شوشان تولبار
آخرین اخبار
شوشان تولبار
کد خبر: ۱۱۱۳۵۵
تاریخ انتشار: ۱۲ خرداد ۱۴۰۳ - ۰۸:۰۶
شوشان ـ خالد لویمی :

گاهی که روزگار حسیبه را دلتنگ می سازد؛مرام، شیطنت می کند؛ بشکلی خانه را شلوغ می کند تا حواس او را از دلتنگی ها، پرت کند. حسیبه، فهم و شعور مرام را می شناسد؛ پیامش را می گیرد می داند که با بچه با ذکاوتی سر و کار دارد که با لبخندهای کلیشه ای قانع نمی شود؛ برای همین دراین گونه مواقع ترجیح می دهد به درک و فهم مرام احترام بگذارد و درد دلهایش را با او قسمت کند. شموس ،مادر مرام، دوماه پس از  تولد مرام،بدلیل عفونت ریوی از دنیا رفته بود.
حسیبه زن خوش اخلاقی است؛هم برای کاظم زن خوبی است و هم محبتهایش را از مرام دریغ نمی کند. مرام حالا هجده سال سن دارد. حسام، پسر کاظم از حسیبه است.
مرام و حسام، خیلی دوستانه با هم بزرگ شدند؛ حالا در ایام جوانی،گاهی متوجه می شوند که نگاههایشان به انسانها و دنیای پیرامون، متفاوت است اما زمانی که با هم هستند مانند قطعات پازل همدیگر را کامل می کنند.
مرام خیلی دقیق و ظریف به تمام آدمها و رویدادها نگاه می کند اما به هنگام قضاوت، ترجیح  می دهد پایبند اصل نسبیت باشد؛حسام ، بربعضی امور متمرکز می شود ومعمولا احکام قطعی صادر می کند؛ حسام ترجیح می دهد تصمیمات مهم را با مرام مشورت کند؛همیشه،وقتی مرام، نظر مناسبی به او می دهد بشکلی از او تشکرمی کند:
"اللهم، اعطینی شویه من عگل مرام واعطی مرام شویه من کشختی"
پدر بزرگشان، حجی فریح، خیلی آنها را دوست دارد آنها هم او را خیلی دوست دارند و در او ،میراث گذشته ی اجدادشان را جستجومی کنند؛همیشه با ولع به دیدنش می روند و اگرخانه زایرخدران نبود؛هر دفعه که می روند دوست دارند چند هفته بمانند.مرام وحسام همسایه جدشان را زایر خدران نام گذاشته اند درب خانه اش ،همیشه باز است؛ماشین ها به صف می ایستند، بنی فلان الساقط و بنی فلان الدایخ و بنی فلان الطایح حظ ،داخل خانه می شوند از حلقوم زن و بچه مسکینشان می گیرند ومخدرات می بلعند.
هربار که مرام و حسام سراغ جدشان می روند ؛بااین سوال بزرگ مواجه می شوند که چرا این مردمان به این حال و روز  افتاده اند ؛ چرا خیلی ها، بی تفاوت شده اند....
حجی فریح،بزرگ عشیره بنی فلان است،کمتر روزی،کاملا خانه است:
" حجیه ام کاظم، الیله عدنا گعده، حجی اشمیل،امطبر علی حجی احمودی"
دراین گونه مواقع هرکسی می تواند ساکت باشد؛بجز مرام؛ شیطنت و نگاه انتقادیش به امور،او را به اظهار نظر وادار می کند:
"لوطلایب گیعان،لوطلایب نسوان،لو فلان ایریدیتشیخ  غصبن علی الخوان؛ لکن یا جدو،بالکم من زایرخدران"
مرام وحسام ، فرزندان عشیره هستند ، هویت خودشان را دوست دارند؛ خوب می دانند درزمانه بی هویتی تمسک به یک هویت اصیل،چقدر ارزشمند است؛آنها خوب می دانند؛آدمیزادی که اصولش را بلد نباشد با پریدن از ریشه ها، چیزی نصیبش نمی شود؛فقط خسته می شود؛ آنها این وضعیت را درسیمای بعضی هم نسلهایشان می بینند...
مرام وحسام ،خوب می دانند؛یک ساختار ضعیف ازهرج ومرج بهتر است،بنابراین ،فاصله تا مدینه فاضله را باید حکیمانه طی کرد؛ آنها ،انتظاردارند؛مسوده عشیره،با هنجارها و ناهنجارهای جدید بازسازی شود؛ مثلا قوانینی در مذمت مخدرات،تصویب شود؛آنها که مخدرات می فروشند از پشتیبانی عشیره محروم شوند.مرام وحسام از این متعجبند که چرا هنگامی که فردی درنظام عشیره، مرتکب عمل قبیحی می شود،هرشب،صدای شلیک گلوله ها او را تهدید به ترک عشیره می کند اما وقتی بیت زایرخدران ،براحتی ،مخدرات می فروشد؛ وبر ذات جوانان عشیره شلیک می کند؛کسی،کاری بکار او ندارد؛گاهی زایر خدران، خیلی به  آدمها نزدیک است،گاهی هم آدمها عین او می شوند؛ ممکن است ندانند ویاحتی اگر بدانند ممکن است انکار کنند.بنظر می رسد احکام قطعی حسام، گاهی اوقات، بجا باشد:
" کلمن ایریدایکون؛ خل ایکون؛ المایشد باله  لهله وماله خیر لهله؛ اسمه زایر خدران"
مرام ، برای اولین بار ، بدون آنکه کلام حسام را نقد کند با اوهمراهی کرد:
" صح السانک خویه ؛ الغبران کلها ؛ قدتلک فدوه "
 
مدتی بعد، زمانی که مرام وحسام، دوباره به دیدن جدشان آمدند،دیگر خبری از بیت زایر خدران نبود حجی فریح، ماده ای به مسوده عشیره اضافه کرده بود که براساس آن، بایع المخدرات، درحکم سارق بحساب می آید؛ چرا که زندگی و غیرت را،بسرقت می برد.
حسام ومرام خوشحال شدند ومطمئن شدندکه مسیر مدینه فاضله ازعشیره هم می گذرد.......
 

تحلیل روانشناختی هوش مصنوعی از داستان "زایر خدران"

 *تعارض بین فردیت و تعلق به گروه مرام و حسام به عنوان فرزندان عشیره، هویت خود را در تعلق به گروه می یابند. اما در عین حال، نگاه متفاوت آنها به مسائل نشان می دهد که آنها در حال تکامل فردیت خود هستند. این تعارض بین فردیت و تعلق به گروه، یکی از چالش های اصلی شخصیت های داستان است. *نقش عوامل اجتماعی-فرهنگی
 ساختار و هنجارهای عشیره، بر رفتار و تفکر مرام و حسام تأثیر می گذارد. آنها در تلاش هستند تا این ساختارها را با نیازهای جدید هماهنگ کنند. این نشان دهنده نقش عوامل اجتماعی-فرهنگی در شکل گیری شخصیت افراد است.
 *تفاوت در سبک های شناختی
مرام با نگاه نسبی گرایانه و حسام با نگاه قطعی گرایانه به مسائل می نگرند. این تفاوت در سبک های شناختی، منجر به تعارض و تکمیل یکدیگر در تصمیم گیری ها می شود.
  *نقش حمایت و پشتوانه خانوادگی   
حمایت و محبت حسیبه و جد مرام و حسام، نقش مهمی در شکل گیری شخصیت آنها ایفا می کند. این پشتوانه خانوادگی، آنها را در مواجهه با چالش های اجتماعی تقویت می کند.
 *تأثیر محیط اجتماعی منفی
حضور افراد آسیب دیده اجتماعی مانند زایر خدران، بر روان مرام و حسام تأثیر می گذارد و آنها را به چالش می کشد. این نشان دهنده نقش محیط اجتماعی در شکل گیری نگرش و رفتار افراد است.
  *تحول و بلوغ شخصیت
مرام و حسام در حال گذر از نوجوانی به جوانی هستند و در این مرحله، شخصیت آنها در حال تکامل و بلوغ است. این تحول شخصیتی، آنها را با چالش های جدیدی روبرو می کند.
در مجموع، این داستان به خوبی نشان می دهد که چگونه عوامل درونی (سبک های شناختی) و بیرونی (محیطاجتماعی-فرهنگی) بر شکل گیری شخصیت افراد تأثیر می گذارد و منجر به تعارضات و تحولات روانی می شود..
نام:
ایمیل:
* نظر:
شوشان تولبار