امام علی (ع): كسى كه دانشى را زنده كند هرگز نميرد.
عبدالرحمن نیکسرشت: آخر کار کتانباف بعضی ها خیلی تلاش کردند که زد و بند دولتی
به ایشان نسبت دهند به ویژه آن مطالب کذایی که با ادبیات و سویه های منفی منتشر کردند
که باز حکایت از ارزش های حرفه ای او داشتند چرا که تبلت هایی که به مناسبت هفته ی
دولت به مدیران و به دستور استاندار هدیه داد و یا کمک هایی که ایشان به نیروی انتظامی
و طلاب حوزه های علمیه ، انجام داده بود زیر سوال واقع شدند.
منتقدین متوجه ابن نکته نبودند که کتانباف یک مدیر تمام عیار درآمدی بود نه یک مدیر هزینه ای، که پیوسته یاخدا خدا گوی دولت باشد. و بنابراین اصل ، کتانباف هر کمک و مساعدتی که به هر ارگان و جمعیتی می نمود یک تعریف منافعی و یا یک پشت بند درآمدی برای شهرداری داشت. کتانباف فوق العاده حسابگر و کارآمد بود. البته او مانند هر انسانی که مدیر می شود می تواند هزار و یک کاستی داشته باشد. من خود همیشه در نقد او می کوشیدم.
مثلا این که به کتانباف می گفتم شهرداری اهواز قبل ازشما مانند یک حوض سوراخ سوراخ شده ی خاکی بود با دو شیر فشار ضعیف درآمدی. شما با شیوه ی رضاخانی سوراخ ها را با سرشاخ شدن غیرمعمول با این و آن مسدود کردید و سپس اقدام به بتون آرمه کردن حوض نموده علاوه بر پر فشار کردن دو شیر درآمدی ،پنج شیر فشار قوی درآمدی دیگر را سرحوض نصب نمودد. بعدکتانباف به من می گفت.اشکال کارم چیست!؟
عرض می کردم این لبه ی پر لیوان نقد بنده نسبت به عملکردشماست.اما لبه ی خالی کار شما عدم لحاظ پیوست های فرهنگی ،اجتماعی و بیوپولتیکال (زیست سیاسی) کار است. آنجا که سیاست، فرهنگ و پرسنل گرایی ادامه حیات کار عمرانی و مدیریت شهری را تضمین می کند.
به کتانباف می گفتم شما مانند رضا شاه جلو گردنه بگیرها را گرفتی ولی بعد از شما ممکن است آن ها دریل بیاورند و این حوض را دوباره سوراخ سوراخ کنند.زیراشما این اصلاحات را قائم به شخص انجام دادید وهرگز هیچ شریک مدنی برای کارهایت نمی گرفتی. شما پیوسته شهر اهواز را بیشتر از شهروندانش دوست می داشتی. آری کتانباف فوق العاده اهواز دوست بود اما اهوازی گرا نبود.
وی ازحیث کارآمدی و نظم در امور از سایر مدیران دیگر سرآمدتر بود. و این سخن گزافی نیست چون که احدی نتوانست از دوست و دشمن خلافش را اثبات کند. اولین صفتش پاک دستی و دیگر حسنش کارآمدی است.
آری کتانباف در حالی آمده بود که هیچ قدرت ملی و محلی دنبال آوردنش نبود تعدادی از بر و بچه های جبهه و جنگ و تعدادی هم مطبوعاتی دور و برش را گرفتند و از شورای شهر نیم بندسوم چهار ای برای او گرفتند. با این همه اوصاف و آن آبستراکسیون های فرمایشی کتانباف توانست پاک پاک به شهرداری راه یابد بی آنکه فلان پیمانکار و فلان لابیگر رانتی حامی او باشد. یادم هست که حاج تقی ستایش کیا در حضور آقای حلالی به همین نکته دقیقاً اشاره کرد.
در دوران تصدی گریش در شهرداری وی با خیلی ها سرشاخ شد و هم با قدرتهای محلی و ملی و هم با همان افرادی که در پاک آمدنش نقش کلیدی داشتند. البته کتانباف باید با این نوشتار مغرور نشود. زیرا او چیزهایی را گناه می شمرد که مباح بودند یا در اصل ثواب بودند او نمی توانست تفکیکی قائل شود. بین اموری که مردمی بودند و اموری که دولتی بودند، او فکر می کرد هر کس به دولت و مقامات دولتی، کشوری و لشکری منتسب باشدعین اصل نظام است در حالیکه اصل نظام یعنی حق و حق یعنی اسلام و اسلام و جمهوری اسلامی قائم به شخص نیستند. شخصی انگاری دراموربزرگترین آفتی بود که دررای نیاوردن کتانباف دخیل بود.
کتانباف بایددرسی شود برای مدیرانی که به فرآیندی بودن امور توجه ای ندارند و حتی سالم ترین شان که نیت خیر در کار دارند. مدیریت شهری را نمی شود با کارکردی تجسدی ،کالبدی پی گرفت. زیرا ارسطو می گفت فردیعنی نبات و زندگی فردی یک زیست سنگواره ای است،خانواده یعنی نبات، و زندگی نباتی یعنی زیست جنگلی،ده یعنی حیوان (جاندار)، و زندگی درسطح ده یعنی زیست جانداری ،شه ریعنی انسان و زندگی شهری یعنی زیست فرهیخته و قانونمندانه ، زیست شهروندمحوری ،زیست عاطفی به هرحال کتانباف آن مردی بود که پاک آمد و پاک رفت.
غرور ،عدم مشورت،تک روی
این مقاله دقیقا در وصف کتانباف صحیح بود
کتانباف هر چه بود توانست اوضاع نابسامان اهواز را اندکی درست کند. به نظرم اگر همین روال ادامه پیدا می کرد شاهد تحولی در شهر بودیم .