شوشان ـ امیرکمال کمائی:
مزلو حدود 80 سال پیش یعنی در سال 1943 با توجه به مقتضیات و جبر زمانه و اتفاقات دوربرش در کتاب انگیزه و شخصیت
سلسله مراتب نیازها رو ترسیم کرد!
این که انگیزه ش چی بود و چه هدفی داشت بماند!
اما این هرم از پایین به بالا؛
1- نیازهای زیستی؛
2- نیازهای امنیتی؛
3- نیازهای اجتماعی (مثل علاقهمندی و تعلق)؛
4- نیاز به احترام (مثل عزت نفس و ارزش)؛
5- خودشکوفایی و خودانگیزشی
در بر می گرفت...
کاری به محتوای کلی این هرم ندارم و بنا نیست که بند بند این هرم را تجزیه و تحلیل کنیم، اما موندم که چطور میشه اونا(غرب) به این
سطح از آگاهی می رسند که جامعه انسانی پیرامون شان این نیازها را دارد و سعی در برطرف کردن این مشکلات دارند؟ ولی ما در
کشوری اسلامی(که ریز تا درشت مسائل زندگی انسانی در آن رعایت شده) با آن سابقه تمدنی و کشورداری در ساده ترین و اساسی
ترین نیازهای اولیه، این چنین در سردرگمی و بلاتکلیفی گیر افتاده ایم؟!
قرار نیست همه سطوح مدیریتی کلان کشور را بررسی کنیم، اما اگر نگاهی گذرا به هرم نیازهای مزلو بیندازیم می بینیم که کتابداران و
کارکنان کتابخانه های عمومی(کلاٌ مجموعه فرهنگ) در همان هرم ابتدایی و اساسی جا مانده است.
کتابخانه های عمومی به عنوان نهادی عمومی، غیر دولتی و خدماتی در حوزه فرهنگ از سال 1383 از بدنه دولت و وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی جدا و به عنوان نهادی مستقل مشغول به ارائه خدمات به شهروندان می باشد.
این که این جدایی و مستقل شدن نهاد از مجموعه وزارت فرهنگ و ارشاد چه مزایا و معایبی دارد، بماند؟!
این که این روزها در این شرایط اقتصادی کتابداران و کارکنان مجموعه نهاد چشم انتظار عنایات و هدایای دبیر کل برای جبران
هزینه های زندگی شان هستند، بماند؟!
این که یک کتابدار یا کارمند مجموعه کتابخانه ها اگر به هر دلیلی از چرخه استخدامی این نهاد خارج شود نمی تواند از بیمه بیکاری استفاده کند، بماند؟!
این که مجموعه نهاد کتابخانه های عمومی به مانند شهرداری ها بدون هیچ منابع درآمدی یک نهاد عمومی غیر دولتی محسوب میشود، بماند؟!
این که هزار و یک مشکل در کتابخانه های عمومی وجود دارد، بماند؟!
اما اصلی ترین بخش این نهاد غیردولتی کارکنان آن هستند که در این اوضاع قمر در عقرب اقتصادی در بدترین شرایط حقوقی قرار
دارند و در خوشبینانه ترین حالت حداکثر حقوق دریافتی یک کتابدار با سابقه 25 سال 80 میلیون ریال یا همان 8 میلیون تومان
خودمان است.
این که این یاداشت درد دل اکثر قریب به اتفاق خادمان فرهنگ می تواند باشد یا نه نمی دانم؟!
ولی می توان خواسته ای ضمیمه آن کرد و به گوش دایه داران حوزه فرهنگ و علی الخصوص نمایندگان مجلس شورای اسلامی رساند که بشود این مجموعه را به دامان صاحب اصلی خود یعنی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی برگرداند.
یا این که نهاد کتابخانه های عمومی همانند دیگر سازمان های وزارتخانه محسوب شوند و دارای ردیف بودجه دولتی باشند تا از این
شترسواری دولا دولا خارج شوند.
یا این که فکری به حال منابع درآمدی و ردیف بودجه آن بکنند تا خادمان حوزه فرهنگ مخصوصاٌ کتابخانه های عمومی بدون دغدغه
مندی سعی در بسط و گسترش فرهنگ کتاب و کتابخوانی بنمایند.
امروز راه رفته میشود برگشت!
اشتباهی که در سال 1383 رخ داد را می توان جبران کرد!(به درخواست دولت و تصویب مجلس مجموعه کتابخانه ها از بدنه وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی جدا شد.)
به شرط آن که همه دست به دست هم بدهیم و بدنه ی بیمار این جوان رعنای قدرتمند را در سایه درایت و همدلی تیمار کنیم و آن را به سر منزل مقصود رساند.