شوشان ـ غلامرضا جعفری :
با آغاز نبرد سنگین نمایندگان مجلس وسط سنگرهای چرمینه و نرمینه وبا نشیمنهای اختصاصی؛ یکی از سوپر نمایندگان به شدت انقلابی و بازمانده از ادوار سابق از حیاط خانهشان با سوت بلبلی و بدون ذره ای هراس آهنگ حماسی نواخت.
{آقا فیکه، فیکن. شما چرا؟}
با شنیدن مارش حمله؛ گردان لجستیک به اتفاق امکاناتی استراتژیک وفوق سری به سرعت اعلام آمادگی کردند؛ امکاناتی ازقبیل لوبیای چشم بلبلی،راهنمای سماق مکیدن،باشگاه لاغری افسران مدور،آب هویج مخصوص، گروهان تک چشمهای هیزانداز،هفت سامورائی فرنگی کار، علاالدین و چهل دزد بغداد، و اضافه کنید نیروهای ویژه ابروکمانداران که هرکدام به تنهایی قد هزاری پرستوی مهاجر،قدرت تبدیل دشمن به دوستان کباب و گعده دارند و چنین است که میتوان سرنوشت یک جنگ را به تجلیهای ویژه سپرد و با خیال راحت پی شناخت ابروکمانداران دیگر رفت.اضافه کنید بسیاری سلاح قاتل را که در طبقه فوق سری قرار دارند ونمیتوان معرفیشان کرد.
سرفرماندهی گردان لجستیک که بر عهده عیال محترمه احدی از مبارزان نمادین است به منظور اعلام حمایت از تزویج طبل ریز با سوتبلبلی و نیز در ادامه جنگهای نمادین! به ابواب جمعی جماعت لجستیک دستور داد دیگها را چپه کرده واز ته دیگهای قاتل پرده برداری کنند و تا میتوانند زعفرانهای چسبیده به سیب زمینی تابهای را در سراسر کیهان منتشر کنند و اینگونه هر چه بیشتر روحیه دشمن را تضعیف کنند تا دشمن نگون بخت ذرهای از اقتدار و توان ابروکمانداران دستشان بیاید.
این سلاح اما چهره مخفی دیگری دارد خاص مبارزان نمادین خودی. دیگهای چپه شده به واقع ورژنی ابتدایی از سلاح فوق هوشمندند،سلاحی دوسویه که دشمن را با تضعیف روحیه از تکاپو میاندازد، و همزمان دوست را لبریز میکند از شجاعتی فوقنمادین! بماند که جزئی از برنامه آقایان در مسیر بازگشت پیروزمندانه؛ رسیدن به ته دیگ زعفرانی عیال و همکارانش در فرماندهی لجستیک است.
{جان پدرت! مبارز نمادین همو فیکان خو! به موقعش ته دیگها رو میزنن به رگ!}
طبیعی است که مبارزان نمادین بعد از آزادی روستاها وقصبه های دور و نزدیک و به اسارت گرفتن تقریبی مجموعه نتانیاهو و ترامپ و بایدن به صورت نمادین به همراه چند میلیون صهیونیست و امپریالیست و حتی سوررئالیست و... با گذرنامه سیاسی عزم لبنان کرده تا جسم انقلابیشان در حمام مغربی چرت دبشی بزند و زردی خستگی را به دشمن بسپارد!
تن که رفرش شد نوبت به مراسم مهم صبحانه در جانب انقلابی بیروت است و به اتفاق عیال مربوطه، سرفرماندهی گروهان لجستیک سراغ بازارهای انقلابی میروند و لباس جنگی مرتبی ابتیاع میفرمایند و معروف است که برندهای انگلیسی کت و شلوارهای جنگی را به طراز خاصی میدوزند و حتی در برابر نیروهای ویژه خودی از جمله تکچشمهای هیزانداز،مقاومت بالایی دارند.
در ادامه سرفرمامدهی محترم لجستیک با دیدن و پسند یک عدد لباس مجلسی جنگی زنانه، آویزان در سنگرهای آن طرف بیروت و به عبارتی در محله نانسی عجرم و شرکاء، ناگزیر از فاکتور کردن شدند و کم کم برای لجستیک نبردهای نمادین زمان مناسب فرا می رسید. پس در ادامه ناگزیری، یک انرژی زای جنگی سفارش دادند؛ پر از کافئین نوستالژیک و داغ داغ وسط رگهای انقلابی اعزام فرمودند.
*{یعنی فیکن بدطور ها؛ بعد کسی نیاد واسه اعتراض!}*
*{ والله چی بگم؟ چیه کلهم فیکن! خو نمیشه هی ببافن و ما ساکت؛؛یعنی ما بزیم! ولک گاو هم ای روزا تشخیص میده قصاب رو از رفیق!}*
با توجه به مبارزات نمادین سابق و جنگهای چریکی-نمادین فعلی و همزمان با فعل و انفعالات انرژی زای مذکور؛ یک پا وسط یمن نهادند و یاالله یاالله گویان نخست به نامحرمها گفتند جمع کنند بروند خانهشان! چه معنی میدهد زن ... و بعد با اوردن پای دوم یمن را از لوث وجود حوثیها...
طبیعی است آقا!طبیعی است نگرانی ندارد،اصلا ایرادی ندارد وبعد از کلی نبرد و شمشیر کشیدن و توپ مرواری انداختن وسط همه جبهههای دنیا،آدم گاهی اسمها را قاطی میکند و در نهایت با درایت مبارزان نمادین! غائله مربوط به حوثیها و جمع کردنشان جمع و جور شد وگرنه اشاره به پاک کردن یمن از لوث وجود حوثیها ولو تپق باشد؛ میتوانست مسیر نماد و واقعیت را معکوس کند! از آنرو که تولید نماد از مسیر واقعیت به سوی سمبل حرکت میکند اما در ما نحن فیه اول نماد بود و در ادامه آن تپق و حواشی میتوانست نماد را گرفتار واقعیت کند! آن وقت مبارز نمادین بدل میشد به اینکه: آخ روزگاری یک نماد بود و حوثیها از نماد یک نسخه واقعی ساختند.
به طبیعت امر هر دو طرف در جبههای نزدیک هم بودند،هرچند یکی با تیر میکشت و با تیر کشته میشد و آن دیگری،همو که میدانید،فقط یک صدای تهی بود؛ برش خورده انگار! صدایی که در برابر میکروفن به غش و ضعف دچار میشد،خاصه اگر همراه میکروفن دوربینی کاشته بودند که آن وقت حاضر بود در صورت نیاز با ژ۳ تیرش بزنند؛ به شرطها و شروطها! شرطی ساده. ایستادنش در برابر تیر وحشی ژ۳ و تیر خوردنش در صورت نیاز امر ممکنی است؛ اگر شبکه؛ یک و فقط یک؛ همه چیز تیر خوردنش را منتشر کرده و در خبر بگوید فلانی خدا بیامرز، یعنی قهرمان! با ایستادن شجاعانه در برابر اسلحه خرس کش ژ۳ جان دو میلیون و اندی اهوازی را نجات داد و نشان داد هنوز عرصه از وجود پهلوانان خالی نیست!
{آقا نگو نگم؛ جان خودت نگو. اصن خوشش میاد انگار. ولک چه خبره؟ یه ژ۳ و دو میلیون اهوازی ؟ فیکن قسم میخورم، کاغذین اینا، و گرنه اولش اهواز دو میلیون نداره، بعد هم خشاب ژ۳ کلهم چند تا تیر داره؟ یعنی ای اسلحه نیست خو بمب اتمه! ما میگیم فیکن،فیکن به مولا،رسما خط عابر مغزشون رد داده!}
تپقهای سیاسی بخصوص اگر جانب احتیاط نباشد و یک طرف تا دندان و حتی بالاتر مسلح!ممکن است مصائبی بیشمار با خود بیاورد اما در این باب؛ جماعت نمادین به اتفاق برادران حوثی و به عنوان عذرخواهی انقلابی ناهار را به دربند رفتند و دیزی سنگی و تلیت نان سنگک را به اتفاق دوسر پیاز درشت به خوشی گذراندند و برادران مبارز با خنده و خنجری به جیب در پایان آیین ناهارخوری فرمودند: عجب عذرخواهی خوشمزهای!
و حالا این همه مبارزه و رفتن به دربند و پیاز گل درشت قاچ زدن و پی آزادسازی این و آن پریدن و … باید به اخذ قیلوله منتهی شود، به جهت حفظ توازن جسمی در انواع جنگ و فرماندهی جنگهای نمادین با دشمن نمادین و… باید پلکی داغ کرد وگرنه وسط معرکه چشمت میپرد و سرت با انواع سنگ آشنا میشود،غیرنمادین البته!
طی تماس با قسمت پشتیبانی مجلس مبارزان نمادین…
*{جانم! جان خودت همهشون فیکن اقا فیکن، ولک فیکن، جان خودت فبکن،فیکن،فیکن،فیکن.* *اصن ولش کن، ای فرهنگستان چیزی واسه فیک هم ساخته؟ ولک خودم خسته شدم به مولا.}*
…اوضاع جبهههای قتال را پرسیدند و بعد فهمیدند در یمن هم پیروزی با آنها بوده و توانستند یمن را از لوث وجود ح...
آقا نگفتم، به جان شما نگفتم حوثیها! بشنوید که میگویم: از لوث وجود عاشقان حرمله پاک کردند.
حالا جبهه خودیها با سری افراشته منتظرند تا سایر نقاط دنیا به دست با کفایت این شیر مردان نمادین…
{ حواستون باشه ها،اصن هم جوش نیاوردم، بیخود صفحه نذار.
ما قبلنا فقط بچه شط بودیم. از همون اول جنگ شدیم جنگ زده!شنیدی خدا زده یعنی همی، ولی خوب تقصیر ما چیه اینا فیکه ؟ها فیک.فیکن. فقط حواست به جیبت باشه، گفته باشم.
حالا بخند ولی من دیدم که میگم. اومد وسط خونهمون ولو شد و ما گفتیم حتمی آدم حسابیه و هی از جبهه گفت و دوستای شهیدش.
خو ما هم یاد دوستامون افتادیم، یاد او لحظهها که صبح با خنده تو سنگر شروع میشد و نمیدونستیم تا چن ساعت دیگه قراره این خنده ها رو هرگز نبینیم. کدوممون میمونه تا ازخندههای قشنگ دوستاش بگه و گریه گنه؟ هیچ کس نمیدونست.
گفتیم آدم حسابیه،رفیقاش رو فراموش نکرده ومیدونه خیلی از ای فیلمای صدا وسیما فیکن،آقا!* جان تو اینا نمیدونن جبهه چیه والکی چندتا ادم و موتور میترکونن وبه خیالشون جبهه همینه،فیکن همشون.
فکری نباش،قصد روضه خوندن ندارم اما مهمونمون گفت و از رفقاش گفت و من به یاد دوستام گریه کردم و یادم اومد او روز سر سنگر تازه نشسته بودیم که خمپاره با سوت قطار نشست یه ده دوازده متری اونطرف ما و ما اولش کپ کردیم،عین عروسکا فقط چشامون میچرخید و یه هو همه مون خندیدیم، با همدیگه، رو خود سنگر،خندیدیم،آی خندیدیم و…
فکرمون بود حتمی ادم حسابیه بعد هم رفتیم با عیال و بچهها بهش رای دادیم. آخرش میدونی چی شد؟ نه خو نمیدونی،نمیدونی اینا فیکن عین همو یارو که بعد فهمیدیم ای تو روزای جنگ قدش نمیرسید، بچه جن با اشک خودمون گولمون زد و رفت که رفت. سنش قد جبهه رفتن اصلا نبود و یه طوری میگفت…
خو چی بگم دیگه،همونو یه عزیزی آورد و گفت آدم حسابیه،دزد نیست و… ههههه دزد نیست! حتی اشکامون رو دزدید،به همو آشنا گفتم ای کاش فقط دزد بود،ای دروغگو بود و دروغ شاه دزده. ولک بعضیاشون شیطون رو درس میدن باید بترسی جان خودت. شیطون از بعضیا انگاری آدمتره، اینا فقط فیک نیستن، بدطوری فیکن خلاصه گفته باشم.
اصن به ما چه؟ شناسنامه ام رو بدم كوسه بخوره ضررش کمتره!}
…فتح شود و دنیا خودش هم منتظر پانهادن مبارزان شوکران طور هستند تا در نوبت بعدی آنجا را از لوث وجود حو... آقا والله بالله نگفتم حوثیها، شما حوثیها در چشم و چال ما قرار دارید اصلا غلط میکند هرکس حتی با اشتباه لپی وجود لوث شما را هی مطرح میکند. یعنی چه لوث وجودتان را میخواهند از یمن پاک کنند؟ و مبارز نمادین یادش رفت کجای دنیا را فتح کردند و کجایش هنوز مفتوحه نیست!
البته یک چیز این میان ثابت بود،اینکه مبارزان نمادین، نگو آقا نگو جان مادرت نگو! خودمان فهمیدیم فیک چه هست و چه نیست. خلاصه این مبارزان مذکور هر کجا را فتح کرده یا نکرده باشند؛ در آخر فاتحان شوکران در جان و جهان ما هستند، فاتحان جیب و حساب بانکی و آجر به آجر خانه و خان و مان ما مردم. حداقل این یکی را باور داریم،باور داریم در این موضوع فیک نیستند،آقا فیک نیستند. باور نمیکنی قیمت تخم مرغ را بپرس و همزمان به جیبت دقت کن! فی المثل خاوری، خاوری عین خود خورشید حقیقت داشت.