اهواز پشت راه بند
پر رنگ تر از هميشه / نمايان مي شوم / تا مرز دلتنگي
ديروز بود که راست گفتم / کاش امروز مغز سرم سوت مي کشيد / تا ايستگاه آبادي
نگهبان راه بند / غربيلک را مي چرخاند / خود رو ها از سپر همديگر بو مي کشند
بوي جنبش / بوي رفتن و گذشتن از راه بند
و کودکي / که گلها را از پشت شيشه نشان مي دهد / آقا بخر ارزان مي دهم
و خماري که گردش لنگ نمناکش / نيازمندي را جار مي زند...
آهاي نيازمند طلا را لگد کوب مکن
2)
اراده داشته باش / ولو به قدر دو گام به جلو / باران هميشه مي بارد/ همه جا لغزنده است
و پرتگاهي که / مي قاپد / انسان ها را از هوا /
يک روز با خودت شرط بندي کن / تا بر همه چيز فرمانروا باشي
چقدر آسان است شاهي / باخودت مشورت کن
هيچ کس مطمئن تر از خودت نيست / حتي کلاهت که قاضي عادلي است