شوشان: استادیار دانشکده اقتصاد دانشگاه شهید چمران اهواز معتقد است: خوزستان مدیری حداقل در حد وزیر و با تجربه موفق و اختیارات ویژه میخواهد.
به گزارش شوشان ف دکتر سیدمرتضی افقه اظهار کرد: اخیرا استاندار خوزستان بعد از حدود سه سال از کار برکنار شد تا کماکان رکورد بی ثباتترین مدیریت ارشد استان در کشور را حفظ کرده باشد. جالب آنکه با وجود گذشت بیش از یک ماه از این تغییر، هنوز جایگزین استاندار این منطقه مهم تعیین نشده است.
وی تصریح کرد: بنده قصد ورود به ارزیابی عملکرد یا چگونگی تغییر استاندار را ندارم اما اینکه بعد از دو یا سه سال استانداری عوض شود بدون تردید به بیتدبیری مسئولین ذیربط برمیگردد؛ اینکه بدون دقت و تأمل، مدیری در این سطح را انتخاب میکند و خیلی زودتر از زمانی مرسوم و معقول ناچار به تغییر آن میشود و از این طریق فرصتهای جبران ناپذیری را از این استان هدر میدهد.
افقه ادامه داد: نیاز به توضیح نیست که تغییر یک مدیر آن هم در این رده چه هزینهای به کشور تحمیل میکند. بعید است که مسئولین ذیربط به اهمیت حیاتی استان خوزستان و جایگاه اقتصادی و استراتژیک آن واقف نباشند. مرور رفتار دولتها از گذشته تاکنون این فرضیه را برجسته کرده که آنها با جدا کردن مدیریت واحدهای بزرگ و ملی (شرکت نفت، پتروشیمیها، صنایع ذوب فلزات، کشت و صنعتهای هفتگانه توسعه نیشکر، آب و نیرو) که برای کشور اهمیت حیاتی دارند (مدیریت جزیرهای این واحدها) و اداره مستقیم آنها از مرکز مانع از تأثیر ناکارآمدی احتمالی مدیریت استان بر عملکرد این واحدهای حیاتی برای کشور شدهاند.
وی بیان کرد: همین امر باعث شده که دولت مرکزی حساب مدیریت این واحدها را از ناکارآمدی احتمالی مدیریت استان جدا کرده و بنابراین چگونگی مدیریت استان در حوزههايی که به اغلب ساکنین استان مربوط است جایگاه در خور توجهی در سیاستگذاری و تصمیم گیری های دولت مرکزی نداشته باشد. اگر این فرضیه درست باشد باید اذعان نمود که این تفکر با مبانی جامعه شناختی مردم منطقه سازگار نیست و مدیریت جزیرهای واحدهای بزرگ و ملی استان در بلندمدت سیاستی موفق نبوده و تضادهای ایجاد شده تهدیدی برای استان و کل کشور خواهد بود.
این استاد دانشگاه شهید چمران بیان کرد: اگر چه ویژگیهايی که استان خوزستان را به منطقهای حیاتی برای کشور تبدیل کرده است برای همگان روشن است اما تکرار آنها خالی از اهمیت نخواهد بود؛ اکثریت قریب به اتفاق ذخایر و معادن نفت که اقتصاد کشور هنوز به آن وابستگی شدید دارند در استان خوزستان است، به همین دلیل می توان ادعا کرد که خوزستان قطب اصلی اقتصاد کشور است و شریان حیاتی کشور به مدیریت مطلوب آن وابسته است. دوم آنکه خوزستان با داشتن سه نوع مرز خشکی، مرز آبی رودخانهای، و مرز آبی دریایی، استراتژیک ترین استان کشور است. سوم آنکه به جز نفت، خوزستان یکی از قطبهای بزرگ کشاورزی کشور است، به طوری که ضمن اینکه پیوسته جزو سه تولید کننده اول گندم کشور است، انحصار تولید شکر را نیز دارد. به علاوه، خوزستان یکی از قطبهای اصلی صنعت بخصوص در صنایع ذوب فلزات و پتروشیمی است؛ ضمن اینکه بیش از ۳۰ درصد تولید برق کشور از این استان تأمین میشود.
وی خاطرنشان کرد: اگرچه نقاط قوت فوق برای استان فرصتهايی بالقوه بودهاند، اما بیتدبیریهای مدیران مرکزی و محلی باعث شده تا این فرصتهای بالقوه به تهدیدهائی بالقوه برای استان و کشور تبدیل شوند. این تهدیدهای خودساخته به اندازهای اهمیت دارند که اگر از آنها غفلت شود ممکن است به مشکلات انباشته تبدیل شوند و رفع آنها پرهزینه باشد.
افقه ادامه داد: برخی از این تهدیدها به این شرح است. نخست آنکه خوزستان دارای ترکیبی متنوع از اقوام مخلتف است که در سالهای نه چندان دور با وفاق و صمیمیت در کنار هم زندگی میکردند و این وفاق بهترین سرمایه اجتماعی در منطقه بود. با این وصف، به دلیل بیتدبیریهای فراوان در شیوه مدیریت سیاسی و اجتماعی استان، مدتهاست که زمینه تضاد و تقابل بین اقوام استان به تهدیدی جدی تبدیل شده است.
دوم آنکه اغلب مردم استان خوزستان در برابر فقر و نداری تحمل کمتری دارند چون آنها بیشترین رفاه و برخورداری را در دوره طلائی حاکمیت شرکت نفت در سالهای پیش از انقلاب بر شهرهای اصلی استان تجریه کردهاند، لذا از این لحاظ با مردم بسیاری از مناطق کشور قابل مقایسه نیستند. سوم آنکه خوزستان به دلیل بیتدبیریهای دو سه دهه گذشته مدیران محلی و مرکز، بیشترین مهاجرتهای نخبگان را طی همین مدت داشته است و تداوم تخلیه استان از نخبگان تهدیدی جدی برای منطقه و کشور است.
وی افزود: خوزستان به دلیل وجود بیشترین واحدهای بزرگ و ملی و مدیریت جزیرهای آنها، از یک دوگانگی پیچیده و البته خطرناک در همه ابعاد رنج میبرد. به این معنی که واحدهای بزرگ، ملی و پیشرفته، برخوردار از مدیرانی که بدون اعتنا به مدیران محلی توسط وزارتخانههای ذیربط با اختیارات فرااستانی انتخاب شده و از طریق اعطاء بیشترین و بهترین امکانات به کارکنان و مدیران خود از یک سو، و وجود انبوهی مردم از طبقه متوسط و پایین و شاغل در واحدهای کوچک و متوسط با فاصلهای زیاد از شرایط رفاهی و اقتصادی در مقایسه با واحدهای بزرگ ساختاری دوگانه و بسیار نابرابر ایجاد کرده که منجر به تبعات اجتماعی انباشته و خطرناکی در سطح منطقه شده است.
این استاد دانشگاه به اشاره به مسئله انتقال آب از خوزستان، عنوان کرد: مسئله انتقال آب از سرچشمههای کارون و دیگر رودخانههای جاری استان به دلیل بیتدبیری و بیاعتنایی مدیران محلی و ملی، به معضلی اجتماعی و سیاسی در استان تبدیل شده که اگر تدبیری فوری نشود به تهدیدی جدی از طریق تضاد و تعارض بین مردم استانهای مختلف تبدیل میشود.
وی خاطرنشان کرد: فهرست فرصتهای استثنائی و تهدیدهای اجتماعی سیاسی گفته شده و بسیاری از گفته نشدهها ایجاب میکند که رویه گذشته در انتخاب مدیران ارشد و سایر مدیران در همه سطوح استان تغییر کند، در غیر این صورت این احتمال وجود دارد که استان را با چالشهای اجتماعی و سیاسی جدی مواجه نماید، لذا پیشنهاد اکید میشود که با توجه به نکات ذکر شده، در انتخاب استاندار آتی به موارد زیر اهمیت جدی داده شود. نخست آنکه با توجه به جایگاه استراتژیک پیش گفته، استان خوزستان به مدیری توانمند در حد وزیر، آن هم وزیری مجرب با تجربهای موفق در کارنامه خود، نیاز دارد.
به علاوه، برای تضمین موفقیت و جبران ناکامیهای انباشته شده استان، چنین فردی باید برای مدتی قابل توجیه و با اختیارات ویژه به استان اعزام شود، چنین مدیری آنگاه قادر خواهد بود با نصب مدیران زیرمجموعه در استان، ضمن کاهش نابرابریهای درون استانی، با نظارت بر مدیران واحدهای بزرگ و ملی (که تاکنون بیاعتنا به مدیران محلی انتخاب میشدند و به دلیل پاسخگو نبودن به مدیران استان، بسیاری از مضرات فعالیتهایشان در استان رسوب نموده و منافعشان به خارج از استان منتقل میشوند)، منافع استانی و ملی واحدهای بزرگ و ملی را همسو و سازگار کند.
منبع : ایسنا