قرائتی روانشناختی از فیلم "مرثيه ای برای یک رؤيا"

شوشان ـ خالد لويمى :

بعضى واقعيت هاى اجتماعى از منطق خوبى  برخوردار نيستند و نمى شود از آنها دفاع كرد و بسطشان داد بلكه اخلاقى ترين مواجه با آنها در تصليح مقدماتِ منجر به حدوث شان است. فقر و نظام نامتوازن توليد و توزيع ثروت و ساختار طبقاتى جامعه، تبعات نامناسبى براى طيفِ ضعيف جامعه دارد بنحوى كه بهر جهت كه بچرخد سرگيجگى اش بيشتر مى شود آنان كه برخوردارترند هر كارى كه مى خواهند مى توانند انجام دهند و هر رؤيايى كه در سر دارند را مى توانند محقق كنند تا اينجاى كار اشكالى ندارد و خوب و بدش به خودشان مربوط است اما اينكه به حيطه ی خودشان قناعت نكنند و به رؤيا هاى ديگران نيز دست درازى كنند و از ندارى اين ضعيفان در جهت استثمارشان بهره گيرند امرى غير قابل پذيرش است. ماريون، دختر با استعداديست ودر خانواده مكنت دارى بزرگ شده است هيچ كم و كسرى ندارد فقط مى خواهد دنياى عاطفى و عشقى بى دغدغه اى با هرى داشته باشد. هرى، جوانى پُرشور است كه اندك اعتيادى به مواد توهم زا دارد رؤياى بزرگش، پول دار شدن از طريق عمده فروشى مواد مخدراست هرى رفيقى بنام تايرون دارد كه هميشه آن ايام كودكى را بياد مى آورد كه به مادرش قول مى دهد روزى آرزوهايش را محقق مى كند تايرون نيز رؤيايش را با رؤياى هرى پيوند زده است. سارا گلدفارب ، مادر هرى، فقط دو  رؤياى ساده دارد اينكه در برنامه معروف تلفزيونىِ مربوط به لاغرى و سالم زيستن برنده شود و دوم اينكه فرزندش هرى و نوه اش با او زندگى كنند .اين رؤياهاى ساده اين چهار شخصيت به يك دليل ساده، نمى توانند مسير طبيعیِ تحقق را طى كنند كافى است كه يك طبقه اقتصادى بالاترشان آنها را به بازى بگيرد و از ضعفشان بخواهد لذت و سود حاصل كند آنموقع همين رؤياهاى كوچك و ساده، اسبابِ فروريزى جسم و روانشان مى شود و در نهايت ناچار مى شوند از قيد اين رؤياها بگذرند و جهانِ كامروايى و لذت و سود را به توانمندان بسپارند و بمثابه موجوداتى افسرده حال به گوشه ناتوانى بيافتند همانند هرى و تايرون كه ناكامى شان در تحقق رؤياهايشان به زندان و چرخه تحقير و اعتياد منجر مى شود و يا ماريون، دختر زيبا و بااستعداد اين روايت كه با رؤياى عشق آرامش بخش، به هرى پناه مى آورد اما سرنوشت شوم هرى، دامن او را هم مى گيرد و تبديل به دختر هرزه اى مى شود و  روح و روان و جسمش به تباهى مى رود؛ مادر هرى هم كه در عطش شهرت در شوى تلفزيونى به مواد لاغرى اعتياد آور پناه مى آورد تبديل به شخصيتى بشدت توهمى مى شود و سر از تيمارستان در مى آورد. فيلم روانشناختى مرثيه اى براى يك رؤيا كه ساخته ی دارن آرونوفسکی در سال ۲۰۰۰است  اقتباسى از داستانى به همين نام از هوبرت جونيوز مى باشد این فیلم تا حد زيادى اثرى همه چيز تمام است ريتم و موسيقى فيلم بگونه اى زيبا فضاى روانى بى نظيرى خلق مى كند بنحوى كه روان مخاطب را هم بخوبى همراه مى سازد شايد بتوان گفت كمتر روايت سينمايى توانسته است به اين زيبايى براى تباهى رؤياهاى كوچك طبقات اجتماعى حاشيه اى، مرثيه اى بسرايد.