی زرد. آبی و زرد و ... زمین ها نیز سراسر خاک شده با هر قدم رد پایی از ما بر زمین می ماند. ردپای ما حاصل رد پای افرادی است که استان را چنین روزی نشاندند.

2 شب است که نتوانسته ام بخوابم. پلک روی هم نگذاشته ام. از سر درد و چشم درد، تا سرفه و سوزش گلو! ناشی از گرد و غباری که بدون تردید میزان آلایندگی و آلودگی آن بیشتر بود. در واقع آلایندگی و آلودگی بود و اندکی گرد و غبار. اکنون بیمارستان و درمان و ...

می دانید بدترین قسمت بی خوابی کجاست؟ اینکه خوابمان بیاید ولی نتوانیم بخوابیم. خب همین نخوابیندن است که سبب ساز آغاز فکر و خیال هم می شود، اینگونه در کنار دردهایی که می کشیم، فکر و خیال هم داریم، فشار و اعصابمان هم به هم می ریزد. از ما چه باقی می ماند!؟

یکی از دوستان که پزشک هم هست، می گفت: خیلی از شبها که نمی توانم بخوابم و یا دیر وقت به خواب می روم، میزان خواب آلودگی ام در حدی است که چشم هایم پس از بیدار شدن نیمه باز هم نیستند و تنها مسیرهای منتهی به سرویس و آشپزخانه را می توانم تشخیص دهم. برای رهایی از این میزان خواب آلودگی چشم؛ راه حلی داد: 5 ثانیه زول زدن به نور خورشید. بارها انجام داده ام و موثر است.

امروز صبح هم خواستم همین ترفند را اجرا کنم که دیدم نور خورشیدی در کار نیست. دایره زرد رنگ و نورهایی که در گیر و دار تاری و کدر شدن آب و هوای خوزستان توانی برای ساطع شدن بر صورت و چشم هایم نداشتند. چه آنکه این آلودگی و گرد و غبار تولید بشر در برابر درخشندگی خورشید نیز پیروز است، چه برسد به جسم مان.

سالها پیش و آن زمان که گرد و غبار دائما فزونی می یافت، سازمان محیط زیست همواره در گزارش ها و مطالب تولیدی مان مورد نقد قرار می گرفت. تا اینکه محمود هرمزی راد، مدیرکل وقت قراری را هماهنگ کرد تا در محل دفترش نشستی برگزار کنیم. من و امید حلالی بودیم و یکی دو نفر دیگر از دوستان. اندکی نگذشت که یکی از شدیدترین گرد و غبارها را مشاهده کردیم. واژه آخرالزمان است، هنوز در گوشم نجوا می کند.

آسمان سورمه ای و قرمز بود. گریه می کرد و می گفت اگر همین امروز پروژه کمربند سبز اهواز را آغاز کنیم، بدون هیچ مشکلی و با تامین همه نیازها مانند نهال و اعتبار و ماشین آلات و غیره، 10 سال زمان نیاز است تا این پروژه نتیجه دهد. از آن روز دست کم 18 سال می گذرد. شرایط هم چنین است. آن زمان گرد و غباری اگر بود از کشورهای همجوار وارد می شد. اما این گرد و غبارهای آغشته به آلودگی های صنعتی ناشی از دست بردن در محیط زیست است، این وضع اسفبار ناشی از خشکاندن هور العظیم، فلرهای نفتی، مازوت سوزی، آلایندگی های صنایع فولاد است. ضمن اینکه گرد و غبارهای میهمان هم همچنان وجود دارند. گرد و غبار محلی هم هرازگاهی رخ می نماید.

شرایط خوزستان را، تاریخ قضاوت خواهد کرد. چنین وضعیتی برای مردم استانی که همواره در شعارهای انتخاباتی نقل محافل بوده اند برازنده نیست. اینکه خوزستان حقش این نیست. خوزستان را باید ویژه رسیدگی کرد. خوزستان قطب اقتصاد کشور است و باید فکری به حال این استان زرخیز کرد. از انتخابات محلی گرفته تا ملی همه خوزستان را می خواهند که نجات دهند. اما اوضاع می گوید: فریب است. بازی و موج سواری است. ما هم ساده و خوش باور. این است که چنینیم.

تاسف آور است که در بیکاری سرآمدیم. برای بانیان چنین اوضاعی که قدشان برای مسوولیت و حل مشکلات موجود بسیار کوتاه بوده و هست. در آلودگی هوا همواره در صدر اخباریم و اتفاقا چندباری هم در سطح دنیا رتبه اول را کسب کرده ایم. وضعیت امکانات و رفاهیات هم که نمایان است. ماییم و ساحلی. کارونی که بوی نامتبوع می دهد، هوا گرم و آلوده است، پل طبیعت را مسدود کرده اند، این حوادث و بی کفایتی ها در استانی رقم می خورد که منابع خدا دادی را در اختیار داد، که هر کدام به تنهایی قابلیت تامین نیازها و مدیریت کشور را فراهم می کند.

با مرور 22 سال اخیر که وارد مطبوعات شدم و موضوع های تکراری را به نثر درآوردم، در نهایت به رد پای افرادی می رسم که هر کدام با ده ها وعده آمدند و رفتند. هیچ مشکلی را حل نکردند و امروز از عملکرد خود دفاع می کنند، چه آنکه چیزی که امروز تصمیم گرفتیم، نتایجش را بعدها مشاهده خواهیم کرد و امروز نتیجه تصمیم گیری های افرادی را مشاهده می کنیم که طی این سالها با سوء مدیریت استان را با چنین وضع اسفباری دچار ساختند. بارزترین آن نیز نحیف شدن کارون است. گرد و غبار و آلایندگی هاست. بیکاری جوانان بومی است.

نکته بارز این است که اگر می توان با بهانه دغدغه مندی برای آبرسانی به مردم اما برای صنایع و کشاورزی سایر استان های کشور و اتفاقا خشک و کویری انتقال آب از سرشاخه های رودخانه کارون را به بدل کرد و به این روز دچارش ساخت! آیا برای مشکلات زیستی مردم خوزستان نمی توان عزمی ملی رقم زد؟ آیا مسوولین استان و نمایندگانش دغدغه و عزمی برای حل مشکلات موجود داشته اند؟ می دانند و می بینند و توجه نمی کنند. اولویت نیست؟ منابع هست و برای خوزستان نیست؟ مشکل این شرایط رقم خورده برای خوزستان واقعا در چیست؟

نخبه ها می روند، سرمایه گذاران استانی بهتر برمیگزینند، سرمایه گذاری در استان کاهش می یابد، گویی که استان به سمت کارگاهی شدن می رود. آنچه که باقی ماند و افزایش یافت، گرد و غبار، آلودگی های نفس گیر، بیکاری، مدیران پروازی و ده ها مورد دیگر.

امروز گربه ای مرد. نه با شکوه، نه در آرامش، نه حتا در سایه ای از شفقت. یکی از آن موجودات دو پای متکبر، از آن جنس که با غرور زمین را می خراشد و با شتاب بی فکری و بی مهری از روی تن نحیف گربه گذشت. و گربه در اوج درد، در بستر آسفالت داغ، در آغوش خون خویش جان داد.

چه ساده، چه خاموش و چه بی نشان. و آن موجود دو پا، بی هیچ توقفی، بی لحظه ای مکث حتا نه از سر شرم که از روی تعجب، ساده گذشت. نه برگشت، نه اندیشید. شاید هم اصلا ندید. یا بدتر! دید و ندید گرفت. و این است خلق اشرف مخلوقات؟

نام:
ایمیل:
* نظر:
شوشان تولبار