شوشان تولبار
آخرین اخبار
شوشان تولبار
کد خبر: ۱۱۲۳۸۵
تاریخ انتشار: ۲۲ فروردين ۱۴۰۴ - ۲۰:۰۷
شوشان ـ طنز نگاره ای به قلم محمد شریفی :

در محفلی ساده با چاشنی چای و قهوه‌ای تلخ، با جمعی از اهل ادب و اندکی اهل سیاست نشسته بودیم. پس از مقداری چاق سلامتی و سخن گفتن از هر دری، نوبت به دولت مسعود رسید. عزیزی از جمع حاضر این چهار مصرع ناب را به نقل از شاعری گمنام اینگونه زمزمه کرد:
*باغ ما تا داشت انگور و گلی*
*نام ما خان بود و حاج جعفر قلی*
*باغ ما چون خالی از انگور شد*
*نام ما برگشت و جعفر کور شد*
و سپس چنین روایت کرد:
در یکی از قصبات ایران، مردی بود به نام جعفر که چشمانش به شرق و غرب می‌رفتند. از سر فقر و عیب ظاهر، به «جعفر کور» شهرت داشت. اما روزگار دگرگون شد؛ شاهین اقبال بر شانه جعفر نشست، پایش به بازار سیاست باز شد، رانت یافت، تجارت کرد، ثروت اندوخت و نام آوازه‌اش در هر کوی و برزن ورد زبان‌ها شد.
مردم ابتدا لقب «کور» را از نام مبارک جعفر برداشتند، سپس «قلی» افزودند، و از او «آجعفر قلی» ساختند. وقتی اموالش از سقف زد بالا، به مقام «خان» رسید. و چون مکه رفت، شد: حاج جعفر قلی خان!
چندین و چند سال بر این منوال گذشت و جعفرقلی خان سوار بر خر مراد ترکتازی می‌کرد، تا اینکه حریفان و رقیبان در صدد برآمدند تا سر جعفر را زیر آب کنند. نقشه‌ها کشیده شد و دوباره جعفر مفلس فی امان الله شد. ثروت که رفت، رفقا پشت‌پا زدند و یاران ناموافق او را به نام نخستین خواندند: و جعفر کور صدا می‌زدند.
جعفر رو به دوستان سابق کرد و این بیت آشنا را زمزمه کرد:

باغ ما چون خالی از انگور شد
نام ما برگشت و جعفر کور شد
در جریان کاندیدا شدن دکتر مسعود پزشکیان، خیل زیادی از اصلاح‌طلبان وارد صحنه شدند و پزشک نهج‌البلاغه‌خوان تبریزی را با سلام و صلوات تا پاستور بدرقه کردند. همین که بر صندلی قدرت نشست، گفت: «من نه چپم، نه راستم و فقط از جنس اعلای وفاقم، پایدارچی‌ها وزیر و استاندار معرفی بکنند و من هم به آنها برنامه‌ی کارشناسی می‌دهم.»
یعنی مردمی که امید بستند و آن‌هایی که در ستادها خیمه زدند و جان کندند، به انضمام سایر اصلاح‌طلب‌ها حکایتشان شد همانند حکایت جعفر مذکور.
خدای ما را بیامرزد که هنوز هم نمی دانیم روی دیوار چه کسی یادگاری بنویسیم۔
محمد شریفی
نام:
ایمیل:
* نظر:
شوشان تولبار