امام علی (ع): كسى كه دانشى را زنده كند هرگز نميرد.
شوشان/ مرجان رضایی
متهم: زن سابق پسرعمویم را فقط به دلیل شنیدن حرفهای بیاساس کشتم
سوءظن مرگبار
«به دلیل حرفهایی که شنیده بودیم او را به قتل رساندیم، اما هرگز دلیل و مدرکی برای اثبات جنایت به دست نیاوردیم.» کیوان این را میگوید و سرش را به نشانه تاسف تکان میدهد.
سکوتی طولانی برقرار می شود و در نهایت ادامه می دهد: «حالا که فکر می کنم، می بینم سمیرا قربانی شایعات شد؛ شایعاتی که بعدها فهمیدم فقط به دلیل حسادت و بدخواهی سر زبان ها افتاده بود. من به دلیل حرف های دروغ، زن بیچاره را به قتل رساندم.» کیوان متهم به قتل همسر پسرعمویش است و تنها انگیزه او از این جنایت حرف های واهی و شایعات شنیده شده از دیگران بود. هرچند متهم جوان پس از جنایت پا به فرار گذاشت و سعی کرد با صحنه سازی مسیر تحقیقات را تغییر بدهد، اما با تلاش کارآگاهان جنایی استان خوزستان به دام افتاد و راز این جنایت برملا شد.
وقوع قتل
صدای زنگ خانه سکوت نیمه شب را شکست. چند لحظه ای طول کشید تا صدای خواب آلود سمیرا به گوش رسید. چند بار پرسید چه کسی پشت در است؛ اما جوابی شنیده نشد.
زن جوان که نگران شده بود، خودش را به حیاط رساند و در را باز کرد. ناگهان صدای شلیک گلوله به گوش رسید و همسایه ها را به خیابان کشاند. آنها با بدن بی جان زن جوان مواجه شدند. جسد متعلق به سمیرا بود؛ زن جوانی که به دلیل مشکلاتی که با همسرش داشت ناچار به جدایی شده بود و اهالی محل از او بخوبی یاد می کردند.
جمعیت زیادی اطراف خانه جمع شده بودند و از یکدیگر درباره عامل این جنایت سوال می پرسیدند؛ اما هیچ کس در آن وقت شب عامل قتل را ندیده بود.
تنها مظنون
لحظاتی بعد صدای آژیر خودروهای پلیس و اورژانس به گوش رسید و تحقیقات برای رازگشایی از این جنایت آغاز شد. با اعلام خبر بلافاصله اکیپی ویژه از کارآگاهان جنایی، متخصصان بررسی صحنه جرم و پزشکی قانونی به همراه بازپرسی ویژه قتل وارد عمل شدند. آنها بسختی از میان جمعیت راهی را برای ورود به صحنه قتل باز کردند و جسد زن جوان را که داخل حیاط خانه افتاده بود، دیدند. بررسی ها شروع شد و متخصصان پزشکی قانونی در تحقیقات اولیه علت مرگ را اصابت گلوله به قلب اعلام کردند.
سپس جنازه برای بررسی صحنه به دستور قاضی پرونده به پزشکی قانونی انتقال داده شد.
کارآگاهان جنایی در بررسی های میدانی پوکه گلوله شلیک شده را مقابل در ورودی کشف کردند و در مرحله بعدی به تحقیق از همسایه ها و ساکنان خانه پرداختند. یکی از ساکنان خانه به پلیس گفت: «ساعت از دو گذشته بود که زنگ خانه به صدا درآمد. سمیرا که تازه خوابیده بود با شنیدن صدای زنگ به حیاط رفت تا در را باز کند. سابقه نداشت آن موقع شب کسی در خانه را به صدا دربیاورد. با خودم گفتم حتما یکی از همسایه هاست. صدای سمیرا را شنیدم که چند بار پرسید چه کسی پشت در است؛ اما جوابی نیامد. به محض این که او در را باز کرد، فردی که پشت در بود، شلیک کرد. همه چیز خیلی سریع اتفاق افتاد. تا خودمان را به حیاط برسانیم، آن فرد رفته بود و نتوانستیم کسی را ببینیم.»
در ادامه بررسی ها با توجه به این که سمیرا طلاق گرفته بود، از همسر سابق او به عنوان نخستین مظنون پرونده تحقیق شد، اما مرد جوان هیچ اطلاعی از جنایت نداشت و شاهدان زیادی بودند که حضور او را در خانه اش در تمام مدت شب تائید می کردند.
در نتیجه فرضیه جنایت توسط این مرد رنگ باخت و تحقیقات در شاخه های دیگر متمرکز شد. در ادامه کارآگاهان دریافتند یکی از پسرعموهای همسر سمیرا که از اقوام دور مقتول نیز بود با زن جوان اختلافات زیادی داشت. از سویی پسر جوان که کیوان نام داشت بعد از جنایت ناپدید شده بود و کسی از او خبری نداشت.
اعتراف به جنایت
اکیپی ویژه برای یافتن کیوان تشکیل شد و در نهایت پسر جوان چند روز پس از حادثه در مخفیگاهش به دام افتاد. کیوان ابتدا منکر جنایت شد و ادعا کرد زمان حادثه در مزرعه شان مشغول به کار بود و افراد زیادی او را در حال کار دیده اند، اما پلیس دلایل وی را قانع کننده ندانست و با ادامه یافتن تحقیقات مدارک زیادی علیه این مرد به دست آمد. کیوان وقتی با شواهد پلیسی مواجه شد چاره ای جز اعتراف ندید و از راز جنایت پرده برداشت و به قتل سمیرا اعتراف کرد.
کیوان که دستش رو شده بود و از جنایتی که مرتکب شده بود احساس پشیمانی می کرد در تحقیقات به افسر پرونده گفت: «سمیرا از اقوام ما و شوهرش پسرعمویم است. وقتی از جدایی آنها باخبر شدم خیلی ناراحت شدم. دلم نمی خواست این اتفاق برای آنها بیفتد و زمانی که از یکی از دوستانم شنیدم سمیرا مشکل اخلاقی دارد، بشدت عصبی شدم و خون جلوی چشمانم را گرفت. به هیچ چیز و هیچ کسی فکر نمی کردم. حتی به این فکر هم نیفتادم که درباره صحبتی که شنیده بودم تحقیق کنم و درستی و نادرستی آن را بفهمم. به قدری از شنیدن این موضوع ناراحت شدم که تصمیم گرفتم سمیرا را به سزای کارهایش برسانم. من با یک تصمیم اشتباه و کورکورانه زندگی او را نابود کردم، غافل از این که دوستم به دلیل مشکلاتی که با خانواده سمیرا داشت این صحبت ها راکرده بود.
من هرگز به چشم ندیدم که او چنین کارهایی را انجام داده باشد و بعدها متوجه شدم تمام این حرف ها شایعه و تهمت بود. بعد از جنایت از پسرعمویم شنیدم اصلا سمیرا مقصر جدایی آنها نبود و حتی برای حفظ زندگی اش خیلی تلاش کرده بود.»
صحنه سازی
پسر جوان سکوت کرد و سرش را به نشانه تاسف چند باری تکان داد و پس از سکوتی طولانی ادامه داد: «آن قدر از صحبت های دوستم ناراحت شده بودم که موضوع را با یکی از پسرعموهایم به نام سیروس در میان گذاشتم. با هم تصمیم گرفتیم سمیرا را از بین ببریم.
سیروس اسلحه را تهیه کرد و شب حادثه باهم راهی خانه سمیرا شدیم.
طبق نقشه ای که از قبل کشیده بودیم من به در خانه آنها رفتم و زنگ در را زدم. نیمه شب بود و همه خواب بودند، به همین دلیل مدتی طول کشید تا صدایی را در حیاط شنیدم. صدای سمیرا بود. من چیزی نگفتم. سمیرا هم بی خبر از آنچه در کمینش است به سمت در خروجی راه افتاد. سلاحم را مسلح کردم. در همان تاریکی اسلحه را به طرف در خروجی گرفتم و به شمارش قدم های سمیرا پرداختم. از صدای پا متوجه شدم که پشت در خروجی است و به او تیراندازی کردم. با صدای فریاد خفیف سمیرا مطمئن شدم که تیر به او خورده است، سریع فرار کردم و به خانه ام رفتم.»
پسر جوان در ادامه اعترافاتش گفت: «اسلحه را داخل خانه مخفی کردم و خودم را فورا به نزدیکی خانه سمیرا رساندم. زمین کشاورزی ام همان اطراف بود. به دو دلیل خودم را به مزرعه رساندم. اول آن که آمار و اطلاعات به دست آورم و مطمئن شوم سمیرا کشته شده است و دوم آن که همه مرا در مزرعه و مشغول کار کردن ببینند. این طوری شاهد داشتم که زمان حادثه در مزرعه بودم و در این جنایت نقشی نداشتم. من در مزرعه شاهد همه اتفاقات بودم و با رسیدن آمبولانس و خودروی پلیس طوری که مردم مرا ببینند از مزرعه بیرون آمدم و خودم را به محل حادثه رساندم.»
سرهنگ خواجوی، رئیس پلیس آگاهی استان خوزستان نیز درباره این پرونده می گوید: «با آن که متهم اصلی پرونده سعی داشت با کتمان حقیقت و شاهدسازی از قتل تبرئه شود و خود را بی گناه جلوه بدهد، با اقدام بموقع کارآگاهان جنایی راز این جنایت برملا شد.»