شوشان ـ عبدالرحمن نیک سرشت :نظامی گنجوی در خمسه ی خود، که همانا روایت عاشقی شیرین و فرهاد است در بخش ۴۸ آگهی خسرو از مرگ بهرام چوبین را این گونه سوزناک و دراماتیک بیان می کند .
نهنگ آن به که در دریا ستیزد
کز آب خرد ماهی خرد خیزد
چو خسرو گفت بسیاری درین باب
بزرگان ریختند از دیدگان آب
فرود آمد ز تخت آن روز دلتنگ
روان کرده ز نرگس آب گلرنگ
سه روز اندوه خورد از بهر بهرام
نه با تخت آشنا میشد و نه با جام
آری، ما همواره در همه ی دوران تاریخی شاهد چنین روایت هایی در آرکتایپ یا کهن الگو ایران زمین هستیم که همواره سیاست ظرفیت های اقیانوسی جوامع ما را به حجم یک برکه تقلیل می دهد بطوری که کار برای نخبگان دشوار و یا غیر ممکن می گردد.
القصه، یکی از این نخبگان گرانسنگ که توانست باوجود تنگناهای بیشمار رسالت فرهنگی و اجتماعی خود را در جامعه خوزستانی بخوبی انجام دهد . مرحوم مغفور جنت مکان حاج حمید طرفی نویسنده ی چیره دست، فعال سیاسی- اجتماعی و فرزند شامخی از بزرگان قبیله ی بنی طرف یعنی؛ یکی از خانواده های بزرگ بیت زایرعلی(یکی از۵ خانواده بزرگ شیوخ بنی طرف) بود. که البته، وی سابقه ی مدیریت اجرایی در استان خوزستان بعنوان فرماندار در شهرستان های مختلف استان را در کارنامه ی درخشان خود دارد .
آری، همان انسان وارسته ی ملی که با هویتی اسلامی - شیعی ضمن تحقیق و پژوهش در سازمان علوم انسانی، توانسته مولف کتاب های تاریخی- فرهنگی در حوزه ی دفاع مقدس، جهاد عشایر و نیز تذکره نویسی در احوال فقها باشد که صرفا فعالیت های ارزشمندش به همین حد بسنده نمی کرد بلکه آن عزیز سفر کرده دبیری و موسس حزب ثقلین را نیز عهدار بوده، که این مساله خود بیانگر چابکی، بالندگی و انگیزه سرشار وی نیل در هدایت نسل جوان دارد.
آری، حاج حمید طرفی سفیر فرهنگی مردم خوزستان به اقصی نقاط کشور بود و تا توانست به مردم نجیب خوزستان خدمت نمود و از هیچ کوششی فروگذار نمی کرد. به هرحال جامعه ی خوزستانی در عزای این نویسنده ی چیره دست و فعال سیاسی- اجتماعی که حرکت های فرهنگی او حد و مرزی نمی شناخت غریبانه سر در گریبان می نهند و آغوش غم به بغل می گیرند.