نوشتاری از مرتضی آژند / در حاشیه مرگ دلخراش دو کودک در منطقه منبع آب اهواز / مدیرانی که فقط مصاحبه می کنند / چرا هیچ مدیری استعفا نداد یا برکنار نشد؟ / جایگاه مدیرکل امور اجتماعی استانداری خوزستان در پیگیری مشکلات حاشیه نشینان کجاست ؟
تلخ تر از همه اینکه که می دانی فریادرسی نخواهی داشت، می دانی با وجود اینکه در حاشیه زندگی قرار گرفته ای در ت...
شوشان / مرتضی آژند
هیچ کسی پیدا نمی شود که جان خود و عزیزانش را از سر دلخوشی بردارد و در خانه ای ساکن شود که هر لحظه امکان خراب شدن آن وجود دارد. هیچ کسی از روی اختیار دختر یا پسر 4 و 5 ساله اش را زیر سقفی نمی خواباند که خطر سقوط تکه سنگی چند تنی هرلحظه آنها را تهدید می کند. قصه غصه ی ما، قصه ی دارا و ندار نیست، قصه بودن و نبودن است، قصه مردمانی است که جامعه برای زنده ماندن حاشیه را به آنها تحمیل کرده است، حکایت غم انگیز کسانی که معلول ساختارهای غلط شدند، داستان غم انگیز کودکان قربانی منبع آب؛ شادمهر و شقایق.
در همان لحظه که این غم بزرگ را درک می کنیم و به خانواده قربانیان تسلیت می گوییم، می پرسیم پس چرا از این منطقه نرفتند، آنها که می دانستند خطر ریزش کوه همیشگی است و قبلا قربانی هم داده است، می دانستند از آب و فاضلاب خبری نیست، کوچه ها تنگ و تاریک است و امیدی به روشنایی نیست، فضای سبزی وجود ندارد، جایش را سگ های ولگرد پر کرده اند و مهم تر از آن بافت فرسوده بوی مرگ می دهد. البته که می دانستند زندگی مرده است اما چاره ی دیگری هم نداشتند و ندارند، فعلا دلخوش زنده ماندن شدند تا شاید در فردا روزی این ساختار معیوب مکانی- اقتصادی به آنها هم فرصت زندگی بدهد، دلخوش به همین زنده ماندن بودن که مرگ هم به سراغشان آمد.
تلخ تر از همه این دانستن ها، دانستنی است که می دانی فریادرسی نخواهی داشت، می دانی با وجود اینکه در حاشیه زندگی قرار گرفته ای در تفکر مدیران و مسئولان همان جایگاه حاشیه ای را هم نخواهی داشت، کسانی که با مدیریت غلط باعث مهاجرت تو از روستا و .. شدند و برای جذب تو در اقتصاد شهر هم برنامه ای نداشتند تا به حاشیه پناه ببری، امروز نیز با کم کاری مرگ کودکانت را به تو هدیه دادند. اگر مسئول بودند بعد از این غم بزرگ استعفا می دادند یا حداقل عذرخواهی می کردند.
سوال؛ چرا مدیران مربوطه هنوز استعفا نداده یا برکنارشان نکردند؟ باید چه اتفاقی بزرگتر از این رسوایی مدیریتی رخ می داد تا راضی به کناره گیری شوند، حداقل چرا در این شوی رسانه ای توجیح و فرار از مسئولیت، حرفی از عذرخواهی نمی زنند؟ اهالی منطقه که گفته اند بارها خطر ریزش کوه و سقوط سنگ را گزارش دادند، بارها مراجعه کردند که برای آنها فکری کنید و تنها جواب چرا در این منطقه زندگی می کنید، شنیدند. باشد قبول؛ جابه جایی در حیطه وظایف شما نبود اما آیا در ارسال گزارش و هشدار سریع برای جابه جایی درست عمل کرده اید؟ آیا شهرداری یک منطقه در توانش نبود که حتی اگر مسئولتی هم نداشت، حداقل تا اجرای طرح های جابه جایی خطر سقوط سنگ را برطرف کند؟ آیا روشنایی، جمع آوری زباله ها، آسفالت خیابان ها و یک فضای سبز حداقلی و .. هم در حیطه وظایف شما نبود که در منطقه انجام نمی دادید؟
حاشیه نشینی یکی از پنج آسیب اجتماعی عمده در سطح ملی است و خوزستان دومین استان حاشیه نشین در سطح کشور، برای اینکه باور کنیم این مناطق چندان از سوی مسئولین جدی گرفته نمی شود کافیست که مصاحبه چند وقت پیش مدیر کل امور اجتماعی استانداری را با خبرگزاری ایرنا بخوانید.
مدیر کل امور اجتماعی استانداری در این مصاحبه از همه چیز گفته است، از انتقاد به درآمدزا نبودن میراث فرهنگی و آثار تاریخی گردشگری گرفته تا ارائه شاخص های جهانی سواد ( کار با رایانه، اینترنت و زبان) و انتقادی از بی سوادی پایین تر از شاخص کشوری در استان، از استقبال نکردن خانواده ها از پارک به دلیل استفاده از قلیان تا معرفی خانم ها به عنوان آتش بیار معرکه پتک جلالی، از ...
در این مصاحبه مدیرکل همه حوزه ها را مورد نقد قرار دادند اما از مشکلات اجتماعی خوزستان و حوزه مسئولیت خود مانند آمار بالای زنان سرپرست خانوار، رتبه برتر در مصرف مواد مخدر، بالاترین نرخ دانش آموز بازمانده از تحصیل، کودکان کار، فقر ، معلولیت و .. نه تنها برنامه ای ارائه نداد بلکه از ذکر آمار و بیان وضعیت فعلی استان نیز خودداری کرد. بدین تریتب حال و روز مناطق حاشیه نشین به عنوان یک منطقه ویژه اجتماعی که ممکن است همه شاخص های ذکر شده را یکجا را داشته باشد و نگاه ویژه ای را طلب کند خود مشخص است، تنها اشاره ای که مدیر کل برای مناطق حاشیه ای در این مصاحبه کرد ایجاد دفاتر تسهیل گری در مناطق کم برخوردار بدون ذکر اقدامات انجام شده بود، البته اگر تسهیل گری صورت می گرفت که نباید یک روند جابه جایی اینقد زمان بر می شد تا جان دو کودک را بگیرد.
ننوشتیم تا دل مسئولی بسوزد، نوشتیم تا بدانند که ( از قول یکی از اندیشمندان)؛ دولتها اگر میخواهند کمک کنند باید چنان نظامهای عادلانهای برقرار کنند که اصلا زمینه کمک گرفتن را از بین ببرند. آنها هر کار دیگری بکنند دارند خودشان را به کوچه علی چپ میزنند. مسئولان اگر میخواهند به مردم خدمت کنند فقط یک مهم میتوان برایش متصور شد که چنان نهاد اقتصاد و خانواده و حقوق و ... را برنامهریزی کنند که فقر را به صفر برساند. نه این که کاری کنند که فقر گسترش یابد بعد به فقیران کمک کنند. دولتها باید فقر زدایی کنند نه کمک به فقیر.